در، درباره، در حدود، راجع به، پیرامون، در باب، در شرف، با، قریب، در اطراف، نزدیک، نزد، در صدد، دور تا دور
near(حرف اضافه)
قریب، نزدیک، نزد، سر
nigh(حرف اضافه)
قریب
پیشنهاد کاربران
ریشه ی واژه ی پارسی ایرانی آریایی قریب:
قریب:نزدیک
قریب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پَنته pante ( سغدی ) نزدیک ( مانوی و پهلوی )
آشنا هم پیشه
غریب : ناشناس قریب : خویش
ریشه لغوی واژه قریب از قرب به معنای نزدیک می آید پس واژه ی قریب به معنای نزدیک است
فامیل
قریب :نزدیک غریب:دور
واژه آریایی گریب ( گر=همه بِ=به - بهین ) که عرب آنرا قریب مینویسد و از آن واژه تقریباً را جعل کرده در کاتالان اسپانیا ( قوم ایرانی آلان ) به شکل gaireb� ( gaire b� ) و به معنایalmost ( all most ) و در ... [مشاهده متن کامل]
اوستیا به شکل gaireben و در ارمنستان به شکل gret’e آمده که در آن گر همتای all به معنای بسیار همانست که در واژه گران ( قیمت ) دیده میشود. در گفتار روزمره های پنهان واژه گریبه به شکل کسره شنیده میشود مثلن میگویند �قریب ـِ به صد تن در همایش حاضر شده بودند�.