قشون همان گشن پارسی به معنای بسیار و زیاد و گرد آمده است و معمولا بعد از لشکر می آید . یکی لشکری گشن آمد پدید
واژه قشون
معادل ابجد 456
تعداد حروف 4
تلفظ qošun
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی] ‹قشن› [منسوخ]
مختصات ( قُ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی qoSun
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع فرهنگ فارسی عمید
لغت نامه دهخدا
بعضی دوستان که گفتند این واژه پارسی است خیلی خیلی اشتباه کردند چون این واژه صد درصد ترکی است.
معادل ابجد 456
تعداد حروف 4
تلفظ qošun
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی] ‹قشن› [منسوخ]
مختصات ( قُ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی qoSun
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع فرهنگ فارسی عمید
لغت نامه دهخدا
بعضی دوستان که گفتند این واژه پارسی است خیلی خیلی اشتباه کردند چون این واژه صد درصد ترکی است.
اوردو کلمه ای ترکیست مثل قشون
قشون از قوشولماق یعنی به هم پیوستن هست معنی خیل می دهد منبع دهخدا
اردو کلمه ترکی معنی ارتش
Horde از اردو انگلیسی
این شخص آرش حتی نمیفهمد چه می گوید
... [مشاهده متن کامل]
فارسی ارتش می شود
بوردو ن اردو یعنی ارتش و قشون یعنی خیل
در زبان تو ۶۰ سال پیش کلمه موغولی ارتش نام رودی در ترکستان استعمال میشه زمان حکومت رضا قزاق
قشون از قوشولماق یعنی به هم پیوستن هست معنی خیل می دهد منبع دهخدا
اردو کلمه ترکی معنی ارتش
Horde از اردو انگلیسی
این شخص آرش حتی نمیفهمد چه می گوید
... [مشاهده متن کامل]
فارسی ارتش می شود
بوردو ن اردو یعنی ارتش و قشون یعنی خیل
در زبان تو ۶۰ سال پیش کلمه موغولی ارتش نام رودی در ترکستان استعمال میشه زمان حکومت رضا قزاق
واژه قشون کاملا پارسی است چون در ترکی می شود بوردو این واژه یعنی قشون صد درصد پارسی است.
بیشتر به معنی سپاه است
قشون . [ ق ُ ] ( ترکی ، اِ ) لشکر. گروهی از فوج . ( آنندراج ) . درحقیقت این کلمه بدون واو است و واو را برای اظهار ضمه در ترکی نویسند و فارسیان اکثر قشون را به واو معروف خوانند. ( آنندراج ) ( بهار عجم ) .
- امثال :
مثل قشون بی سردار .
مثل قشون شکسته .
- امثال :
مثل قشون بی سردار .
مثل قشون شکسته .
( اسم ) [ترکی] ‹قشن› [منسوخ] ۱. مجموع سپاهیان یک کشور؛ ارتش.
۲. سپاه؛ لشکر.
۲. سپاه؛ لشکر.
ارتش، جند، جیش، خیل، سپاه، فوج، لشکر
ارتش، لشکر، هنگ