قضا

/qazA/

    accident
    jurisdiction

فارسی به انگلیسی

قضا و قدر
destiny, fate, kismet, necessity, predestination, dispensation, karma

مترادف ها

mishap (اسم)
بدبختی، مصیبت، رویداد ناگوار، حادثه بد، قضا

hap (اسم)
سرنوشت، قضا

پیشنهاد کاربران

قضا: فُرس کُهن قِض آمد . و
قدر :قَدِ دَر ؛پشتِ دَر.
بجا آوردن ( کار پس افکنده ای که در زمان خودش انجام نشده است ) -
قضا :اراده ی خداوند
تقدیر
معنی قضا می شود سرنوشت روزگار
هیچکس نمیتواند خورشید را خاموش کند ونورش بی اثرکند ( قضاء ) ؛
أمّا شما میتونی از نور خورشید دوری کنید وازش بهره نبرید ودر سایه ( جهل ) بمانید ( اختیار التقدیر = قدر ) .
قَدَرَ خودت را خودت تعیین وانتخاب میکنید نه کسی دیگر.
یقضی:به اتمام رسیدن أمر.
معنی قضا
کاش دوستان در نظر جواب درست را بفرستند
قضاوت:تقدیر، سرنوشت
قضا=تقدیر، سرنوشت
اتفاقا
حادثه
قَضا : به انجام رساندن - پایان دادن - حکم کردن - حتمیّت بخشیدن
قضای الهی : وابستگی موجودات ( و نقشه منظم جهان و قانون هایش ) برای ایجاد شدن، به فرمان و حکم و اراده الهی
تقدیر یا سر نوشت

قضا:
محکم کردن
هوالعلیم
قضی: ( قضاء ) در اصل به معنی فیصله دادن و محکم کردن است؛ قضاوت ؛ حکم ؛ اتفاق ؛عدم انجام فریضه ( نماز وروزه ) در زمان مختص؛. . .
قضا به معنای سرنوشت هم خانواده قضاوت و قاضی
قضا و قدر رابطه ترادف دارند
هم آواها:
🍨غزا:جنگ
🍨غذا: خوراک
سرنوشت
داوری قضاوت
بلا، اتفاق
اتفاقاً
قضاوت، داوری کردن. و بباید دانست که قضا پادشاه را می باید کردن به تن خویش. ( سیاستنامه، فصل ششم )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس