واژه قراول صد درصد ترکی به فارسی نگهبان، پاسدار، دیدبان
قراول. [ ق َ وُ ] ( ترکی ، اِ ) پیشرو لشکر. ( ناظم الاطباء ) . || فوجی که پیشاپیش رود و از سیاهی و نموداری دشمن خبر دهد. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
... [مشاهده متن کامل]
در جنگ روبروی رخسار چون فرنگش
خطش سیاه هندو خالی سیه قراول.
محسن تأثیر ( از آنندراج ) .
|| دانه آهنی که بر لب بندوق باشد، تفنگچی در وقت سر دادن نظر بر آن دارد، و آن را به فارسی مگس گویند. ( آنندراج ) . کلیم در وصف بندوق گوید :
به لب قراول زیباش دلنشین خالی است
که دیده بانش از اوچشم برنمیدارد.
|| کسی که سیاهی ببیند. || دیده بان. || میرشکاری که صید را از دور ببیند. ( آنندراج ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
قاراوول در اصل دیده بان، پاسبان، نگهبان، دسته ی لشگر. معناهای دیگری را هم داراست که جنگل، بیشه و درخت جنگلی را نیز گویند. از لغات دخیل ترکی در فارسی هست. به شکل �قاراقل، قراقول، قرقول، قره قول، قراول، قراغول� در لهجه های زبان عربی نیز داخل شده است. �انا انخیل بانه خان بلکه اتبین سنته الذی عمره منواکو هنا قراول رواینی کل العماره� ( معاصر عرب دیلینده تورک منشألی سؤزلر ص ۱۲۶ ) .
... [مشاهده متن کامل]
منبع: لغت ترکی چغتای و عثمانی. تألیف: شیخ سلیمان افندی اوزبکی البخاری. ترجمه به فارسی؛ حسن عبدالهی جهانی. ص ۲۴۳ - تبریز. ۱۳۹۸.
همچنین رجوع کنید به لغت سنگلاخ.
قراول = هَرکُش
قراَول
کارکول در ترکی ترکیه یعنی پاسگاه و کلانتری
قاراوول یا قارا قول یعنی یعنی دست پیش
و این کلمه ریشه ترکی دارد
مثل کشیک و جیلاو ترکی جغتایی که وارد فارسی شده
کشیک یا کچیک یعنی گذر کننده یا پاسبان شب
برو یه جا دیگه خدا روزیتو حواله بده عمویی
ریشه کلمه ترکی نیست اما احتمالاً از طریق زبان ترکی به فارسی وارد شده باشد و اصل آن �قاراغول�و واژه ای مغولی می باشد.
از دو بخش تشکیل شده است: �قارا� که ریشه فعل از مصدر �دیدن� می باشد ( احتمالاً ارتباطی دور با فعل �گؤرمک� در ترکی داشته باشد ) و �غول� یا �قول� که نوعی پسوند فاعلی می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
در زبان مغولی معنای آن متفاوت از دو واژه مغولی �کشیک� و �جلودار�است. دقیق ترین معادل برای آن در فارسی �دیدبان� و �دیده ور� است.
●قراول از قاراقول که تلفظ قراوول داره [ترکی]
Karakol در ترکیه یعنی پاسگاه و نگهبانی
●کشیک کلمه ی ترکی یعنی بپا و نگهبان
●یاساول یا یساول در ترکی یعنی نگهبان قراولان البته سواره نظام
قراول پیش رو لشکر
یساول سوارکاران
چپاول جمع کننده ها
کلمات ترکی هستند
یساول، پاسدار، جلودار، دیده بان، دیده ور، طلایه، کشیک، گماشته، مستحفظ، نگهبان، یزک، نشانه روی، نشانه گیری
یساول