draw (فعل)نزدیک کردن، بیرون کشیدن، کشیدن، قرعه کشیدن، طرح کردن، دریافت کردن، گرفتار کردن، رسم کردن، منقوش کردن، طراحی کردنballot (فعل)با ورقه رای دادن، قرعه کشیدن
قرعه راندن ؛ قرعه کشی کردن. قرعه کشیدن. انجام دادن قرعه. استقراع :نگارنده فال چون قرعه راندز طالع تواند همی نقش خواند. نظامی.+ عکس و لینک