قریش

/qorayS/

    koreysh

پیشنهاد کاربران

قُرَیش ؛ این کلمه از اون دست کلماتی است که نیاز به بررسی ذات حروف در ساختمان این کلمه دارد.
طراحی دو حرف ( ق غ ) با یک آوا و در دو صورت و دو نگارش به خاطر حکمت انطباق گونه ای است که در مفاهیم کلمات، منطبق با یک واقعیت عینی و بیرونی در پهنه ی گیتی دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

البته یک تفاوت ریزی در صدور آوای ( ق ) و ( غ ) وجود دارد.
مدل آوای حرف ( ق ) از عمق دهان و به صورت تک ضربی و به همراه یک فشار موقت صادر می شود.
مدل آوای حرف ( غ ) نیز از عمق دهان ولی به صورت ممتد و نزدیک به مدل آوای حرف ( خ ) می باشد.
تنها شباهت آوای این دو حرف در نقطه ی صدور آوای آنهاست که از یک نقطه شروع به صادر شدن می کند.
عینیت هر دو حرف با مدل آوایی که دارند منطبق با عالم واقع نماد یک مفهوم عمیق و دارای عمق می باشد و در کلماتی رخ نمایی می کند که دارای یک عمق درونی و یک ساختار محصور شده و دارای یک حس درون گرایی و پر مغز باشند.
حرف ( ق ) مثل قوری قعر قُوْر قُلّه قلعه قلب دقیق عقب و. . .
حرف ( غ ) با مدل صورتگری و مدل آوای ممتدی که دارد نماد یک فضای عمق دار و محصور و دارای امتداد و جریانی که دارای خروجی نیز باشد می باشد. مثل غار غُرِّش غالب غروب غریب غلط غلیظ غلام غرق و. . .
به عنوان مثال در توضیح کلمه ی غرق اینطور می شود گفت که این کلمه مفهوم عُمق و فرو رفتن با امکان خروج و رهایی از یک جا یا یک چیز عمیق وجود دارد.
غار یک فضای محصور و دارای امتداد به همراه یک خروجی دارای یک عینیت قابل مشاهده مرتبط با مفهوم و نگارگری کلمه ی خودش می باشد.
ذات آوایی حرف ( ر ) و ( ش ) و عینیت آن با عالم واقع را نیز قبلاً توضیح داده شده است به همین خاطر جهت کم شدن مطلب به این دو مورد نمی پردازیم.
در قانون قلب ها یا منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر، حرف ق قابل تبدیل به حروفی مثل گ ک خ می باشد.
یعنی با مقدمه چینی که با مطلب فوق و توضیحات داده شد اینطور می شود گفت که در کلمه ی قریش مفاهیم و کلماتی مثل گردیدن کوروش خروش خروشیدن خورشید خروشان غرش قابل مشاهده است.
بر همین مبنا و با توضیحات داده شده مفاهیمی که برای کلمه ی قریش قابل برداشت می شود به معنی ؛
قریش ؛ فرزندان کوروش
قریش ؛ قبیله ای که خروشان و اهل جوش و خروش باشد
قریش ؛ قبیله ای نترس و با غُرّش
قریش ؛ قبیله ای با سواد و عالم و نورگستر مثل خورشید
قریش ؛ قبیله ای اهل فکر و کار و کروشیدن
قریش ؛ قبیله ای که همیشه گرایش به گردیدن و پژوهیدن دارند.

قریش صد و ششمین سوره قرآن بر اساس ترتیب مصحف عثمانی است که با موضوع یادآوری برخی نعمت های الهی به قریش و دعوت از آنان به پرستش خدای یگانه، در شهر مکه نازل شده است. ایلاف و ایلاف قریش از دیگر نام های این سوره است. این سوره مشتمل بر پنج آیه است که برخی دو آیهٔ آخر آن را یکی دانسته و در نتیجه تعداد چهار آیه برای آن گزارش کرده اند. تمام قراء و اغلب مفسران این سوره را مکی می دانند. از جهت ترتیب نزول، این سوره طبق نظر محمدهادی معرفت، از قرآن پژوهان شیعه، بر مبنای روایت ابن عباس، بیست و نهمین سوره ای است که بر محمد پیامبر اسلام نازل شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

در این سوره از ایلاف ( به معنای همبستگی ) قبیله قریش، قبیله مسلط شهر مکه، یاد شده است که در سفرهای تجاری قریشیان به سرزمین های یمن و شام، این همبستگی قوی تر می شد. ثبات مکه در واقع مبتنی بر حفظ توازن قدرت میان ائتلاف های رقیب از قبیله قریش بود. مفسران در بیان اینکه چگونه قریش از گرسنگی و ناامنی محفوظ هستند، تفسیرهای متفاوتی متصور شده اند؛ از جملهٔ این موارد می توان به امنیت راه ها برای تجارت این قبیله اشاره کرد که به سبب بزرگی جایگاه آنها در نزد قبایل عرب، حتی راهزن ها، بوده است. همچنین امنیت شهر مکه در مراجعت قبایل مختلف به این سرزمین از دیگر دلایل این تعبیر یاد شده است. در نهایت، خداوند از قریش به جهت این دو نعمت، توقع عبادت خویش را دارد.
مفسران قرآن، در یکی بودن دو سورهٔ قریش و فیل، دچار اختلاف شده اند و در این بین، گروهی این دو سوره را یک سورهٔ واحد و گروه دیگر این دو را جدای از هم می دانند. بر اساس گزارشی که در منابع اهل سنت موجود است، در قرآنی که ابی بن کعب، از صحابهٔ محمد، پیامبر اسلام، نوشته بود، بین این دو سوره، «بسم الله الرحمن الرحیم» وجود نداشت. با این وجود بر اساس روایتی در منابع سنی، به وجود بسم الله بین این دو سوره در قرآن ابی بن کعب تصریح شده است. در میان منابع شیعی نیز طبرسی روایتی مرفوع را از محمدباقر و جعفر صادق، امامان پنجم و ششم شیعه امامیه، گزارش می کند که بر اساس آن دو سوره فیل و قریش یکی هستند. ابن کثیر به نقل از محمد بن جریر طبری و همین طور ابن عاشور - از مفسران اهل سنت - از اجماع مسلمانان در منفصل بودن این دو سوره یاد کرده اند. در این خصوص فتوایی فقهی از جمعی از فقهای شیعه گزارش شده است که قرائت دو سوره قریش و فیل به تنهایی در نماز کفایت نخواهد کرد.

قریشقریشقریش
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/قریش_(سوره)
قریش نام قبیله ای بود که معنای آن میشده کسانی پسر دوست هستند
قُرَیش ( به عربی: قُرَیْش ) نام قبیله ای بود که در پیش از اسلام بر بخشی از حجاز فرمان می راندند و از توانمندان عرب بودند. محمد پیامبر اسلام از این طایفه بود، همچنین دودمان های خلیفه گری امویان و عباسیان نیز از همین طایفه بودند.
...
[مشاهده متن کامل]

نسب این قبیله به قریش بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مُضَر بن نزار بن مَعَد بن عدنان که جد قبائل عدنانی است می رسد. در اینکه قریش لقب چه کسی است در بین مورخان اختلاف وجود دارد. برخی آن را لقب نضر بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان می دانند و گروهی آن را لقب فهر بن مالک بن نضر نوه وی می شمارند. اما آنچه مسلم است اینکه نضر یک فرزند بیشتر نداشته که او مالک بوده و او نیز یک فرزند بیشتر نداشته که فهر بوده است؛ لذا در هر حال در منسوبان به قریش اختلافی پدید نخواهد آمد.
طایفه های قبیلهٔ بزرگ قریش مقارن ظهور اسلام را ۲۶ طایفه به شرح زیر دانسته اند:
• بنی هاشم
• بنو مطلب
• بنو حارث
• بنو عبدشمس
• بنی امیه از شاخه های بنی عبدالشمس است.
• بنو نوفل
• بنو حارث بن فهر
• بنو اسد
• بنی عبدالدار
• بنی زهره
• بنو تَیم بن مُرَه
• بنو مخزوم
• بنی یقظه: همان بنی مخزوم است و یقظه فقط یک فرزند به نام مخزوم داشته است.
• بنی مره
• بنو عدی
• بنو سهم
• بنو جمح
• بنو مالک
• بنی معیط: از شاخه های بنی عبدالشمس است.
• بنو نزار
• بنو سامه: در نسبت داشتن آن ها به قریش اکثر مورخین مشکوکند و در حوالی ظهور اسلام نیز خود قریش آن ها را از قریش محسوب نمی کردند.
• بنی ادرم
• بنو محارب
• بنو حارث بن عبدالله
• بنو خزیمه کنانه
• بنو بنانه
• بنی احک

قریشقریش
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/قریش
🕋 ترتیب سوره های قرآن کریم:
1 ) سوره فاتحه ( حمد )
2 ) بقره
3 ) آل عمران
4 ) نساء
5 ) مائده
6 ) انعام
7 ) اعراف
8 ) انفال
9 ) توبه ( برائت )
10 ) یونس
11 ) هود
12 ) یوسف
...
[مشاهده متن کامل]

13 ) رعد
14 ) ابراهیم
15 ) حِجر
16 ) نحل
17 ) اِسراء ( بنی اسرائیل )
18 ) کهف
19 ) مریم
20 ) طه
21 ) انبیاء
22 ) حج
23 ) مؤمنون
24 ) نور
25 ) فرقان
26 ) شعراء
27 ) نمل
28 ) قصص
29 ) عنکبوت
30 ) روم
31 ) لقمان
32 ) سجدة
33 ) احزاب
34 ) سبأ
35 ) فاطر
36 ) یس
37 ) صافات
38 ) ص
39 ) زمر
40 ) غافر
41 ) فصّلت
42 ) شوری
43 ) زخرف
44 ) دخان
45 ) جاثیه
46 ) احقاف
47 ) محمد
48 ) فتح
49 ) حجرات
50 ) ق
51 ) ذاریات
52 ) طور
53 ) نجم
54 ) قمر
55 ) الرحمن
56 ) واقعه
57 ) حدید
58 ) مجادله
59 ) حشر
60 ) ممتحنه
61 ) صف
62 ) جمعه
63 ) منافقون
64 ) تغابن
65 ) طلاق
66 ) تحریم
67 ) مُلک
68 ) قلم
69 ) حاقه
70 ) معارج
71 ) نوح
72 ) جن
73 ) مزّمّل
74 ) مدثر
75 ) قیامه
76 ) انسان
77 ) مرسلات
78 ) نبأ
79 ) نازعات
80 ) عبس
81 ) تکویر
82 ) انفطار
83 ) مطففین
84 ) انشقاق
85 ) بروج
86 ) طارق
87 ) اعلی
88 ) غاشیه
89 ) فجر
90 ) بلد
91 ) شمس
92 ) لیل
93 ) ضحی
94 ) شرح
95 ) تین
96 ) علق
97 ) قدر
98 ) بینه
99 ) زلزله ( زلزال )
100 ) عادیات
101 ) قارعه
102 ) تکاثر
103 ) عصر
104 ) همزه
105 ) فیل
106 ) قریش
107 ) ماعون
108 ) کوثر
109 ) کافرون
110 ) نصر
111 ) مسد
112 ) اخلاص ( توحید )
113 ) فلق
114 ) ناس

Quraish ( به زبان انگلیسی ) و Koraisch ( به زبان آلمانی ) از دو کلمه ساخته شده است ؛ یکی کُر به زبان قوم ماد به معنای پسر و دیگری آیش. لذا تلفظ اصلی و ریشه ای این نام بصورت کُر آیش بوده است به معنای پسر آیش. Nadr kinana با تلفظ نادر ( نضر ) کی نانه یا نادر کنعانی سر قبیله آن ایل بوده است. نباتی ( نبطی ) به معنای سبزی خوار. این احتمال وجود دارد که واژه quraish دارای دو حرف r بوده باشد بصورت qorraish که آنگاه از دو کلمه زیر ساخته شده باشد : qor با تلفظ کُر به معنای پسر و raish به معنای رای اش ( مفرد آراء ) به معنای طرفدار پسر و نه دختر. یعنی قوم و قبیله ای که بهنگام حاملگی زن آرزو داشته باشد که نوزاد پسر باشد و نه دختر. یعنی رای او به پسر باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

نام Mekka به زبان فارسی سومری و به زبان نیاکان آبراهام و خود وی با تلفظ و معنای زیر بوده است : Me با تلفظ مِ به معنی من و k با تلفظ کِ مخفف که و ka با تلفظ کا مخفف کاه. به معنای " من که کاه هستم " . که نشانه تواضع و فروتنی و ناچیز بودن آن محله و ساکنین آن در مقایسه با گستردگی و پهناوری جهان و عظمت آفریدگار جهان بوده است. شاید آبراهام ( ابراهیم ) بخوبی با این ضرب المثل آشنایی داشته بوده باشد که خداوند متعال اگر بخواهد و اراده نماید می تواند از یک برگه ناچیز کاه یک کوه عظیم بسازد. امروز می دانیم و شاهدیم که آن شهرک که یک روزی توسط آبراهام و به زبان فارسی سومری نام " من که کاه هستم " به یک کوه عظیم طلائی تبدیل شده است و توجه امید و گرایش و جاذبه سر و دل مسلمانان را بسوی خود دوخته است. اما با دست ها و جیب های خالی و پاهای برهنه و شکم های خالی و گرسنه و لب های تشنه و در گیر افزایش تورمی و سرسام آور و بی رویه جمعیت و پوشش های سنگینی از قبیل عمامه و عبا و دستار و مقنعه و چارقد و چادر آنچنان دست و پای قوای ادراکی فهم و عقل مسلمانان را اسیر نموده که اثری از رشد و نمّو و بلوغ آنها محال و غیر ممکن به نظر می رسد.

معنی قریش و تعریف قریش کوته باشد
علی ابن ابیطالب میفرماید
فنا نبط من کوثی
نبط کوثی با نبطیان که در نبطیه لبنان هستند فرق داره
این نبط جز زمیمهای شهر باستانی کوثی یا به فارسی کوتا هستش که قبلا جز قلمرو سومریان و کلدانیان میشده و در بین النهرین قرار داره
...
[مشاهده متن کامل]

قومی غیر عرب بودند و علی و محمد برای اینکه به اعراب بفهمانند که افتخار به عرب بودن ناپسنده این حریث رو گفتند و اثبات کردند که خودشون غیرعرب هستند
نبط کوثی جایی بود که مردمانش غیر عرب بودند و از نژاد سومریان بودند ابراهیم پیامبر هم اهل اور بود اور هم نزدیک نبط کوثی میشه

از محمد وعلی درباره تبارشان پرسیدند ، آنها گفتند :
فانانبط من کوثی یعنی ما نبطی هستیم از کوثی .
نبطی ها گروهی بودند در جنوب شام و شمال عربستان کنونی و گویا آرامی زبان بودند ، بحیرا آن کشیش نام آشنای شهر بصرا در نبطیه بود که محمد را دید ، نبطیه در آن زمان وابسته به امپراطوری روم بود ، قریش ، از نبطیه آمدند به کوثی که نمی دانم کحاست و بعد به مکه جا گرفتند ، بنابراین واژه قریش عربی نیست و باید در زبان آرامی آن را جستجو کرد ، در ضمن خدایان قریش از جمله هبل ، خدایان نبطی هستند .
...
[مشاهده متن کامل]

قریش از ماده ی قرش گرفته شده است . قرش در لغت به معنی اجتماع نیز آمده است ، و چون این قبیله از اجتماع و انسجام خاصی برخوردار بودند این نام براى آنها انتخاب شده .
بعضی آن را از ماده قرش ( بر وزن فرش ) به معنی اکتساب دانسته اند چرا که این قبیله غالبا به تجارت و کسب مشغول بودند . بعضی نیز این ماده را به معنی بازرسی و تفتیش می دانند ، و از آنجا که قریش از حال حجاج خبر می گرفتند ، و گاه به کمک آنها می شتافتند ، این واژه برای آنها انتخاب شده .
...
[مشاهده متن کامل]

ابرام کلمه عبری است که به حضرت ابراهیم در عربی گویند ومعنای عبری آن یعنی دارای پیروان بسیار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)