قطب

/qotb/

    pole
    axis
    pivot

فارسی به انگلیسی

قطب الدین
masculine proper name

قطب جنوب
antarctica, south pole

قطب شمال
north pole

قطب مثبت
anode

قطب مغناطیسی
magnetic pole

قطب منفی
cathode

قطب نما
compass

قطب نمای برکشندی
magnetic compass

قطب نمای مغناطیسی
magnetic compass

مترادف ها

focus (اسم)
قطب، مرکز، کانون، فاصله کانونی، مرکز توجه، کانون عدسی، نقطه تقاطع

axis (اسم)
محور، میله، محور چرخ، قطب، محور تقارن، مهره اسه

pole (اسم)
قطب، خاده، ستون، دیرک، دسته بلند چیزی، تیر چراغ برق

hub (اسم)
قطب، توپی چرخ

gudgeon (اسم)
محور، قطب، اسه، وسیله تطمیع، میله اهرمی، سر محور، ماهی ریز قنات، ادم زودباور

پیشنهاد کاربران

به میله وسط سنگ آسیاب " قطب" می گویند که شاید دگرگون شده گوی تاب باشد.
میخگاه یا سرآسه،
سرآسه: دو قطب زمین در دو سوی آسه ( محور ) زمین جای می گیرند بنابراین نوواژه ی سرآسه را نیز می توان درنگریست.
واژه قطب
معادل ابجد 111
تعداد حروف 3
تلفظ qotb
نقش دستوری اسم خاص مکان
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اَقطاب]
مختصات ( قُ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی qotb
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
اختسادی. . . مختسادجغرافیایی. . مختس. . .
کانون ( در پهنه ی اختسادی ـ هازمانی )
جهان چندکانونی ( چندقطبی ) با روند جهانی شدن که به کانونمند شدن هرچه فزاینده تر و کانونمندی روندهای اختسادی ـ هازمانی گرایش دارد، ناهماهنگ است و پیشبرد سیاستی بر این پایه بجایی نخواهد رسید.
برگرفته از یادداشتی نیمه کاره
کانون ( در برخی باره ها )
نمونه:
همچنین شاید به هند اشاره داشته باشد که با میانداری ( واسطه بودن ) میان کشورها و دستیابی به بهره وری های مالی از داد و ستدهای پرسودتر و افزایش نخش چون یک کانون ( قطب ) اختسادی از برتری های سیاسی و اختسادی برخوردار خواهد شد.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از یادداشتی در دست ویرایش و پارسی نویسی از سوی اینجانب.

شمالگان، جنوبگان ( بسته به سوی هر کدام )
به فارسی میانه یا همان پهلوی ساسانی واژه ی "مْیخگاه" بجای قطب استفاده می شد.
قطبی بودن نقشه

هوالعلیم
قطب : مرکز ؛ کانون ؛ مرکزیت ؛ محل تجمع ؛ پیشوا. . .
قلاوز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس