قرص

/qors/

    disk
    firm
    foursquare
    hard
    steady
    tight
    rigid
    secure
    stable
    staunch
    strong
    tenacious
    round loaf
    pill
    tablet
    pastille
    disk or disc
    lozenge
    round loaf(of bread)
    durable

فارسی به انگلیسی

قرص اسپیرین
aspirin

قرص خواب
sleeping pill

قرص در مورد تسمه
fast

قرص در مورد طناب
fast

قرص درشت
bolus

قرص روپوش دار
caplet

قرص سرفه بر
cough drop

قرص ماه
full moon

قرص مخدر
purple heart

قرص مکیدنی
pastille

قرص نان
loaf

قرص نعناع
peppermint-drop

قرص نیرو بخش
pep pill

قرص کامل شدن ماه
full

قرص کردن
fasten, secure, to make firm, to secure

قرص کمر

مترادف ها

pellet (اسم)
گلوله، قرص، ساچمه یا خرج تفنگ

pill (اسم)
دانه، حب، قرص، حب دارو

cake (اسم)
کیک، قالب، قرص

tablet (اسم)
تخته، لوحه، لوح، قرص، صفحه، ورقه

disk (اسم)
دایره، قرص، دیسک، صفحه، گرده

disc (اسم)
پولک، دایره، قرص، دیسک، صفحه، گرده

پیشنهاد کاربران

واژه غرس یا قرص . [ غ َ / غ َ رَ ] ( اِ ) قهر و غضب و خشم و تندی و برآشفتگی. ( برهان قاطع ) ( مجمع الفرس ) ( از فرهنگ شعوری ) . خشم و تندی. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ) ( اوبهی ) . غژم. غرش. غراش :
گر نه بدبختمی مرا که فکند
...
[مشاهده متن کامل]

به یکی جاف جاف زودغرس.
او مرا پیش شیر بپسندد
من نتاوم برو نشسته مگس.
رودکی ( از فرهنگ اسدی ) ( از اوبهی ) .
|| خوشه غله در زبان پهلوی. ( فرهنگ جهانگیری به نقل فرهنگ شعوری ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

قرص واژه ای تورکی است که قرج بوده و به چم چیز تو پر و محکم است دیوان الغات تورک ص287 س 15 جلد 1 تصحیح استاد دبیر سیاقی چنانچه قرج تمور به چم فولاد است و قرج ارن به چم مردان استوار
قرص =به ضم ق.
به معنای ، محکم ، سفت، استوار، سنگین وحبه ، ودانه ای، تکه ای وبهره ای وقسمتی وحصه ای وبخشی .
قرص =به معنای سنگین درزبان لکی کاربرد زیادی دارد ودر اوزنی که روزمره خرید وفروش می کنند کلمه ی قرص به کارمی برند .
...
[مشاهده متن کامل]

یه قرصه یا اوه=این سنگین تره یا اون یکی
قرص =به فتح ق
درزبان لکی به معنای //رسن، طناب کلفت ومحکم//به کارمی رود .

قرص درجدول=هپ/میشود در جدول/آرمان عابد رشت
قرص ( کلیچه، چیز کوچک و گرد که برای یگان نان و دارو به کار می رود ) .
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ناژ ( سغدی )
جب jeb ( سنگسری ) .
غرس qors این واژه پارسی است به معنی سفت، استوار.
ریشه ی واژه ی پارسی ایرانی قرص:
قرص
واژه قرص از فارسی میانه ( مقایسه کنید تاجیکی қурч ( qurč ) ، کردی شمالی ( سنگین ) ، کرچ مازندرانی ( k�rč ) ) . شکل درست در فارسی 👈غرس
منابع ها. فرهنگ فارسی به پهلوی
ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
تاریخچه واجهای ایرانی
فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی

در سغدی واژه ای هست به نام ‹غُرس› به چم گِرد ( این نشانه u که می بینید صدای او کوتاه می دهد. این واج چنان که می دانید در فارسی میانه نیز بوده است و در گذر به فارسی نو به ریخت o درمی آید ) .
به گمانم قرص به معنای گِرده ( برای نمونه در ترکیب ‹یک قرص نان› ) همین واژه است و واژه ای ایرانی است نه عربی.
...
[مشاهده متن کامل]

بن خان: فرهنگ سغدی، شادروان بدرالزمان قریب
#پارسی دوست

قرص به زبان سنگسری
حِب heb
غرس ( قرص ) در زبان گیلکی به چمه سخت و محکم هست
قرص ( دارو ) هم PILL میشه هم TABLET ( قرص ماشین ظرفشویی میشه TABLET )
دارو هم که میشه DRUG
داروخانه هم میشه DRUGSTORE
کلیچه= قرص ( دارو ) = گِردِه
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان ساختگی ) ) .
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
#آسانیک گری
در گویش های زبان کردی
"کردی لکی لری"
قُرص ( صفت ) - - > به معنی مُحکم، سِفت، قابل اعتماد و . .
قُرص ( اسم ) - - >به معنی تیکه یا قسمتی از یک چیز گرد مثل نان، دارو ( حَب ) و . . .
پارسیِ سَرِه:
قرص ( برای درمان ) = " گِردِه "
* فرهنگستانِ یِکُم ( ۱۳۱۹ )
قرصة. [ ق ُ ص َ ] ( ع اِ ) یک قرص. کلیچه. || گرده ٔ آفتاب. ( منتهی الارب ) . و رجوع به قرص شود :
گرچه محور سپرَد قرصه ٔ خور
قرص خور بین که به محور سپرند.
خاقانی.
حربا منم تو قرصه ٔ شمسی روا بود
...
[مشاهده متن کامل]

گر قرص شمس نور به حربا برافکند.
خاقانی.
قرصه ٔ خورشید که صابون توست
شوخ کن جامه ٔ پرخون توست.
نظامی.

دلم قرص بود که . . . . .
مطمئن، پایدار
قرص در زبان لری ولکی به معنای سخت ومقاوم است
حب
قرص در زبان کردی و فارسی دری قدیم به معنای سنگین در مقابل سبک هم بکار می رود.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس