flush (فعل)سرخ شدن، خیط و پیت کردن، قرمز کردن، بطور ناگهانی غضبناک شدن، بهیجان امدن، چهره گلگون کردن، ابریزمستراح را باز کردن، اب را با فشار ریختنcrimson (فعل)قرمز کردنredden (فعل)سرخ کردن، قرمز کردن، قرمز شدنruddle (فعل)قرمز کردن، گل اخری زدن به