قضاوت

/qezAvat/

    adjudication
    doom
    judgment
    jurisdiction
    verdict

فارسی به انگلیسی

قضاوت برمبنای ارزش های شخصی
value judgment

قضاوت حکم
arbitrament

قضاوت قضا
judgement

قضاوت کردن
adjudge, to judge

قضاوت کردن در دادگاه
judge

مترادف ها

witting (اسم)
ذکاوت، قضاوت، هوش، اطلاعات، معلومات، دانش، تعمد

sentence (اسم)
قضاوت، حکم، رای، گفته، فتوی، فتوا، جمله

adjudication (اسم)
قضاوت، داوری، حکم ورشکستگی، احقاق حق

verdict (اسم)
قضاوت، نظر، حکم، رای، فتوی، رای هیئت منصفه

judgeship (اسم)
قضاوت، منصب قضا

view (اسم)
قضاوت، نظر، نما، عقیده، دید، چشم انداز، منظره، نظریه

پیشنهاد کاربران

به زبان سنگسری
داوری davery
در باره هم نظر هاده تن der bareh hem nezer hadeheten
خاره و بد هم حرف بژتن khareh o bed hem heref bezeten
ز دنیا بجز دار قضاوت ناحق به یکدیگر
ز انسان هایی که شب وروز در قضاوت بد وخوب به هم برتر
...
[مشاهده متن کامل]

ز انسان هایی که از درون هم ندارند خبر در قضاوت نااگاهتر
انسان هایی که خود را فراموش ز بد ونیک دیگران در قضاوت شقیتر
گل بی خار چو انسان بی عیب در جهان نیست قضاوت نه راه آسان تر
ز بد وعیب هم مشغول بر قضاوت ناحق هستیم فرمانتر
ز انسان نا عاقل و بی معرفت این خصلت که خود را فراموش در آنسوتر
ز پیمانه خود که بد وخوب را می برد بر قضاوت بر یکدیگر
ز هر عیبی که خود دارد خود را فراموش دیگری را می یابد عیبتر
ز انسان عاقل با معرفت نخست در خود نظر خود را قضاوت از همه پیشتر
انسان باید مطلق عشق باشد تا دیگران را قضاوت نکند راحت تر
وقتی تو عشق باشی دیگر در نظر نیاید به قضاوت ناحق تر
ز هر خصلت که خود داریم چون جهل و قدرت و شهوت دیگر آیند به قضاوت انسانتر
ز انسان عاقل آن است که خود را قضاوت کند بر سعادتمنتر
هر انسان خود را بهتر می شناسد ز بد و خوب خود هست هوشیارتر
ز هر قضاوت ناحق بر دیگران انرژی منفی را میکاریم شایانتر
ز قضاوت ما آسیبی بر دیگران نیست چون خدا می داند حال او را آگاهتر
ز هر قضاوت بی جا بار خود را از گناه می کنیم فراوانتر
ز انسان عاقل آن است که نخست بر خود قضاوت بر آید بر اصلاح خود زودتر
ز خود فراموشی به قضاوت دیگران پرداختن نه اخلاقیات و نه عقل هست دادگر
هر انسانی ز اعمال و رفتار عزیز است نزد دادار قضاوت ما نیست اعتبار
چون بال و پر شکسته ایم نیاییم بر عیب هم رساتر
بر پوشش عیب هم کوشا باشیم چون خدا هست ستارتر
ز زنبور عسل بیاموز عشق را به گل نگوید در قضاوت بدتر وخوب تر
ز عشقش به گل بیاموز که انسان ها همه هستند در درون مهربان تر
پارسی ز هر کس بر قضاوت یکدیگر به دید مثبت و عاشقتر
جهان از رفتار و قضاوت مثبت هم گلستان و مرغزار تر

داورزیدن ، داورز، داورزی
قضاوت ( در علم روانشناسی ) یکی از زیرمجموعه های تفکر انتزاعی است و به معنای توانایی در ارزیابی اطلاعات و اتخاذ تصمیمات منطقی است. این توانایی ذهنی به فرد کمک می کند تا در مورد یک موضوع یا موقعیت، تصمیم درست بگیرد. به عنوان مثال افراد دارای معلولیت ذهنی ممکن است در درک اطلاعات، ارزیابی گزینه ها و انتخاب بهترین گزینه مشکل داشته باشند. این مشکل می تواند در موقعیت های مختلف زندگی، مانند انتخاب شغل، انتخاب رشته تحصیلی یا انتخاب همسر، بروز کند.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع گوگل بارد

منابع• https://bard.google.com
قضاوت
قضاوت پوه
قضاوت یکطرفه
برداشت
پیش داوری بهتر است
این واژه اربی نیست، در سانسکریت که خواهر زبان پارسی است و همریشه هستند به شکل कोशवत् kozavat و به مانای sword
شمشیر, تیغ, قداره و عدالت آمده است!
قضاوت نکنیم درباره کسانی که نمیشناسیم و قضاوت نکنیم در باره مساـٔل هایی که هیچوقت خودمان تجربه شان نکردیم
نظر دادن درباره کسی یا چیزی
و حال ممکن است این نظر خوبی باشد و یا نظر بد و از عجله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس