قرق

/qoroq/

    preserve
    park
    reserved for exclusive use
    preserved

فارسی به انگلیسی

قرق کردن
to fence, to preserve, to exclude outsiders from

پیشنهاد کاربران

قُرُق: ( قانونِ ) پیشگیری از رفت - و - آمد
واژه قرق
معادل ابجد 400
تعداد حروف 3
تلفظ qoroq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [ترکی]
مختصات ( قُ رُ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی qoroq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
قرق. [ ق ُ رُ ] ( ترکی ، اِ ) ممانعت. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ) . تعرض. مزاحمت و بازداشت. ( ناظم الاطباء ) . آنندراج آن را به ضم اول و فتح ثانی ضبط کرده و گوید: قُرَق ، منع و بازداشتن. ( آنندراج ) . قوروق. منع و حراست. ( سنگلاخ ) :
...
[مشاهده متن کامل]

هست از قرق شرم و حیا نزد خودش نیز
زآن جوهر جان دور که در پیرهنستش

قُرُق یک واژه ی ترکی است که اصل آن قؤروق بوده که معادل فارسی آن محافظت و مراقبت می باشد. از مصدر ترکی قؤروتماق به معنی محافظت کردن. و دور کردن افراد غریبه از مکان خاص معنی می دهد به کسی که نگهبان جالیز باشد قؤروقچی گفته می شود و قوروق تلفظش با قؤرو به معنی خشک فرق دارد.
قُرُقیدَن.
دوستان همچنین در ترکی
به محافظت کردن "قوروماخ یا قوروماق " میگن که نشون میده که از ترکی گرفته شده و ریشش ترکی هست
برای بعضی از دوستان که اطلاعات کمی دارند بگم که
قوروماق در ترکی استانبولی کوروماک میگند
...
[مشاهده متن کامل]

و نکته ی جالبش اینه که
واژه ی "قورماق" معنی خشک شدن هم میده
پیروز باشید

قُرُق همان جور که در لغت نامه نوشته شده است یک واژه ی ترکی بوده
قرق به معنی ممانعت از ورود اشخاص غیر به محفلی که ممنوع الورود شده است
و همچنان به کسی که از آنجا مراقبت میکند "قوروچی یا کوروچی " گویند
...
[مشاهده متن کامل]

که نشون میده کامل ترکی هست
در بعضب اوقات ب جای قفل هم استفاده میشه
باتشکر که میخونین

قورق یک کلمه ی تورکی است. معادل فارسی ندارد ( در فارسی غین وقاف وجود ندارد ) .
قُرُق جایی که حفاظت شده و از ورود دیگران به آن منطقه جلوگیری می شود. مثال منطقه حفاظت شده توسط محیط زیست که محل چرای حیوانات وحشی از قبیل بز و میش کوهی و یا گور خر و غزال و . . . است که توسط محیط زیست و منابع طبیعی و شکاربانی حفاظت می شود به چنین مناطقی مناطق قُرُق شده می گویند.
قَرق -
آواز ماکیان، آواز مرغ گاهی که روی تخم خفته باشد.
نام آوا مرغ: قُد قُد!
مثل اثر سیاوش کسرایی: از قَرق تا خروسخوان >>> یعنی از قُد قُد تا قوقولی قوقو! یا از کوچکی تا مرد شدن ( پیشرفت )
...
[مشاهده متن کامل]

نام آوا: به واژه هایی که صداهای موجود طبیعت و حیوانات و. . . است و با آوردن آن واژه، تداعی از موجودی یا چیزی می شود.
مثل: شُرشُر ( باران، صدای ریزش آب ) ، خِش خِش ( صدای خراشیدن و به هم خوردن کاغذ یا چیزی ) ، پیشته ( برای پروندن گربه ) ، چِخه ( برای پروندن سگ )
برای مطالعه بیشتر و لذت بخش [نام آواها] می توانید در اینترنت جستجو کنید!

بپرس