koran
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
قران
قران
قران، فرقان
قران
پیشنهاد کاربران
به زبان سنگسری
قوراون ghoron
کِتاب خِداketab kheda
کِتاب مسلمونون ketab meselemonon
رساله پیمبر اسلومresaleh pedometer eslom
ز قران این کلام است
مسلمانی نه به ظاهر وقت کلام است
ز فرمان حق این پیام است
... [مشاهده متن کامل]
که پیام قرآن بر انسانیت قیام است
کس بر نفس و شهوت و دنیا پرستی قیام است
نه در فرمان قران وحق دوام است
رند و زاهد گر بر نفس امیر نه به فرمان حق اهتمام است
ز فرمان قران تک رنگی با ارزش های والا انسان همگام است
کس در فرمان قران معطی با صفات خدا شادکام است
فرمان قران بر کمال انسان گر نه در خط بد فرجام است
صفات مثبت در قران چون شجاعت ومهر ومحبت و عشق قوام است
دور از فرمان حق ترس و حسادت و غیبت و شهوت صفات انسانی نه هم کلام است
در دولت عشق با می ناب ساقی دل را رام است
بی خالصی در می ساقی رفتن به میخانه حرام است
ز قران خلاصه کلام این که با پرستش کردگار ره کمال قوام است
ز هر دلبری غیر حق ره فرومایگی و گوهر نه لعل فام است
پارسی فرمان دادار اول واخر بر کمال و عاقبت بخیری شهرام است
گر از فرمان حق خارج ره بیراهه بر صفات انسانیت نه استحکام است
قوراون ghoron
کِتاب خِداketab kheda
کِتاب مسلمونون ketab meselemonon
رساله پیمبر اسلومresaleh pedometer eslom
ز قران این کلام است
مسلمانی نه به ظاهر وقت کلام است
ز فرمان حق این پیام است
... [مشاهده متن کامل]
که پیام قرآن بر انسانیت قیام است
کس بر نفس و شهوت و دنیا پرستی قیام است
نه در فرمان قران وحق دوام است
رند و زاهد گر بر نفس امیر نه به فرمان حق اهتمام است
ز فرمان قران تک رنگی با ارزش های والا انسان همگام است
کس در فرمان قران معطی با صفات خدا شادکام است
فرمان قران بر کمال انسان گر نه در خط بد فرجام است
صفات مثبت در قران چون شجاعت ومهر ومحبت و عشق قوام است
دور از فرمان حق ترس و حسادت و غیبت و شهوت صفات انسانی نه هم کلام است
در دولت عشق با می ناب ساقی دل را رام است
بی خالصی در می ساقی رفتن به میخانه حرام است
ز قران خلاصه کلام این که با پرستش کردگار ره کمال قوام است
ز هر دلبری غیر حق ره فرومایگی و گوهر نه لعل فام است
پارسی فرمان دادار اول واخر بر کمال و عاقبت بخیری شهرام است
گر از فرمان حق خارج ره بیراهه بر صفات انسانیت نه استحکام است
واژه قران
معادل ابجد 351
تعداد حروف 4
تلفظ qerān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( قِ ) ( اِ. )
آواشناسی qerAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد 351
تعداد حروف 4
تلفظ qerān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( قِ ) ( اِ. )
آواشناسی qerAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
القرآن حبل الله المتین؛ یقرِن ( یربط بإحکام ) المسلمین بالرحمان.
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ103
... [مشاهده متن کامل]
. . .
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ103
... [مشاهده متن کامل]
. . .
صراط=> سرَت/سرات
در قرآن واژه هایی به مانند واژه های زیر از زبان پارسی است. این نشان می دهد قرآن آیه ای از بزرگی فرهنگ و ادب پارسی است:
سراج=> چراغ
وقت=> وخت
ساعت=> سایه
آیه=>چیزی که می آید ( از سوی خدا ) ، ( بن کنون ه ) ، مصدر: آمدن
... [مشاهده متن کامل]
مجوس=> مگوگ ( زرتشتی )
دین=> دِئِنا ( اَوستایی )
ابریق=> آبریز
سراج=> چراغ
وقت=> وخت
ساعت=> سایه
آیه=>چیزی که می آید ( از سوی خدا ) ، ( بن کنون ه ) ، مصدر: آمدن
... [مشاهده متن کامل]
مجوس=> مگوگ ( زرتشتی )
دین=> دِئِنا ( اَوستایی )
ابریق=> آبریز
زمانی که اسلام به ایران آمد ایرانیان به قرآن می گفتند نَبیگ یا نُبیگ که واژه ی پهلوی برای کتاب است، و در گفتار می شد نُبی. برای نمونه واژه ی نُبی پژوه هنوز در فرهنگ دهخدا دیده می شود به معنی قرآن خوان یا پژوهنده ی قرآن.
بررسیِ واژه یِ ایرانیِ "وادی" به چمِ " آبراه، گذرگاهِ آب، مسیلِ آب، جوی، رود، رودخانه، نهر":
در زبانِ اوستاییِ جوان " وَدَی: vaδay " به چمِ " آبراه، کانالِ آب، گذرگاهِ آب، مسیلِ آب، جوی، رودخانه" بوده است که به ریختِ " وَئیدی:vaiδi" نیز آمده است. این واژه برآمده از واژه یِ " وَد/وَذ " در همین زبانِ اوستایی به چمِ " روان کردن/ شدن، جاری کردن/ شدن، تَر کردن/شدن، آب دادن" بوده است. ترگویه ( =ترجمه ) یِ واژه یِ اوستاییِ " وَدَی"، در زبانِ پهلوی " yōy " بوده است که همان واژه یِ " جوی" در زبانِ پارسیِ کُنونی می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
( برایِ پِی جُستِ این واژه در پَسگشتهایِ ( =منابعِ ) کهن به وَندیدادِ اوستا ( V. 5. 5 ) و ( V. 14. 12 ) و همچنین فرهنگِ اویم - ایوَک ( F. 8 ) نگاه بیاندازید. )
" وَد/وَذ " از زبانِ اوستایی با واژگانِ " ud" و " und " از زبانِ سانسکریت به چمِ " جاری کردن یا شدن، روان شدن، شستشو کردن یا دادن، تَر کردن، حمام کردن" همریشه بوده است. " uda " در زبانِ سانسکریت به چمِ " آب" و واژه یِ " uda. dhi" به چمِ " رودخانه" بوده است.
همانگونه که از وانگاره ( =تصویرِ ) زیر پیداست، کریستین بارتولومه واژه یِ " وَدَی" از زبانِ اوستایی را با واژه یِ " unatti " از زبانِ سانسکریت همبسته و همریشه دانسته است که با کمی بررسی می توان دریافت که خودِ واژه یِ " unatti" در سانسکریت برآمده از واژه یِ " ud" یا " und " در همین زبان می باشد.
پیوندِ آواییِ دو واژه یِ " وَد" ( اوستایی ) و " اود: ud" ( سانسکریت ) :
دگرگونیِ آواییِ "او: u " و " وَ: va" را می توان برایِ نمونه در واژگانِ زیر از زبانهایِ ایرانیِ کهن دید:
1 - ( اورون: urun ) و ( اوروَن: urvan ) از زبانِ اوستایی که ریشه یِ واژه یِ "رَوان" به چمِ " روح" است.
( به پیامِ من در زیرواژه یِ "روان" از همین تارنما بنگرید. )
2 - واژه یِ " وَس" از زبانِ اوستایی به چمِ " خواستن، میل داشتن" که کُنونه یِ این واژه یِ اوستایی " اوس: us" بوده است؛ پس داریم : " وَس: vas" و " اوس: us". ( به وانگاره یِ ( =تصویرِ ) نخست از پیامِ من در زیرواژه یِ " وس" از همین تارنما نگاه بیاندازید. )
3 - ( - sur ) و ( - svar ) از زبانِ اوستایی به چمِ " صبح، بامداد، پگاه"
4 - ( دونمَن:dunman ) و ( dvanman ) به چمِ " ابر، مه، دود" در زبانِ اوستایی؛
( در این باره به پیامِ اینجانب در زیرواژه یِ " دومان" از همین تارنما مراجعه کنید و به رجِ ( =سطرِ ) دهم از وانگاره یِ ( =تصویرِ ) نخست بنگرید. )
و. . . .
در زبانِ وَخی یا واخانی که شاخه ای از زبانهایِ پامیری است، واژه یِ " واد: vād " به چمِ " کانال، آبراه" بوده است و در زبانِ ارمنی نیز واژه " get/gety " به چمِ "رود، رودخانه" .
نکته 1:
ریشه واژه یِ "وادی" در قرآن به روشنی برآمده از همین واژه یِ اوستاییِ " وَدَی: vaδay " می باشد. چمِ آغازینِ این وامواژه در زبان عربی همین بوده است و چمهایِ دیگرِ این واژه در اسلام بنابر گفته یِ خود اسلام شناسان از دلِ این واژه برآمده است.
نکته:
" وَد" در زبانِ اوستایی دارایِ چمهایِ دیگری همچون " هدایت کردن، راهبری کردن، کشاندن، راندن، سوق دادن" بوده است که ریشه یِ واژه یِ " وادینیتَن=واد. ین. یتَن" از زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی بوده است ( در این پیام بیشتر به چمهایِ این واژه نمی پردازم ) .
نکته:
همریشگیِ میانِ واژه یِ اوستاییِ " وَدَی" و واژه یِ ایرانیِ "وادی" و سپس واژه یِ " وادی" در قرآن برایِ نخستین بار در این کارنوشت پیش کشیده شده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها:
1 - رویبرگهایِ 1343 تا 1345 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
2 - رویبرگهایِ 1269 و 1270 از نبیگِ " فرهنگِ واژه های اوستا"
3 - رویبرگهایِ 310 تا 312 از نبیگِ " فرهنگ سَنسکریت - فارسی" - پوشینه یکم
در زبانِ اوستاییِ جوان " وَدَی: vaδay " به چمِ " آبراه، کانالِ آب، گذرگاهِ آب، مسیلِ آب، جوی، رودخانه" بوده است که به ریختِ " وَئیدی:vaiδi" نیز آمده است. این واژه برآمده از واژه یِ " وَد/وَذ " در همین زبانِ اوستایی به چمِ " روان کردن/ شدن، جاری کردن/ شدن، تَر کردن/شدن، آب دادن" بوده است. ترگویه ( =ترجمه ) یِ واژه یِ اوستاییِ " وَدَی"، در زبانِ پهلوی " yōy " بوده است که همان واژه یِ " جوی" در زبانِ پارسیِ کُنونی می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
( برایِ پِی جُستِ این واژه در پَسگشتهایِ ( =منابعِ ) کهن به وَندیدادِ اوستا ( V. 5. 5 ) و ( V. 14. 12 ) و همچنین فرهنگِ اویم - ایوَک ( F. 8 ) نگاه بیاندازید. )
" وَد/وَذ " از زبانِ اوستایی با واژگانِ " ud" و " und " از زبانِ سانسکریت به چمِ " جاری کردن یا شدن، روان شدن، شستشو کردن یا دادن، تَر کردن، حمام کردن" همریشه بوده است. " uda " در زبانِ سانسکریت به چمِ " آب" و واژه یِ " uda. dhi" به چمِ " رودخانه" بوده است.
همانگونه که از وانگاره ( =تصویرِ ) زیر پیداست، کریستین بارتولومه واژه یِ " وَدَی" از زبانِ اوستایی را با واژه یِ " unatti " از زبانِ سانسکریت همبسته و همریشه دانسته است که با کمی بررسی می توان دریافت که خودِ واژه یِ " unatti" در سانسکریت برآمده از واژه یِ " ud" یا " und " در همین زبان می باشد.
پیوندِ آواییِ دو واژه یِ " وَد" ( اوستایی ) و " اود: ud" ( سانسکریت ) :
دگرگونیِ آواییِ "او: u " و " وَ: va" را می توان برایِ نمونه در واژگانِ زیر از زبانهایِ ایرانیِ کهن دید:
1 - ( اورون: urun ) و ( اوروَن: urvan ) از زبانِ اوستایی که ریشه یِ واژه یِ "رَوان" به چمِ " روح" است.
( به پیامِ من در زیرواژه یِ "روان" از همین تارنما بنگرید. )
2 - واژه یِ " وَس" از زبانِ اوستایی به چمِ " خواستن، میل داشتن" که کُنونه یِ این واژه یِ اوستایی " اوس: us" بوده است؛ پس داریم : " وَس: vas" و " اوس: us". ( به وانگاره یِ ( =تصویرِ ) نخست از پیامِ من در زیرواژه یِ " وس" از همین تارنما نگاه بیاندازید. )
3 - ( - sur ) و ( - svar ) از زبانِ اوستایی به چمِ " صبح، بامداد، پگاه"
4 - ( دونمَن:dunman ) و ( dvanman ) به چمِ " ابر، مه، دود" در زبانِ اوستایی؛
( در این باره به پیامِ اینجانب در زیرواژه یِ " دومان" از همین تارنما مراجعه کنید و به رجِ ( =سطرِ ) دهم از وانگاره یِ ( =تصویرِ ) نخست بنگرید. )
و. . . .
در زبانِ وَخی یا واخانی که شاخه ای از زبانهایِ پامیری است، واژه یِ " واد: vād " به چمِ " کانال، آبراه" بوده است و در زبانِ ارمنی نیز واژه " get/gety " به چمِ "رود، رودخانه" .
نکته 1:
ریشه واژه یِ "وادی" در قرآن به روشنی برآمده از همین واژه یِ اوستاییِ " وَدَی: vaδay " می باشد. چمِ آغازینِ این وامواژه در زبان عربی همین بوده است و چمهایِ دیگرِ این واژه در اسلام بنابر گفته یِ خود اسلام شناسان از دلِ این واژه برآمده است.
نکته:
" وَد" در زبانِ اوستایی دارایِ چمهایِ دیگری همچون " هدایت کردن، راهبری کردن، کشاندن، راندن، سوق دادن" بوده است که ریشه یِ واژه یِ " وادینیتَن=واد. ین. یتَن" از زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی بوده است ( در این پیام بیشتر به چمهایِ این واژه نمی پردازم ) .
نکته:
همریشگیِ میانِ واژه یِ اوستاییِ " وَدَی" و واژه یِ ایرانیِ "وادی" و سپس واژه یِ " وادی" در قرآن برایِ نخستین بار در این کارنوشت پیش کشیده شده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها:
1 - رویبرگهایِ 1343 تا 1345 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
2 - رویبرگهایِ 1269 و 1270 از نبیگِ " فرهنگِ واژه های اوستا"
3 - رویبرگهایِ 310 تا 312 از نبیگِ " فرهنگ سَنسکریت - فارسی" - پوشینه یکم
قرآن:
چنان که برخی علما گفته اند: وجه نامگذاری این کتاب مقدس به قرآن، آن است که این کتاب، جامع فوائد و آثار تمامی کتب آسمانی است بلکه جامع آثار تمامی علوم است.
🍃 اقسام معانی قرآن:
در معنای قرآن وجوه پنج گانه ای گفته شده است که می توان آن ها را به سه دسته تقسیم نمود:
... [مشاهده متن کامل]
1 - اسمی جامد است:
🔹قرآن، اسمی جامد و غیرمشتق و علم ارتجالی است و بدون آن که پیشینه استعمال در زبان عرب داشته باشد، خداوند به عنوان اسم خاص برای وحی ای که بر پیغمبرش نازل فرموده، قرار داده است؛ مثل تورات و انجیل که اسم برای کتاب های حضرت موسی ( ع ) و عیسی ( ع ) هستند ( شافعی ) .
۲ - مشتق:
🔹الف ) مشتق از قرن الشی ء بالشی ء; یعنی چیزی را به چیزی ضمیمه کردن. علت این نامگذاری، مقرون بودن سوره ها و آیات و حروف به یکدیگر است ( اشعری و جمعی دیگر ) .
🔹ب ) قرآن، مشتق از قرائن، جمع قرینه است; زیرا آیاتش همانند یکدیگرند و بعضی بعض دیگر را تایید می کنند. هر آیه از قرآن، قرینه آیات دیگر است ( فراء ) .
٣_ برگرفته از ماده و ریشه قرء
🔹االف ) از قرء به معنای جمع گرفته شده است. عرب وقتی بخواهد بگوید: آب را در حوض جمع کردم، می گوید: قرات الماء فی الحوض. علت این نامگذاری، آن است که این کتاب همه ثمرات کتب آسمانی پیشین را در خود جمع نموده است ( ابن اثیر، زجاج و. . . ) .
🔹ب ) بر وزن رجحان و غفران، مشتق از ماده قرا به معنای تلاوت است. در این جا از باب تسمیه مفعول به مصدر، مقروء، یعنی خوانده شده و یا خواندنی، به نام قرآن، یعنی خواندن به کار رفته است; مثل آن که کتاب، که به معنای نوشتن است، به مکتوب ( نوشته شده ) اطلاق می گردد ( لحیانی و جمعی دیگر ) .
🍃قول پنجم، افضل از اقوال دیگر است.
منبع:ویکی فقه
چنان که برخی علما گفته اند: وجه نامگذاری این کتاب مقدس به قرآن، آن است که این کتاب، جامع فوائد و آثار تمامی کتب آسمانی است بلکه جامع آثار تمامی علوم است.
🍃 اقسام معانی قرآن:
در معنای قرآن وجوه پنج گانه ای گفته شده است که می توان آن ها را به سه دسته تقسیم نمود:
... [مشاهده متن کامل]
1 - اسمی جامد است:
🔹قرآن، اسمی جامد و غیرمشتق و علم ارتجالی است و بدون آن که پیشینه استعمال در زبان عرب داشته باشد، خداوند به عنوان اسم خاص برای وحی ای که بر پیغمبرش نازل فرموده، قرار داده است؛ مثل تورات و انجیل که اسم برای کتاب های حضرت موسی ( ع ) و عیسی ( ع ) هستند ( شافعی ) .
۲ - مشتق:
🔹الف ) مشتق از قرن الشی ء بالشی ء; یعنی چیزی را به چیزی ضمیمه کردن. علت این نامگذاری، مقرون بودن سوره ها و آیات و حروف به یکدیگر است ( اشعری و جمعی دیگر ) .
🔹ب ) قرآن، مشتق از قرائن، جمع قرینه است; زیرا آیاتش همانند یکدیگرند و بعضی بعض دیگر را تایید می کنند. هر آیه از قرآن، قرینه آیات دیگر است ( فراء ) .
٣_ برگرفته از ماده و ریشه قرء
🔹االف ) از قرء به معنای جمع گرفته شده است. عرب وقتی بخواهد بگوید: آب را در حوض جمع کردم، می گوید: قرات الماء فی الحوض. علت این نامگذاری، آن است که این کتاب همه ثمرات کتب آسمانی پیشین را در خود جمع نموده است ( ابن اثیر، زجاج و. . . ) .
🔹ب ) بر وزن رجحان و غفران، مشتق از ماده قرا به معنای تلاوت است. در این جا از باب تسمیه مفعول به مصدر، مقروء، یعنی خوانده شده و یا خواندنی، به نام قرآن، یعنی خواندن به کار رفته است; مثل آن که کتاب، که به معنای نوشتن است، به مکتوب ( نوشته شده ) اطلاق می گردد ( لحیانی و جمعی دیگر ) .
🍃قول پنجم، افضل از اقوال دیگر است.
منبع:ویکی فقه
نُبی
قرآن کریم کتاب خداوند متعال است
گویا اصل این وآژه عبری است و به معنای صدای گاو باشد که در این همه طول و تفسیر معانی اشاره ای بدان نشده بو
قرآن=خواندنی
قران = خشکسالی و فقر شدید
سالکی قرانه = سالی با فقر شدید
سالکی قرانه = سالی با فقر شدید
قِران
یکی از اقسام سه گانه ی حج است
به حج در همین دیکشنری مراجعه کنید
یکی از اقسام سه گانه ی حج است
به حج در همین دیکشنری مراجعه کنید
روشن کتاب . [ رَ / رُو ش َ ک ِ ] ( اِخ ) کنایه از قرآن مجید است . ( از آنندراج ) . کتاب مبین . و رجوع به روشن نامه شود.
قرآن
قرآن = پیش، پیشین، قدیم، قدیمی.
قرآن یک واژه سانسکریت است که به سانسکریت ( پران ) است و چون در زبان عربی حرف ( پ ) ندارند به جای حرف ( پ ) از حرف ( ق ) کار گرفته شده است.
قرآن = پران
... [مشاهده متن کامل]
قرآنا = پرانا، پرانه
در دین اسلام حضرت محمد ( ص ) گفته است که من دین نو نیآورده ام بلکه ادیان را منسجم کرده و نظم بخشیده ام.
این نام قرآن هم از نام کتاب سناتن درما و یا هندو برگرفته شده است.
اول و آخر
آدم و خاتم
پران، پرانه، قرآن ، قرآنا
قرآن = پیش، پیشین، قدیم، قدیمی.
قرآن یک واژه سانسکریت است که به سانسکریت ( پران ) است و چون در زبان عربی حرف ( پ ) ندارند به جای حرف ( پ ) از حرف ( ق ) کار گرفته شده است.
قرآن = پران
... [مشاهده متن کامل]
قرآنا = پرانا، پرانه
در دین اسلام حضرت محمد ( ص ) گفته است که من دین نو نیآورده ام بلکه ادیان را منسجم کرده و نظم بخشیده ام.
این نام قرآن هم از نام کتاب سناتن درما و یا هندو برگرفته شده است.
اول و آخر
آدم و خاتم
پران، پرانه، قرآن ، قرآنا
قرآن کتاب آسمانی
نزدیکی ستاره و سیاره به هم ؛ که در گذشته بسته به نزدیکی نوع و نام ستاره و سیاره به هم ، موجب تولد خوش یمن و ادامه ی حیات نوزاد یا بد یمن یا همان نحسی و فوت نوزاد می شد.
قرآن یک کلمه ترکی هست و در دیوان لغات ترک آمده
یا حق
کتاب هدایت است
https://www. aparat. com/v/HyV7D
کتاب هدایت است
قِران یا قران واحد پول ایران بود ه است. نام قِران کوتاه شده صاحب قِران است. هر ( 10 ) قران معادل یک تومان بود.
طاهر بگ ( شاعر کرد زبان در اقلیم کردستان کنونی ) شمال عراق اینطور می گوید: -
یکی قارون دولت هم عنان یکی محتاج سکه ای یک قِران
طاهر بگ ( شاعر کرد زبان در اقلیم کردستان کنونی ) شمال عراق اینطور می گوید: -
یکی قارون دولت هم عنان یکی محتاج سکه ای یک قِران
واژه " قُر " در زبان عربی به معنای آب می باشد. لذا قرآن یعنی " آب آن " . البته آب در این عبارت دو کلمه ای به معنای آب نوشیدنی نیست بلکه به زبان تمثیل و تشبیه اشاره به بذر و نطفه دارد. اگر " آن " اشاره
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
به الله و یا خداوند باشد، آنگاه قرآن در اصل و ریشه به معنای بذر و نطفه عقلانی خداوند می باشد. همانطوریکه طبق مستندات اناجیل یا " ایوان گلی های " چهار گانه و از زبان مریم عذرا فرزند وی حاصل بذر کاری روح القدس در رحم باکره بوده است. البته عقل و روح دو ماهیت کاملا متفاوت می باشند. ماده - روح - روان یک خمیر مایه واحد و یگانه تثلیثی ( سه جنبه ای ) غیر قابل تفکیک از همدیگر می باشند و کالبد موجودات زنده و غیر زنده از آن ساخته شده و می شود و کالبد ها یا ابدان و یا تن ها سرای نفوس موجودات زنده می باشند و فهم و عقل قوای ادراکی با ابزار حواس و احساسات و عواطف و افکار و خیالت و اوهامات در خدمت مشاهدات نفوس اند. عقل همه افراد انسانی و حتا عقل ضعیف نباتات و حیوانات همگی اجزای عقل کل می باشند و بعضی عقول انسانی دارای استعداد شکوفایی های خارق العاده ای می باشند. بطور مثال صاحب یکی از این عقول میتواند عصای خودرا به یک صخره بکوبد و از آن آب فوران نماید و یکی دیگر از اصحاب چنین عقولی میتواند روی آب راه برود و دیگری انگشت خودرا به سمت ماه بدر یا چهارده نشان بگیرد و در مقابل چشمان سر بینندگان ماه شق شود. لذا صفت خارق العاده همیشه مثبت نمی باشد.
از آنجاییکه در زبان آلمانی حرف قاف " ق " یافت نمی شود، قرآن را بصورت Koran می نویسند و آنرا کُران تلفظ می کنند. چیزی که این حقیر در این باره در اینجا خدمت خوانندگان گرامی بیان می دارم احتمالا پرت شده از موضوع، گمراهه رفتن و یا از هوا گرفته شده تلقی گردد، اما شاید برای ما فارسی زبانان جای تامل و اندیشیدن داشته باشد. واژه کُر ریشه در زبان اقوام ماد دارد و به زبان کردی ایرانی به معنای فرزند مذکر یا پسر می باشد. پسوند " آن " در زبان فارسی ضمیر سوم شخص مفرد و نامعین می باشد. اقوام ماقبل باستان سومر نام خدای پدر را " آن " و نام خدای مادر را nana یا ننه ( به زبان پهلوانان امروزی: مادر ) نامیده اند. سر زمین کنعان kanaan کانا یا کانه آن ریشه در نام خدای پدر سومریان دارد و یک واژه ترکیبی به زبان فارسی می باشد. کانا یا کانه به معنای خانه می باشد و " کانِ آن " به معنای معدن ؛ خانه و یا سرزمین " آن " . لذا این احتمال میتواند قریب به یقین باشد که کلمه قرآن در اصل و ریشه به صورت " کُر آن " بوده باشد که توسط سلمان پارسی به پیشگاه پیامبر اسلام بیان گردیده باشد. لذا کُر آن به معنای : پسرِ آن ؛ می باشد. البته در اینجا پسوند آن اشاره به خدای پدر سومریان و کنعانیان ندارد بلکه الله.
... [مشاهده متن کامل]
یعنی محمد پسر الله . پیامبر اسلام در سوره چهار آیه ای 112 به نام اخلاص در آیه سوم در مقابله با باور پیروان مسیحیت بیان داشته است : از او کسی نزاییده و او زاییده کسی نیست. اگر پیروان صدر اسلام و حتا مخالفان از زبان پیامبر اسلام بطور روشن و مستقیم می شنیدند که محمد خودرا پسر خدا نامیده است، فورا و بدون اندیشیدن زیادی کار و رسالت اورا تقلید و اقتباس مستقیم از رسالت ایسا مسیح می نامیدند. لذا این احتمال قریب به یقین می باشد که پیامبر اسلام با مشورت همه جانبه با سلمان پارسی بجای کُرآن لفظ قرآن را برای اثر کتبی خود انتخاب نموده است که پیروان او به معنای اصلی و ریشه ای آن پی نبرند. بنابر این قرآن به معنی زیر می باشد : ابوالقاسم محمد بن عبدالله فرزند مذکر یا پسر الله است. از آنجاییکه قرآن عنوان کتاب است، محتوای آن از زبان فرزند خدا جاری شده است و نه از زبان خود خداوند. طوریکه اطلاع داریم خداوند با مسیح هیچگونه گفت و شنودی انجام نداده است و مسیح به شاگردان و شنوندگان کلام خود گفته است: چیز هایی که به شما میگویم از خود من نیستند بلکه آن کسی که مرا فرستاده است از طریق زبان من با شما گفتگو میکند.
... [مشاهده متن کامل]
یعنی محمد پسر الله . پیامبر اسلام در سوره چهار آیه ای 112 به نام اخلاص در آیه سوم در مقابله با باور پیروان مسیحیت بیان داشته است : از او کسی نزاییده و او زاییده کسی نیست. اگر پیروان صدر اسلام و حتا مخالفان از زبان پیامبر اسلام بطور روشن و مستقیم می شنیدند که محمد خودرا پسر خدا نامیده است، فورا و بدون اندیشیدن زیادی کار و رسالت اورا تقلید و اقتباس مستقیم از رسالت ایسا مسیح می نامیدند. لذا این احتمال قریب به یقین می باشد که پیامبر اسلام با مشورت همه جانبه با سلمان پارسی بجای کُرآن لفظ قرآن را برای اثر کتبی خود انتخاب نموده است که پیروان او به معنای اصلی و ریشه ای آن پی نبرند. بنابر این قرآن به معنی زیر می باشد : ابوالقاسم محمد بن عبدالله فرزند مذکر یا پسر الله است. از آنجاییکه قرآن عنوان کتاب است، محتوای آن از زبان فرزند خدا جاری شده است و نه از زبان خود خداوند. طوریکه اطلاع داریم خداوند با مسیح هیچگونه گفت و شنودی انجام نداده است و مسیح به شاگردان و شنوندگان کلام خود گفته است: چیز هایی که به شما میگویم از خود من نیستند بلکه آن کسی که مرا فرستاده است از طریق زبان من با شما گفتگو میکند.
خداازدوکلمه تشکیل شده ( خود ) و ( آ ) یا ( خودآی ) به معنی کسیکه خودش آمده ویا خود آینده ( ازآمدن ) در ترکی معادل آن میشه ( اوزی گلن )
با سلام کلمه قرآن ورای آنچه در لغت نامه هامسطورگشته هرکس یه چیزی گفته یااستنادنموده است ولی نظربنده متفاوت ازاین گفته ها و معانی است کلمه قرآن یک واژه ترکی است کلمه قران یا ( قوران ) یک واژه ترکی است (
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
قوران ) در ترکی به معنای ( سازنده ) ویا درست کننده و بنا کننده است ازکلمه ( قورولماق ) به معنای درست کردن، ردیف کردن ، دست چین شده هم معنی میدهد به هرحال این نظر بنده است والله اعلم
کلام خدا که خدا به پیغمبرش محمد گفت کلام کرا در قرآن بنویس تا به دست مسلمانان برسد
قُرآن
نام های پارسی که برای قُرآن تاکنون برابر نهاده شده اند :
نُبی ، بزرگ آسمانی نامه ، خُدانامه ، فَرنامه
واژه ی نُبی و نَبی هر دو پارسی و کوتاه شده ی " نِوِشتَن، نِبِشتن " هستند:
نِبیشتَن< نِبیشت< نِبیش< نِبی< نِبی/ نُبی
نُبی = نوشته
نَبی= نویسنده
نام های پارسی که برای قُرآن تاکنون برابر نهاده شده اند :
نُبی ، بزرگ آسمانی نامه ، خُدانامه ، فَرنامه
واژه ی نُبی و نَبی هر دو پارسی و کوتاه شده ی " نِوِشتَن، نِبِشتن " هستند:
نِبیشتَن< نِبیشت< نِبیش< نِبی< نِبی/ نُبی
نُبی = نوشته
نَبی= نویسنده
قرآن :نبی
قرآن :دکتر کزازی واژه ی " نبی" را در نوشته های خود به جای واژه ی " قرآن" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 169 )
قرآن :دکتر کزازی واژه ی " نبی" را در نوشته های خود به جای واژه ی " قرآن" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 169 )
قران بادی : اجتماع دو یا چند سیاره است در برج میزان .
سرو با گل قران بادی کرد : سرو و گل مقابل هم در دو کفه ی ترازو قرار گرفت .
در کنارش کشید و شادی کرد
سرو باگل قران بادی کرد
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 582 )
سرو با گل قران بادی کرد : سرو و گل مقابل هم در دو کفه ی ترازو قرار گرفت .
در کنارش کشید و شادی کرد
سرو باگل قران بادی کرد
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 582 )
و عطف قلوب العالمین باسرهم علی والبسی قبولا بشکمت
عروس حضرت قرآن: کنایه از معارف قرآن و حقایق الهی نهفته در آن
[ عروسِ حضرت قرآن، نقاب آنگه بر اندازد
که دارالملک ایمان را مُجرّد بیند از غوغا]
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص ۲۵۱. )
[ عروسِ حضرت قرآن، نقاب آنگه بر اندازد
که دارالملک ایمان را مُجرّد بیند از غوغا]
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص ۲۵۱. )
ب نام الله
قرآن: اسم کتاب الله است ک خوده اسم دربرگیرنده و وصف کننده صفات و افعال مربوط ب کتاب الله است،
مهمترین اشاره ب فعل اقرا میباشد ب معنای بخوان. چرا ک نفس کتاب برای خواندن میباشد. خواندن ب تدبیر و درک می انجامد، و درک ب باور و باور ب هدایت، و هدایت ب عمل، چنان ک عمل در نهایت ب پرهیزکاری میانجامد. پرهیزکاری نفس انسان را مطمئن مینماید و موجب کسب رضای الله. این است مقام بندگی و انسان ب معاد خویش بازمیگردد ( احسن تقویم ) ، جایگاهی ک برای آن خلق شد و سپس ب پایین درجه سقوط کرد ( اسفل سافلین ) .
الله: خدا، اسم است ک خوده اسم دربرگیرنده و وصف کننده خدا است.
قرآن: اسم کتاب الله است ک خوده اسم دربرگیرنده و وصف کننده صفات و افعال مربوط ب کتاب الله است،
مهمترین اشاره ب فعل اقرا میباشد ب معنای بخوان. چرا ک نفس کتاب برای خواندن میباشد. خواندن ب تدبیر و درک می انجامد، و درک ب باور و باور ب هدایت، و هدایت ب عمل، چنان ک عمل در نهایت ب پرهیزکاری میانجامد. پرهیزکاری نفس انسان را مطمئن مینماید و موجب کسب رضای الله. این است مقام بندگی و انسان ب معاد خویش بازمیگردد ( احسن تقویم ) ، جایگاهی ک برای آن خلق شد و سپس ب پایین درجه سقوط کرد ( اسفل سافلین ) .
الله: خدا، اسم است ک خوده اسم دربرگیرنده و وصف کننده خدا است.
در عرف عامه هر ریال امروزی ایران معادل یک قران است.
در گویش مردم میان سال برخی از شهرستان های کرمان، هنوز به ریال می گویند قِران
در گویش مردم میان سال برخی از شهرستان های کرمان، هنوز به ریال می گویند قِران
امروزه از واژه قِران در ضرب المثل ها استفاده می شود.
مثال این کالا یک قِران هم نمی ارزد.
یعنی کم ارزش یا بی ارزش است.
مثال این کالا یک قِران هم نمی ارزد.
یعنی کم ارزش یا بی ارزش است.
قِران واحد پول.
قِران یکای پول ایران در دوران قاجاریان بود. نام قران کوتاه شده صاحب قران است. هر ۱۰ قران معادل یک تومان بود و هر قران ۲۰ شاهی و هر شاهی ۵۰ دینار ارزش داشت.
قِران یکای پول ایران در دوران قاجاریان بود. نام قران کوتاه شده صاحب قران است. هر ۱۰ قران معادل یک تومان بود و هر قران ۲۰ شاهی و هر شاهی ۵۰ دینار ارزش داشت.
قرآن سِپَنتا نَسکِ اسلام و نَسکِ آسمانى ، آورنده اش پیامبر کیازند اسلام ، محمد مصطفى است. قرآن نَسکى سرشار از درس ها و نشانه ها ست ، نَسکى سرشار از راستى ، نیکى ، بینش ژرف ، پرهیزگارى و گوهره دین است. قرآن ٣٠ جزء و ١١٤ سوره دارد. کوتاهترین سوره ها کوثر
... [مشاهده متن کامل]
با ٣ آیه و بلندترین سوره بقره با ٢٨٦ آیه است.
... [مشاهده متن کامل]
با ٣ آیه و بلندترین سوره بقره با ٢٨٦ آیه است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)