پوسته، قشر، پوست، کبره، پوست نان، پوسته سخت هر چیزی، ادم جسور و بی ادب، قسمت خشک و سخت نان
cortex(اسم)
پوسته، قشر، پوست، لایه رویی، روپوش
layer(اسم)
چینه، طبقه، قشر، ورقه، ورقه ورقه، لا، لایه
peeling(اسم)
قشر، پوست، پوست انداختن، سلف، پیلینگ
پیشنهاد کاربران
واژه قشر معادل ابجد 600 تعداد حروف 3 تلفظ qešr نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: قشور] مختصات ( قِ ) [ ع . ] ( اِ. ) آواشناسی qeSr الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 منبع لغت نامه دهخدا ... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ واژه های سره فرهنگ فارسی هوشیار واژگان مترادف و متضاد
لایه. سطح. بخش
لایه
پوست. پوسته. لایه.
قشر و جَمعِش اقشار ۲ تا معنی داره. ۱. بیرونی ترین لایه یک عضو از بدن ( خصوصاً مغز یا کلیه ) ۲. گروه - طبقه ( که در رابطه با جامعه بکار میره ) 1. Cortex - Cortexes or Cortices 2. Stratum - Strata ... [مشاهده متن کامل]
البته قشر جامعه رو با Section هم میشه معرفی کرد 🚨 گاهی اقشار به معنی لایه هاست : Layers ⬛ CORTEX ⬛ the outer layer of an organ in the body and especially of the brain ⬛ STRATUM ⬛ 1. one of usually many layers of a substance ( such as rock ) 2. a level of society made up of people of the same rank or position ◀️ We caused the gray and anti - religion stratum to side with the Regime : ما سبب شدیم قشر خاکستری و ضد مذهب در کنار رژیم قرار بگیره. ◀️ In war, all sections/strata of the society suffer, some more and some less : در جنگ همه اقشار جامعه آسیب می بینند، برخی بیشتر و برخی کمتر
لایه، پوسته
پوسته روپوش
لایه ، گوشه
گوشه لایه
لایه برای کلاس چهارم
پوشش
لایه نازکی
در جامعه شناسی باید گفت " کرپوش" نحوه ی تلفظ ker poush برگرفته از کردار و پوشش. چون به گروهی که برپایه شغل و. . . پوشش رفتار و اجتماعی واقتصادی خاصی گرفته میگویند