قرقره ؛ گرگره ، گردش ، گردی ، گاری ، گردیدن ، قعر ، قُوْر ، قوری ، گور ، غار ، غور ، غروب ، گروب ، گوروب ، گروبیدن
روند ایجاد مفاهیمی که در این کلیدواژه در آبراه سیال مفاهیم در ابعاد کاربردی مختلف منطبق بر عالم واقع در پدیده های عالم هستی وجود داشت کلماتی بود که نام برده شد.
... [مشاهده متن کامل]
تحلیل و تفسیر کلمات فوق بدینصورت در مطلب زیر تشریح و تبیین شده است ؛
غروبید ؛ گروبید ، به گور رفت ، گور و گُم شد
غروبیدن ؛ گروبیدن ، به گور رفتن ، با اصطلاح رایج گور و گم شدن
غرب ؛ غروب ، گروب ، گوروب ، به گور رفتن ، به گودی رفتن ، به قعر و قُوْر رفتن و فرو رفتن آفتاب در گُوْدی یا به گَعر و گُوْر رفتن آفتاب.
در قانون و قواعد ایجاد کلمات علاوه بر قوانین فراوانی که برای شکل گیری کلمات وجود دارد در واقع در نگارگری حروف الفبا در زبان فارسی نیز حکمت ها و منظورهای فراوانی وجود دارد.
به عنوان مثال حرف ح که به صورت موج دریا می باشد در وسط ساختمان کلمه ی بحر یک کاربری بسیار حکیمانه منطبق با شرایط وجودی دریا در استفاده از این حرف با نگارگری خاص خودش برای کلمه ی بحر وجود دارد.
یا حرف ق در کلمه ی قوری یا حرف غ در کلمه ی غار یا استفاده از حرف ث به صورت سه نقطه در کلمه ی تکثیر و فراوان از این دست کلمات که باعث می شود ما به این مسیله پی ببریم که زبان و خط فارسی دست ساخته ی عقل بشر نیست چون مهندسی بسیار دقیقی در مسیله نگارش و آوای حروف و کلمات قابل مشاهده است که از توانایی ذهن بشر خارج می باشد یک چنین دقت و تطابقی در حروف و کلمات و آواهای خاصشان و نگارگری آنها و عینیت و انطباق این آواها و نگارگری با عالم واقع بسیار شگفت انگیز و تعجب برانگیز می باشد.
به نظر بنده بر همین مبنا هم هست که خداوند متعال از قرآن به عنوان یک معجزه یاد کرده است.
به عنوان مثال در همین کلمه ی قعر، علت و حکمت استفاده از حرف ع در میان ساختمان این کلمه که آوای این حرف از عمق دهان توسط ابزارهای ایجاد آوا در دهان صادر می شود دارای انطباق آوایی و طبیعی با هر دو پدیده ی مبحث زبانشناسی و پدیده های واقع شده در عالم طبیعت در مفهوم این کلمه قابل مشاهده می باشد.
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی قرقره از ریشه ی واژه ی قریدن یا غریدن فارسی هست
قرقره کلمه ای تورکی است که از فعل قیرقیرماق به معنی با صدای یکنواخت ازار دهنده صحبت کردن گرفته شده است قیرقیر ریشه ان بوده و به صورت قرقره به معنی وسیله ای که صدای یکنواخت ازار دهنده ای دارد بکار می رود و به شکل غرغر هم وارد فارسی شده است
قرقره تغییر یافته غَرغَره میباشد
غرغره چاه اب ، بالابرها، بنایی و یا خیاطی
در گویش امروزی غرغره را قرقره می خوانیم همانند غذا که قضا تلفظ میکنیم
بطور کلی حرف غ را ق تلفظ میکنیم و این سبب شده زبان گفتاری به نوشتاری تبدیل شود
شاید واژه ی قرقره دگردیسیده از فرواژه ی[گِردگَرد] باشد به چم [گرد گردنده، دور زننده]، این نمونه ها را ببینید:
جهان فریبنده گردگرد/ره سود بنمود و خود مایه خوَرد.
فردوسی
چرا چون آسیاب گردگردی/بیاکنده به آب و باد گردی.
... [مشاهده متن کامل]
فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین
چو چرخ است کردارشان گردگرد/یکی شاد از ایشان یکی پر ز درد.
اسدی توسی
می توان پنداشت واژه ی گردگرد[=گِرد گردنده]، در زبان مردمی و عامیانه به گرگر دگرش یافته و سپس همسو با واژه هایی مانند فرفره و کرکره و. . ، به گرگره و سپس قرقره دگردیس شده باشد.
راستیِ داوش ( ادعای ) بالا را می توان در زبان زاگرس نشینان دید:
قرقره در گویش لرها و بختیاری ها [گَرگَر] نامیده می شود و به آویزبر ( تله کابین ) های دستی که برای گذر از رودها و دره ها به کار می رود نیز گفته می شود پس به گمان فراوان قرقره همان گِردگَرد است.
این دوستانی که مینویسند قره در ترکی میشود سیاه، میشود بگویند ربط یک رنگ به یک ابزار چی هست که استدلال نامربوط مینویسند
گُروک، به معنی قرقره نخ هست در گویش دشتی و قرقره معرب یا ترکی شده این واژه هست.
در ضمن به قرقره که در کارهای ساختمانی به کار گرفته میشود، میگفتند بَکرَک، با فتحه روی ب و ر
قر قره _ ضمه روی روی دو تا ق _در زبان ما لرهای لرستان برای نای استفاده میشود
واژه قرقره کاملا پارسی است چون درترکی می شود ماکرا این واژه یعنی قرقره صد درصد پارسی است.
سلام و کلام
[قرقره ] به معنای [چَرخ ] می باشد
اما در واژه سازی شخصی خویش آنرا [ گِردگَرد ] نیز نامیده ام.
نیکتان نیک [نفیسی]✒️
Spool
قرقره ( Block ) [اصطلاح دریانوردی] :قرقره ای شیار دار که طناب را از داخل آن عبور میدهند .
در پارسی " غرغره " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
بوبین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)