قضاوت. [ ق َ / ق ِ وَ ] ( از ع ، اِمص ) در تداول فارسی زبانان به معنی قضاء. رجوع به قضاء شود. منبع. لغت نامه دهخدا
صحبت کردن درباره چیزی با تحلیل و ارزیابی آن
زود قضاوت نکردن قضاوت مختل طرف بینش و قضاوتش مختل هست شاه کلید علائم ما همسو شدن با علائم دیگر اتیکت میزنیم من شما رو نگفتم دوره مانیا رو میگم نه هیپومانیا رو که کارکرد اجتماعی و شغلیش هم به خطر میوفته ... [مشاهده متن کامل]
چرا ؟ اخه مانیا دوره یک هفته هست خب دفاع در برابر افسردگی زمینه ی هست حداقل سوپر ایگوی مستبدی نداشته باشن چون ایگو از نهاد چیزی عایدش نمیشه نمیشه گفت bipolar disorder نوع دو چون تو هیپو مانیا کارکرد شغلی اجتماعی در به داغونی رو موجب نمیشه نمیشه گفت نوع یک چون اصلا افسرده بارزی نشون نمیداد لذت و عشق نبود مگه طرف افسرده بود که افکار خودکشی هم داشته باشه لطفأ بیشتر به میو میو ی توجه کنین با تربیت سوپر ایگو خانوادگی شما که یکی ایگو سازگار ی نداره مانیا با اون عزت نفس و اعتماد بنفس و شغل و سر خوشی ( سم هست مشروب ) یه دروغ هزیانی هم در رفت اوه اوه چقد حرف میزد پرش افکار اوه اوه الحمدالله دکتر خودت خودتو نجات بده من از تو نترسیدما از مانیا و عواقبش ترسیدم خوبه والدینش چیزی بهم نگفت یکم قوانین و مقررات و وجدان و باید و نباید رو به سطح سهل معقول برسانین. هر چی دلش میخواد نه نیارین. من نیستم ببینم عشق مادری چقد واسش دارو بخشه
قضاوت = دینایی
�قضاوت� در حوزه هستی شناسی، عرفان و معنویت، یعنی مقاومت در برابر آن چه که هست، به جای پذیریش آن چه که هست - - یعنی شکلی که اکنون به خود گرفته است. این همان عادت ذهن است که منجر به تداوم یکی انگاری با آن �من� ساخته ی ذهن می شود.
مقایسه، پیش فرض، تصمیم
به زبان سنگسری داوری davery در باره هم نظر هاده تن der bareh hem nezer hadeheten خاره و بد هم حرف بژتن khareh o bed hem heref bezeten ز دنیا بجز دار قضاوت ناحق به یکدیگر ز انسان هایی که شب وروز در قضاوت بد وخوب به هم برتر ... [مشاهده متن کامل]
ز انسان هایی که از درون هم ندارند خبر در قضاوت نااگاهتر انسان هایی که خود را فراموش ز بد ونیک دیگران در قضاوت شقیتر گل بی خار چو انسان بی عیب در جهان نیست قضاوت نه راه آسان تر ز بد وعیب هم مشغول بر قضاوت ناحق هستیم فرمانتر ز انسان نا عاقل و بی معرفت این خصلت که خود را فراموش در آنسوتر ز پیمانه خود که بد وخوب را می برد بر قضاوت بر یکدیگر ز هر عیبی که خود دارد خود را فراموش دیگری را می یابد عیبتر ز انسان عاقل با معرفت نخست در خود نظر خود را قضاوت از همه پیشتر انسان باید مطلق عشق باشد تا دیگران را قضاوت نکند راحت تر وقتی تو عشق باشی دیگر در نظر نیاید به قضاوت ناحق تر ز هر خصلت که خود داریم چون جهل و قدرت و شهوت دیگر آیند به قضاوت انسانتر ز انسان عاقل آن است که خود را قضاوت کند بر سعادتمنتر هر انسان خود را بهتر می شناسد ز بد و خوب خود هست هوشیارتر ز هر قضاوت ناحق بر دیگران انرژی منفی را میکاریم شایانتر ز قضاوت ما آسیبی بر دیگران نیست چون خدا می داند حال او را آگاهتر ز هر قضاوت بی جا بار خود را از گناه می کنیم فراوانتر ز انسان عاقل آن است که نخست بر خود قضاوت بر آید بر اصلاح خود زودتر ز خود فراموشی به قضاوت دیگران پرداختن نه اخلاقیات و نه عقل هست دادگر هر انسانی ز اعمال و رفتار عزیز است نزد دادار قضاوت ما نیست اعتبار چون بال و پر شکسته ایم نیاییم بر عیب هم رساتر بر پوشش عیب هم کوشا باشیم چون خدا هست ستارتر ز زنبور عسل بیاموز عشق را به گل نگوید در قضاوت بدتر وخوب تر ز عشقش به گل بیاموز که انسان ها همه هستند در درون مهربان تر پارسی ز هر کس بر قضاوت یکدیگر به دید مثبت و عاشقتر جهان از رفتار و قضاوت مثبت هم گلستان و مرغزار تر
داورزیدن ، داورز، داورزی
قضاوت ( در علم روانشناسی ) یکی از زیرمجموعه های تفکر انتزاعی است و به معنای توانایی در ارزیابی اطلاعات و اتخاذ تصمیمات منطقی است. این توانایی ذهنی به فرد کمک می کند تا در مورد یک موضوع یا موقعیت، تصمیم درست بگیرد. به عنوان مثال افراد دارای معلولیت ذهنی ممکن است در درک اطلاعات، ارزیابی گزینه ها و انتخاب بهترین گزینه مشکل داشته باشند. این مشکل می تواند در موقعیت های مختلف زندگی، مانند انتخاب شغل، انتخاب رشته تحصیلی یا انتخاب همسر، بروز کند. ... [مشاهده متن کامل]
منبع گوگل بارد
قضاوت
قضاوت پوه
قضاوت یکطرفه
برداشت
پیش داوری بهتر است
این واژه اربی نیست، در سانسکریت که خواهر زبان پارسی است و همریشه هستند به شکل कोशवत् kozavat و به مانای sword شمشیر, تیغ, قداره و عدالت آمده است!
قضاوت نکنیم درباره کسانی که نمیشناسیم و قضاوت نکنیم در باره مساـٔل هایی که هیچوقت خودمان تجربه شان نکردیم
نظر دادن درباره کسی یا چیزی و حال ممکن است این نظر خوبی باشد و یا نظر بد و از عجله