قریب

/qarib/

    near
    approximate
    kindred
    nigh

فارسی به انگلیسی

قریب الوقوع
forthcoming, imminent, impending, instant

قریب الوقوع بودن
imminence, impend

قریب به
close, some

قریب دوسال
nearlytwoyears

مترادف ها

about (حرف اضافه)
در، درباره، در حدود، راجع به، پیرامون، در باب، در شرف، با، قریب، در اطراف، نزدیک، نزد، در صدد، دور تا دور

near (حرف اضافه)
قریب، نزدیک، نزد، سر

nigh (حرف اضافه)
قریب

پیشنهاد کاربران

ریشه ی واژه ی پارسی ایرانی آریایی قریب:
قریب
قریب:نزدیک
قریب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
پَنته pante ( سغدی )
نزدیک ( مانوی و پهلوی )
آشنا هم پیشه
غریب : ناشناس
قریب : خویش
ریشه لغوی واژه قریب از قرب به معنای نزدیک می آید پس واژه ی قریب به معنای نزدیک است
فامیل
قریب :نزدیک
غریب:دور
واژه آریایی گریب ( گر=همه بِ=به - بهین ) که عرب آنرا قریب مینویسد و از آن واژه تقریباً را جعل کرده در کاتالان اسپانیا ( قوم ایرانی آلان ) به شکل gaireb� ( gaire b� ) و به معنایalmost ( all most ) و در
...
[مشاهده متن کامل]
اوستیا به شکل gaireben و در ارمنستان به شکل gret’e آمده که در آن گر همتای all به معنای بسیار همانست که در واژه گران ( قیمت ) دیده میشود. در گفتار روزمره های پنهان واژه گریبه به شکل کسره شنیده میشود مثلن میگویند �قریب ـِ به صد تن در همایش حاضر شده بودند�.

معنی قریب و غریب
نزدیک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس