قرمز شدن


    crimson
    to become red
    to blush

مترادف ها

glow (فعل)
تابیدن، بر افروختن، تاب امدن، قرمز شدن، مشتعل بودن، نگاه سوزان کردن، در تب و تاب بودن

redden (فعل)
سرخ کردن، قرمز کردن، قرمز شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس