design (فعل)تخصیص دادن، قصد کردن، طرح کردن، تدبیر کردنattempt (فعل)تقلا کردن، کوشش کردن، مبادرت کردن به، جستجو کردن، قصد کردنdecide (فعل)حل کردن، قصد کردن، تصمیم گرفتن، فیصل دادن، فیصله کردن، مصمم شدنmeditate (فعل)قصد کردن، اندیشه کردن، تفکر کردن، تدبیر کردن، سربجیب تفکر فرو بردن
نیت کردنعزیمتخواستنآهنگ کردنبر کاری برخیزیدن ؛ قصد آن کردن. آهنگ آن کردن :چند گویی که بداندیش و حسودعیب گویان من مسکینندگه بخون ریختنم برخیزندگه ببد خواستنم بنشینند. سعدی.اهنگ کردنبنای . . . . . گذاشتندرصدد برآمدنهمتصدد+ عکس و لینک