قسر

/qeser/

    compelling

فارسی به انگلیسی

قسر دررفتن
close shave, miss

پیشنهاد کاربران

واژه قسر با کسره ق و س و سکون ر به معنی سالم در رفتن از حادثه یا پیش آمدی .
مثال👇
همیشه این بزرگان هستند که قسر در میروند.
قِسِر / gheser : نازا
مانند: میش قسر را چشم هایی دم به دم نمی آزارند.
کلیدر
محمود دولت آبادی
قَسِر/ gaser : گاو و الاغی و گوسفندی که بچه نیارد، نازا
واژه نامه ی گویش تون ( فردوس )
تالیف: محمد جعفر یاحقی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
قسر ( قه سر ) در اصل فارسی مرکب از دو واژه ( قه ؛ سر ) است ؛ ( قه ) معرب ( که ) به معنی کوچک و رویهم به معنی کسی که در حد کودک و فاقد مسولیت تلقی میشود
قِسِر: ( ترکی ) از :
qısır = قیْسیْر = قیْس ( قیْسماق = تنگ فشردن ، کم کردن ، پائین آوردن ، دندانها را بهم فشردن ) یْر ( اک ) = کم درحد ناچیز ، بی ثمر ، بی نتیجه ، عقیم ، سترون ؛ قسر در رفتن ، قیسیر آرواد = زن نازا
قسر در فتن :فرار کردن - شانه خالی کردن از کاری - پیچوندن
قَسِر : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که در سال جاری نزائیده باشد.
قسر هر سه حرف با ساکن یک واژه اذری است یعنی حیوانی که جفت گیری کرده ولی نگرفته و بدون جنین هست.
نازا، عقیم، گاو یا گوسفند ماده ای که در طول یک دوره ی پرواربندی از جفت گیری با گاو یا گوسفند نر بگریزد و باردار نشود.

بپرس