قطب

/qotb/

    pole
    axis
    pivot

فارسی به انگلیسی

قطب الدین
masculine proper name

قطب جنوب
antarctica, south pole

قطب شمال
north pole

قطب مثبت
anode

قطب مغناطیسی
magnetic pole

قطب منفی
cathode

قطب نما
compass

قطب نمای برکشندی
magnetic compass

قطب نمای مغناطیسی
magnetic compass

مترادف ها

focus (اسم)
قطب، مرکز، کانون، فاصله کانونی، مرکز توجه، کانون عدسی، نقطه تقاطع

axis (اسم)
محور، میله، محور چرخ، قطب، محور تقارن، مهره اسه

pole (اسم)
قطب، خاده، ستون، دیرک، دسته بلند چیزی، تیر چراغ برق

hub (اسم)
قطب، توپی چرخ

gudgeon (اسم)
محور، قطب، اسه، وسیله تطمیع، میله اهرمی، سر محور، ماهی ریز قنات، ادم زودباور

پیشنهاد کاربران

داستان سیدعبدالحسین قطب ( مالک صالح آباد - قلعه لور تا حدود پل بالارود و حدود پل قدیم دزفول )
در اواخر دوران قاجاریه شخصی به نام عبدالحسین قطب در محله صحرابدر دزفول ساکن بودند توانست بنجاق و سند زمین های از بالا رود تا لب رود از طرف شاه قاجاریه برای خودش ثبت کند او در دیداری با شاه قاجاریه داشت درخواست کرده بود که بنجاق و سند زمین های از بالارود تا لب رود رو برای نگهداری چارپایان و گله و رمه اش به او بدهد و شاه قاجاریه نیز موافقت کرد و در سند و بنجاق امضا شده آنها را به او واگذار می نماید، آن زمین ها شامل قلعه لور - صالح آباد ( مرکز اندیمشک حال حاضر ) - پشمی نزار تا پل بالارود و تا حدود پل قدیم دزفول و حتی نقاطی بیشتر از آن را نیز شامل می شد.
...
[مشاهده متن کامل]

در آن دوران از بخش الوار تا پل قدیم دزفول بیشتر به شکل بیابان و صحرا بود و اینطور مثل امروز پر از سکنه نبود روایت است که بارها عرب ها، صالح آباد اندیمشک آن موقع که عده ای از تیره های سگوند بطور چادرنشین و گله دار در ۀآنجا ساکن بودند را مورد غارت و تاراج قرار می دادند اینو خود افرادی که آن موقع در لور ساکن بودند روایت کردن که عرب های شوش و شاوور بارها صالح آباد و لور سگوندهای چادرنشین در آنجا را مورد غارت و تاراج قرار می دادند.
تا دوران قاجاریه قبل اینکه عبدالحسین قطب این زمین ها را تصاحب کند صالح آباد امروز و لور همش در زیر سیطره مردم عرب شاوور و شوش و تیره افشار طایفه میرزاوند بود و صیفور و قشون او در راس آن صیدجعفر فرزند تقی خان فرزند کیخاعیدی از تیره افشار بارها در آن نقاط دست به غارت و تارج می زدند.
در اوایل دوران رضاشاه پهلوی حدود سال 1300ه. ش خانواده سیدعبدالحسین قطب در قلعه لور ساکن شدند چون زمین های بایر و خوبی برای کشاورزی داشت و بنایی درست کردند به اسم هشت در که هشت در مختلف داشت و چندین طبقه داشت که بعد انقلاب امام خمینی این بنای تاریخی که از دوران قاجاریه در قلعه لور به جا بود توسط شهرداری اندیمشک و نیروهایش که قلاوند - بیرانوند و. . . . . بودن تخریب و خراب شد تا سال 87 آثار هشت در وجود داشت خرابه های آن و طی این سال ها آن را تخریب کردند و به جای آن خانه درست کردند طبق روایت آنجا محل نگهداری اسب ها و قاطرهای آموسی قطب بود و بسیاری از اموال او در آنجا نگهداری می شد محل زندگی آنها در کنار جایگاه امروزی سی ان جی گاز قلعه لور اندیمشک بود و پارک کشاورز قلعه لور باغ آنها بود که در دهه گذشته توسط شهرداری به پارک و جایگاه گاز در آنجا ایجاد شد و بیمارستان اورژانس نیز در کنار آنها ایجاد شده و آن نقاط به قلعه قطب نام گرفت و به مرور با ساکن شدن افرادی که در آنجا ساکن می شدند و اکثرا لُر بودن ارباب آنها شدند و رعیت اربابی را درست کردند.
روایت است در آن نقاط صالح آباد و لور آن موقع بسیاری بخاطر گرمای هوا و بیابان بودن آنجا و وزش بادهای گرمسیر و نبود آب تلف می شدند و می مردند چون آنجا آن موقع مثل بخش الوارگرمسیر آب و هوایش خنک و مرطوب و سبزه زار و پر از آب نبود.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
داستان سیدموسی قطب معروف به آموسی و داستان شهادت او ( مالک قلعه لور تا حدود پل بالارود و حدود پل قدیم دزفول )
بعد فوت سیدعبدالحسین قطب پسرش سیدموسی قطب جانشین او شد که همه او را آموسی می نامیدند طبق روایت ها آموسی آدم قدرتمند بانفوذ و خشن بود و به ارباب کامل لور و صالح آباد که آن موقع به شکل بیابان بود تبدیل شده بود و حتی در دزفول از قدرت و نفوذ بسیاری برخوردار بود محدود لُرهایی که در آنجا ساکن بودند را به زیر سلطه و سیطره خود در آورده بود.
طبق روایات آموسی آدم خشن و سختگیر و فحاش بود و زیر دستان و رعیت هایش که لُر لرستانی بودن را اذیت می کرد و حتی در دزفول نفوذ داشت و در دزفول رعیت های زیادی داشت.
آموسی قطب بخاطر آب کزرمه بین او و طایفه قلاوند نزاع شدید و دشمنی وجود داشت می گفت ملک اجدادیم است و می خواست طایفه قلاوند را از آنجا بیرون کرده و خواستار این بود قلاوندها باید کزرمه را ترک کرده چون آنجا زمین و حدود اجدادی او است در نقطه حادثه کزرمه مامور شهربانی دزفول رییس دادسرای پهلوی در دزفول و رییس ثبت اسناد و املاک پهلوی دزفول آموسی قطب رو همراهی کردند.
در محل حادثه برای حل و فصل این نزاع بین محمدعلی بزرگی قلاوند رئیس و سرکرده قلاوندها و او نزاع می شود آموسی قطب شروع به فحش دادن به قلاوندها و قدم خیر بزرگی قلاوند زن معروف طایفه قلاوند کرده لُرها و لَک های لرستان او را سرآمد زن های لُرستان می دانند.
تا امروز هم هیچ کس از این افرادی در مورد تاریخ واسم روایت کردن روایت خاصی در مورد این قدم خیر قلاوند واسم نقل نکردن میگن تفنگچی بوده سوار اسب شده همراه برادرش عباس خان قلاوند وارد جنگ ها شده و. . . . هیچ کس اینها رو تایید نکرده خلاف دیگران در مورد آنها روایات زیادی واسم نقل شده در شگفتم چطور خرم آبادی ها و لُرها و لَک های لُرستانی او را و روی چه مبنایی اسطوره لُرستان می دانن!!!!! اسطوره همیشه یک آدم مهم است که کار بسیار مهم و خوب و شاقی انجام داده باشد طایفه میرزاوند در اوایل دوران رضاشاه پهلوی بزرگترین جنگ ها و نبردها رو با همین عباس خان قلاوند برادر همین قدم خیر قلاوند دیگر قلاوندهای آنها داشتن و در هیچ روایت واسم نقل نشده قدم خیر قلاوند در ان جنگ ها سوار اسب شده و با آنها جنگیده!!!!!!!اینها تمام اراجیف لُرها و لَک های لُرستانی ( خرم آبادو. . . . ) برای اسطوره سازی یک سری زن فاسد قلاوندبیرانوند و. . . . بودن در آن دوران به هرزگی شهره بودن و واسه آنها دروغ سرائی ساختند همین قدم خیر بزرگی قلاوند با یک نفر از تیره شهاوند از تیره های طایفه قلاوند ازدواج کرد بعد دو سه سال چون میگن همین شوهر شهاوندش زیاد تعریفی و خوب و آدم مهم نبود از او طلاق گرفت ( یک نفر به اسم زمون شهاوند شهاوند از تیره های قلاوند است در وبلاگی این را نوشته بود و پرسیدم میگن درست است ) و بعد او با پسرعموی پدرش از تیره باش آغا قلاوند بود ازدواج کرد میگن از او پسری داشت بعد بخاطر اختلافات از او هم طلاق گرفت و روایت است بعد از آن با یک نفر از مردهای طایفه سگوند ازدواج کرد بعد او هم میگن از او طلاق گرفت با یکی دو نفر دیگر ازدواج کرده و ازدواج های بعد پسرعمویش طبق روایت در دورانی بوده که برادرش عباس خان قلاوند ریاست طایفه قلاوند را بدست گرفت و قدرت بسیاری بدست آورد حتی یه بار منو پدرم و هاسی میرزاوند و یکی دو نفر در جایی نشسته بودیم یه نفر آنجا بود از قدیم تعریف می کرد آن فرد از رشنوهای روستای سرخکان بود گفت فرزند همین قدم خیر قلاوند میگن از همسرش باش آغا قلاوند است نبوده از یک نفر دیگر برادرخانجان رضایی پاپی خان طوایف پاپی لُرستان بوده با او رابطه نامشروع داشته!!!!!!!
بعد فحش های آموسی قطب در یک آن محمدعلی بزرگی قلاوند برادر عباس خان قلاوند تفنگ یکی از ماموران همراه آموسی قطب را از او گرفته و به سمتش تیراندازی کرد و آموسی قطب به شهادت رسید روایت است طایفه قلاوند جسد شهید آموسی قطب را در صحرا رها کرده بودند و نمیخواستن جسد آموسی قطب را تحویل دهند روایت است قلاوندها خواستار این بودند جسد آموسی قطب آنجا در صحرا باشدتا حیوانات جسد او را بخورند!!!!!سیدهای دزفول که با قطب از یک تبار بودن مثل شاهرکن الدین و. . . . هم جرات نکرده و کاری با این موضوع نداشتن روایت است مردمی ترسو بودن اگر فردی مثل آموسی قطب از طایفه میرزاوند و خصوصا شعبه فرخی میرزاوند بود میرزاوندها و فرخی ها واسه انتقام او پنج تا از قلاوندها رو قتال می کردند حتی روایت معتبر است در موقع آموسی قطب تیر خورد زخمی روی زمین افتاده بود و چندین ساعت زنده بود و بشدت احساس تشنگی می کرد از قلاوندها درخواست آب کرد و به آنها گفت به من آب بدهید قلاوندها به او آب ندادند روایت است میگن به آموسی قطب در لحظات آخرت زندگیش بود زخمی روی زمین افتاده بود و بشدت درد او را سیطره کرده بود قلاوندها به تمسخر گفتند:سید!!!!!اینجا آب کزرمه است می خواستی آن را تصاحب کنی پس اگر می توانی هر چقدر از آن آب بخور!!!!!! آموسی احتیاط نکرد و طایفه ای هم نداشت طرف او باشند و انتقام او را بگیرند برای همین قتال شد بجز چندین مامور و سرباز دولت پهلوی که همراه او بودند مرد تفنگ بدست نداشت اما قلاوندها ده ها نفر بودن که برای قتل آموسی قطب آماده بودن
بعد این دولت پهلوی همین محمدعلی بزرگی قلاوند و چند نفر دیگر از قلاوندها رو به زندان انداخت حکم اعدام محمدعلی بزرگی قلاوند توسط دولت پهلوی صادر شد و طبق روایت بعدها حکم اعدام او با مساعدهای پی در پی فردی به اسم ابدال پورهنگ از آنها او کدخدای بختیاری ها در سردشت دزفول بود و در ساواک محمدرضاشاه پهلوی نفوذ داشت به زندانی تبدیل شد و طبق روایت اگر همین ابدال پورهنگ نبود دولت پهلوی همین بزرگی قلاوند رو به دار می آویخت.
هاشم هیکی یکی از افرادی بود که در آن صحنه حاضر بود و به عنوان نیروی چریک بزرگی کار می کرد میگن همین بزرگی تعدادی از افراد خودش را با تیر زخمی کرد که بگن این یک جنگ دوسر بوده و اونو به خاطر قتل آموسی قطب مقصر نکنند هاشم هیکی یکی از افرادی بود که توسط بزرگی قلاوند تیر خورد و حتی میگن محمدعلی بزرگی قلاوند یک نفر از بستگان خودش رو هم میخواست قتال کنه مادر هاشم هیکی دخترعموی صیدجعفر فرزند تقی خان فرزند کیخاعیدی است.
پدربزرگ هاشم هیکی به اسم آزاد در اواخر دوران قاجاریه بخاطر جنگ و نزاع طایفه میرزاوند و طایفه قلاوند توسط تقی خان فرزند کیخاعیدی از تیره افشار به اشتباه با تیر تفنگ قتال شده تقی خان می خواسته بود یکی از سران قلاوندها به اسم قنبربک تتر قلاوند رو به قتل برساند به اشتباه آزاد قتال شد.
اگر از لحاظ قانونی بخواهیم در نظر بگیرم حق با آموسی قطب بوده چون او برگه و سند مهر شده این زمین ها رو از طرف شاه قاجاریه دریافت کرده و دولت رضاشاه پهلوی نیز آن را برای او تایید کرده بود طبق قانون دولت پهلوی، قلاوندها هیچ حقی در آن نقاط نداشتند قلاوندها و . . . . . . هیچ حقی در زمین های لور و صالح آباد ندارن چون اون نقاط تمام ثبت شده از طرف شاه قاجار و پهلوی برای خانواده عبدالحسین، آموسی و آعنایت قطب بوده اگر از این لحاظ باشد که برخی ها آنجا اتراق کرده یا غارت گرفتن تیره افشار صیفور از سران میرزاوند و قشونش در راس آنها و صیدجعفرفرزند تقی خان بود و قشه آنها و میرشامحمدمیرعالی و برادرش حاتم میرعالی تا پل قدیم دزفول غارت می گرفتن. . . . . .
روایت است در یک مورد صیفور از سران میرزاوند میهمان آموسی قطب در قلعه قطب شده بود و بسیار از او پذیرائی کرده بود آن موقع قلاوندها و صیفور خان میرزاوندها با همدیگر دشمنی داشتند و آموسی قطب نیز با قلاوندها دشمن بود روایت است آموسی قطب با سران میرزاوند مثل سران طایفه میرعالی میرشاه محمدمیرعالی صیفور خان طایفه میرزاوند و حاج صیدمحمدخان پاپی جعفری روابط خوبی داشت و آنها طرفدار آموسی قطب بودند.
صیفور و تقی خان پسرعمویش و فرزند تقی خان به اسم صیدجعفر با عباس خان قلاوند و قنبربک قلاوند درگیری ها و نزاع های بسیاری داشتند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
داستان سیدعنایت الله قطب معروف به آعنایت قطب پسر آموسی قطب نماینده محمدرضاشاه پهلوی و رئیس لور و صالح آباد و دزفول
بعد مرگ آموسی قطب فرزندش عنایت الله قطب امورات او را بدست گرفت که به آعنایت معروف بود آموسی دو سه فرزند داشت که همین آعنایت قطب از همه آنها پرنفوذتر و قدرتمندتر بود و با دربار محمدرضاشاه پهلوی ارتباط نزدیک داشت مسجدجامع قلعه لور ( مسجد جامع قطب ) توسط آعنایت قطب ساخته شد.
روایت است آعنایت قطب بسیار از قلاوندها نفرت داشت روایت است اجازه نمی داد قلاوندها در محیط لور و قلعه لور ساکن شوند و حتی یک بلدوز داشت اگر قلاوندها بدون اجازه آعنایت قطب در لور و قلعه لور ساکن می شد به وسیله آن بلدوز خانه او را ویران و خراب می کرد روایت است قلاوندها از ترس آعنایت قطب در محیط قلعه لور نزدیک نمی شدند.
خانواده اجدادی فریدون حسنوند نماینده شهرستان اندیمشک در مجلس نام پدرش تقی بود و چندین خانواده بستگانش آن موقع در محل قلعه یک در بودند برای این قلعه قطب قلعه یک در نامیده می شد چون اون موقع دور تا دور قلعه دیوار و باغ بود و فقط یک در ورودی داشت و مثل یک دژ بود.
قلعه لور در 5 کیلومتری صالح آباد قرار دارد تا اوایل دوران رضاشاه پهلوی صالح آبادی وجود نداشت و اکثرا افراد آن نقاط در قلعه لور می زیستند تا سال 1315ه. ش محدود افرادی که در ناحیه صالح آباد کنونی می زیستند بصورت چادرنشین و دامدار گله و رمه بودن از مسیر گله داری امرار معاش می کردند و بعد با ساخت راه آهن سراسری توسط رضاشاه پهلوی به مرور صالح آباد شکل گرفت و محل اسکان شد.
بعد پیروزی انقلاب نظام آخوندهای شیعه در ایران به رهبری امام خمینی، آعنایت قطب از ایران فرار کرد و به امریکا پناهنده شد چون ساواک و نماینده محمدرضاشاه پهلوی در اندیمشک و دزفول و شمال استان خوزستان محسوب می شد و اگر در ایران بود دولت امام خمینی او را اعدام می کرد و تمام زمین های او در لور و اندیمشک توسط نظام شیعه ایران امام خمینی و سپاه پاسداران غصب شد.
روایت صحیح است که آعنایت قطب با دربار محمدرضاشاه پهلوی هم ارتباط نزدیک داشت و گاهی مواقع خانواده محمدرضاشاه پهلوی از جمله اشرف پهلوی و فرح پهلوی برای دیدار و تفریح به آن نقاط می آمدند آعنایت قطب تفرجگاه های زیبایی برای خانواده محمدرضاشاه پهلوی در پلاژ سد دز درست کرده بود روایت است در یکی از این بازدیدهای خانواده پهلوی، آعنایت قطب سند زمین های پایگاه هوایی وحدتی در دزفول و زمین هایی که امروز دانشگاه صنعتی جندی شاپور در آنها است را به عنوان هدیه به فرح پهلوی داد.
آعنایت قطب چند سال قبل در انگلستان فوت کرد و مجلس ترحیم 2 ساعته هم در مسجدجامع قلعه لور که آن مسجد توسط خودش در دوران محمدرضاشاه پهلوی ساخته شد عده ای در دوران قبل انقلاب اینجا در لور و صالح آباد بودند مخالف برگذاری مراسم برای آعنایت قطب بودند چون گفتند ماها رو اذیت کرده و آزارمون داده و بعد دو ساعت با دخالت قلاوندهای دشمن آعنایت و آموسی قطب بدشان از خانواده قطب می آمد و مسئولان و نماینده شهر اندیمشک در مجلس نظام آخوندهای شیعه ایران مراسم تعطیل شد.
آعنایت قطب برادری دارد به اسم آرضا قطب که در تهران ساکنن و امورات آنها بدست او است همسرش به اسم فریال مستوفی مدیرعامل و سهام دار چندین شرکت خصوصی در تهران و خارج ایران است در قبل انقلاب نظام آخوندهای شیعه آن موقع که خانواده قطب در قلعه لور ساکن بودند پارک کشاورز امروزی قلعه لور باغ بزرگ آنها بود گفت یک نفر از فراش های بیرانوند که آن موقع در لور ساکن بودن و خانواده قطب به آنها زور می گفتن وارد باغ قطب شده بود و آرضا قطب به او میگه چرا بی اجازه وارد باغ من شدی و آرضا قطب یک اسلحه کمری داشت که به او شلیک می کند و آن فراش بیرانوند قتال می شود.

نشین. [ ن ِ ] ( اِ ) قطب را گویند و آن نقطه ای است از فلک. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) . قطب ، نقطه ٔبی حرکت زمین. ( فرهنگ خطی ) . قطب شمال. ( ناظم الاطباء )
سِتای جهان استومند: قطب عالم امکان.
ستای سیر وسلوک:قطب سیر وسلوک.
" ستای سرمایه شناسی":قطب اقتصاد .
سِتای ستاها:قطب الاقطاب.
" سِتایِ فلک فلکها ":قطب فلک الافلاک.
فلک: فارسی است زیرا از پلکیدن می آید.
" سِتا ":قطب.
قطب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
گایر gāyr ( اوستایی: گئیری gairi )
بریشن bariŝn ( اوستایی: bareŝna )
میتوانیم واژه "سَره" را پیشنهاد دهیم که "قطب" ها همچون سر های یک کره هستند.
ولی، میتوانیم به جای پسوند "ه" در پارسی امروزی، از پسوند "َگ" ag در پهلوی به کار ببریم که برابر همین پسوند "ه" است و واژه "سَرَگ" ساخته میشود.
...
[مشاهده متن کامل]

بدین گونه، به جای واژه "قطبی" هم میتوانیم بگوییم "سَرَگی" که با "سره" زیبا نمی شد.
بِدرود!

به میله وسط سنگ آسیاب " قطب" می گویند که شاید دگرگون شده گوی تاب باشد.
میخگاه یا سرآسه،
سرآسه: دو قطب زمین در دو سوی آسه ( محور ) زمین جای می گیرند بنابراین نوواژه ی سرآسه را نیز می توان درنگریست.
واژه قطب
معادل ابجد 111
تعداد حروف 3
تلفظ qotb
نقش دستوری اسم خاص مکان
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اَقطاب]
مختصات ( قُ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی qotb
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
اختسادی. . . مختسادجغرافیایی. . مختس. . .
کانون ( در پهنه ی اختسادی ـ هازمانی )
جهان چندکانونی ( چندقطبی ) با روند جهانی شدن که به کانونمند شدن هرچه فزاینده تر و کانونمندی روندهای اختسادی ـ هازمانی گرایش دارد، ناهماهنگ است و پیشبرد سیاستی بر این پایه بجایی نخواهد رسید.
برگرفته از یادداشتی نیمه کاره
کانون ( در برخی باره ها )
نمونه:
همچنین شاید به هند اشاره داشته باشد که با میانداری ( واسطه بودن ) میان کشورها و دستیابی به بهره وری های مالی از داد و ستدهای پرسودتر و افزایش نخش چون یک کانون ( قطب ) اختسادی از برتری های سیاسی و اختسادی برخوردار خواهد شد.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از یادداشتی در دست ویرایش و پارسی نویسی از سوی اینجانب.

شمالگان، جنوبگان ( بسته به سوی هر کدام )
به فارسی میانه یا همان پهلوی ساسانی واژه ی "مْیخگاه" بجای قطب استفاده می شد.
قطبی بودن نقشه

هوالعلیم
قطب : مرکز ؛ کانون ؛ مرکزیت ؛ محل تجمع ؛ پیشوا. . .
قلاوز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)