koran
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
قران
قران
قران، فرقان
قران
پیشنهاد کاربران
قبلا من باید ختم قران میکردم
خداروشکر
الان شما ختم قران میکنین
تجرت با الله باشد
خداروشکر
الان شما ختم قران میکنین
تجرت با الله باشد
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
ق حرف بیست وچهارم در الفبای فارسی، حرف بیست ویکم در الفبای عربی ( قاف ق ) و نوزدهمین حرف از حروف الفبای عبری ( کوف ק ) است.
در اغلب گویش های زبان فارسی حرف ق ( قاف ) و غ ( غین ) متفاوت تلفظ می شوند اما در برخی گویش ها و لهجه ها این دو حرف یکسان تلفظ می شوند.
بیشتر واژه هایی که با همخوان /ق/ آغاز می شوند، ریشهٔ عربی دارد معرب هست در بعضی از واژه ها که از فارسی یا زبان های دیگر وارد زبان عربی شده و سپس دوباره وارد زبان فارسی شده است، همخوان ( صامت ) ابتدایی به �ق� تغییر کرده است. برای نمونه �قند� معرب �کند� و �قرمز� معرب �کرمست�. برخی دیگر از واژه های فارسی که همخوان غین در آن شنیده می شود به غلط با قاف نوشته شده است. مانند قباد، قشنگ، قالیچه و قلندر. بعضی از واژه های فارسی هم هستند که همخوان آغازین آن ها به �ق� تبدیل شده است. برای نمونه �قلک� که در اصل به صورت �کولک� و �غلک� رایج بوده است. حرف ق از حرف های عربی است طبق در کتاب فرهنگ واژه های اوستا این کلمه غ در این کتاب است.



زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
ق حرف بیست وچهارم در الفبای فارسی، حرف بیست ویکم در الفبای عربی ( قاف ق ) و نوزدهمین حرف از حروف الفبای عبری ( کوف ק ) است.
در اغلب گویش های زبان فارسی حرف ق ( قاف ) و غ ( غین ) متفاوت تلفظ می شوند اما در برخی گویش ها و لهجه ها این دو حرف یکسان تلفظ می شوند.
بیشتر واژه هایی که با همخوان /ق/ آغاز می شوند، ریشهٔ عربی دارد معرب هست در بعضی از واژه ها که از فارسی یا زبان های دیگر وارد زبان عربی شده و سپس دوباره وارد زبان فارسی شده است، همخوان ( صامت ) ابتدایی به �ق� تغییر کرده است. برای نمونه �قند� معرب �کند� و �قرمز� معرب �کرمست�. برخی دیگر از واژه های فارسی که همخوان غین در آن شنیده می شود به غلط با قاف نوشته شده است. مانند قباد، قشنگ، قالیچه و قلندر. بعضی از واژه های فارسی هم هستند که همخوان آغازین آن ها به �ق� تبدیل شده است. برای نمونه �قلک� که در اصل به صورت �کولک� و �غلک� رایج بوده است. حرف ق از حرف های عربی است طبق در کتاب فرهنگ واژه های اوستا این کلمه غ در این کتاب است.



( قرآن ) قرآن. [ ق ُ ] ( ع مص ) فراهم آوردن و گرد کردن چیزی را به چیزی. گویند: قَرَاءَ الشی قرآناً ( از باب نصر و فتح ) . || بچه دادن حامل. گویند: قرأت الحامل قرآناً؛ بچه داد آن حامل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || قرائت. قَرء. خواندن. ( منتهی الارب ) . رجوع به قرء شود.
... [مشاهده متن کامل]
قرآن. [ ق ُرْ ] ( اِخ ) نام کتاب آسمانی مسلمانان که بر حضرت محمدبن عبداﷲ ( ص ) پیامبر اسلام نازل گردید. و در لفظ قرآن اختلاف است. برخی گوینداسم علم غیرمشتق است و مخصوص است به کلام خدا و همزه جزء حروف اصلی آن نیست ، ابن کثیر چنین خوانده و از شافعی نیز چنین روایت شده است. برخی دیگر گویند این لفظ مشتق است از �قرنت الشی بالشی ٔ� و قرآن نامیده شد زیرا در میان سور و آیات و حروف آن مقارنه وجود دارد. فراء گوید: قرآن مشتق است از قرائن و به هر تقدیر بدون همزه است و نون آن اصلی است. زجاج گوید این قول سهو و خطاست و سخن درست این است که همزه را برای تخفیف حذف کرده اند و حرکت همزه را به حرف ساکن پیش از آن منتقل ساخته اند. و آنها که قرآن را مهموز دانند نیز میان خود اختلاف دارند، برخی را عقیده بر این است که آن مصدر �قرأت � است و کتاب مقروء ( خوانده شده ) را قرآن ( خواندن ) خوانند از جهت تسمیه شی به اسم مصدر آن ، و برخی گویند آن وصف است بر وزن �فعلان � از ماده �قرء� بمعنی جمع. در کتاب اتفاق چنین آمده است.
قدم یا حدوث قرآن. اهل سنت گویند قرآن یا کتاب خدا که کلام خدا است مخلوق نیست و آن همان است که در مصحفهای ما نوشته شده و در دلهای ما نگاهداری گردیده و به زبانهای ما خوانده و به گوشهای ما شنیده میشود در حالی که آن کلام در مصحفها و دلها و زبانها وگوشها حلول نکرده است. زیرا سخن خدا از جنس حروف و اصوات نیست چه حروف و اصوات حادثند و کلام خدا صفات ازلی و قدیم است ، که با سکوت یعنی ترک تکلم با قدرت بر آن منافات دارد، بلکه سخن خدا صفتی است قدیم که به ذات حق پایدار است ، به لفظ می آید و شنیده میشود و با نقوش و اشکالی که برای حروف وضع شده و دلالت بر کلام خدا دارند نوشته میشود چنانکه گویند آتش جوهری است سوزنده که با لفظ از آن یاد میشود و با خامه آن را نویسند ولی این باعث نمیشود که حقیقت آتش صوت یا حرف باشد و تحقیق مطلب این است که هر چیز دارای وجودی است در ذهن ها و دارای وجودی است در نوشته. نوشته بر عبارت دلالت کند و عبارت بر آنچه در ذهن است و آنچه در ذهن است بر آنچه در خارج است پس هنگامی که قرآن را با صفتی از لوازم قدیم وصف کنیم مانند آنکه بگوئیم قرآن آفریده نیست مراد ما حقیقت وجود خارجی آن است و هنگامی که قرآن را با صفتی از صفات لازم مخلوقات وصف کنیم مراد ما از آن ، الفاظ منطوق و مسموع است چنانکه گویی من نیمی از قرآن را خوانده ام ، یا الفاظ خیالی است چنانکه گوئی قرآن را از بر کردم یا مراد اشکال قرآن است چنانکه گویی کسی که وضو و طهارت ندارد حرام است که قرآن را لمس کند حال باید دید که کلام قدیم که صفت خدای تعالی است آیا رواست که شنیده شود. این مذهب اشعری است ولی ابواسحاق اسفرایینی آن را باور نداردو همین مختار شیخ ابومنصور است پس معنی این آیه �حتی یسمع کلام اﷲ� �حتی یسمع ما یدل علیه � است چنانکه گویند: دانش فلان را شنیدم ، پس موسی علیه السلام آوازی راشنید که بر کلام خدا دلالت داشت ولی چون بدون واسطه کتاب و فرشته بود به نام کلیم اختصاص یافت ، و گویند کلیمش خوانند چون برخلاف عادت از همه سو آواز را شنیدولی کسی که شنیدن کلام قدیم را روا دارد گوید موسی به لقب کلیم ملقب گشت از آن جهت که کلام ازلی را بی حرف و صوت شنید چنانکه ذات خدا در آخرت بی کم و کیف دیده میشود.
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
قرآن. [ ق ُرْ ] ( اِخ ) نام کتاب آسمانی مسلمانان که بر حضرت محمدبن عبداﷲ ( ص ) پیامبر اسلام نازل گردید. و در لفظ قرآن اختلاف است. برخی گوینداسم علم غیرمشتق است و مخصوص است به کلام خدا و همزه جزء حروف اصلی آن نیست ، ابن کثیر چنین خوانده و از شافعی نیز چنین روایت شده است. برخی دیگر گویند این لفظ مشتق است از �قرنت الشی بالشی ٔ� و قرآن نامیده شد زیرا در میان سور و آیات و حروف آن مقارنه وجود دارد. فراء گوید: قرآن مشتق است از قرائن و به هر تقدیر بدون همزه است و نون آن اصلی است. زجاج گوید این قول سهو و خطاست و سخن درست این است که همزه را برای تخفیف حذف کرده اند و حرکت همزه را به حرف ساکن پیش از آن منتقل ساخته اند. و آنها که قرآن را مهموز دانند نیز میان خود اختلاف دارند، برخی را عقیده بر این است که آن مصدر �قرأت � است و کتاب مقروء ( خوانده شده ) را قرآن ( خواندن ) خوانند از جهت تسمیه شی به اسم مصدر آن ، و برخی گویند آن وصف است بر وزن �فعلان � از ماده �قرء� بمعنی جمع. در کتاب اتفاق چنین آمده است.
قدم یا حدوث قرآن. اهل سنت گویند قرآن یا کتاب خدا که کلام خدا است مخلوق نیست و آن همان است که در مصحفهای ما نوشته شده و در دلهای ما نگاهداری گردیده و به زبانهای ما خوانده و به گوشهای ما شنیده میشود در حالی که آن کلام در مصحفها و دلها و زبانها وگوشها حلول نکرده است. زیرا سخن خدا از جنس حروف و اصوات نیست چه حروف و اصوات حادثند و کلام خدا صفات ازلی و قدیم است ، که با سکوت یعنی ترک تکلم با قدرت بر آن منافات دارد، بلکه سخن خدا صفتی است قدیم که به ذات حق پایدار است ، به لفظ می آید و شنیده میشود و با نقوش و اشکالی که برای حروف وضع شده و دلالت بر کلام خدا دارند نوشته میشود چنانکه گویند آتش جوهری است سوزنده که با لفظ از آن یاد میشود و با خامه آن را نویسند ولی این باعث نمیشود که حقیقت آتش صوت یا حرف باشد و تحقیق مطلب این است که هر چیز دارای وجودی است در ذهن ها و دارای وجودی است در نوشته. نوشته بر عبارت دلالت کند و عبارت بر آنچه در ذهن است و آنچه در ذهن است بر آنچه در خارج است پس هنگامی که قرآن را با صفتی از لوازم قدیم وصف کنیم مانند آنکه بگوئیم قرآن آفریده نیست مراد ما حقیقت وجود خارجی آن است و هنگامی که قرآن را با صفتی از صفات لازم مخلوقات وصف کنیم مراد ما از آن ، الفاظ منطوق و مسموع است چنانکه گویی من نیمی از قرآن را خوانده ام ، یا الفاظ خیالی است چنانکه گوئی قرآن را از بر کردم یا مراد اشکال قرآن است چنانکه گویی کسی که وضو و طهارت ندارد حرام است که قرآن را لمس کند حال باید دید که کلام قدیم که صفت خدای تعالی است آیا رواست که شنیده شود. این مذهب اشعری است ولی ابواسحاق اسفرایینی آن را باور نداردو همین مختار شیخ ابومنصور است پس معنی این آیه �حتی یسمع کلام اﷲ� �حتی یسمع ما یدل علیه � است چنانکه گویند: دانش فلان را شنیدم ، پس موسی علیه السلام آوازی راشنید که بر کلام خدا دلالت داشت ولی چون بدون واسطه کتاب و فرشته بود به نام کلیم اختصاص یافت ، و گویند کلیمش خوانند چون برخلاف عادت از همه سو آواز را شنیدولی کسی که شنیدن کلام قدیم را روا دارد گوید موسی به لقب کلیم ملقب گشت از آن جهت که کلام ازلی را بی حرف و صوت شنید چنانکه ذات خدا در آخرت بی کم و کیف دیده میشود.
منبع. لغت نامه دهخدا
خداوند متعال فرستادگان بی شماری فرستاده اند، ایشان در حکمت خود و عمداً ما را به گونه های متفاوت شکل داده اند، تا بتوانیم وصیت ایشان را چنان بهشتی سازیم و بدین گونه ایشان کتاب قرآن کریم را از پیامبر اکرم
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
( ص ) با تمام کمال، بر انسان ها نازل کردند، به همین شکل در طول زمان، شرافت، اراده و فروتنی انسان را در نهان او نشان داده اند، که خلوص آن کتاب مقدس ما را با لطافت و ظرافت پر کرده است، تا از گناه، عیب ها، نگرانی ها و غیره رها شویم و فقط بر خداوند متعال توکل کنیم. من یک مکالمه با یک آقای آلمانی داشتم و با اینکه ایشان معتقد به عیسی مسیح ( ع ) بودند، ادعا می کردند، که عیسی مسیح ( ع ) همان عیسی مسیح ( ع ) در قرآن کریم نیستند. ایشان می گفتند، که چون عیسی مسیح ( ع ) استغفرالله پسر خدا می باشند. این برای من به این معنی است، که خدای من، با خدای مسیحیان متفاوت است، یعنی برخی انسان ها که کتاب مقدس قرآن کریم را قبول ندارند، جزو من نیز نیستند. در همین رابطه، خوشحالم که مسلمان و روشن فکر هستم. خداوند عز و جل در قرآن می فرمایند: فقط با همفکران و مؤمنان خود بنشینید! این هم در مورد مسیحیان: خداوند خود مسیحیان را در قرآن کریم لعنت فرموده اند، زیرا آنها به ایشان پسر داده اند. البته که افکار انسان ها در هر کجا از دنیا به حد درک آنها گوناگون و متفاوت می باشد.
همنشینی، به آن مُقارنه هم می گویند. هنگامی که دو جرم آسمانی به کمترین جدایی زاویه ای برسند. در اختربینی یا تنجیم کاربرد دارد.
به زبان سنگسری
قوراون ghoron
کِتاب خِداketab kheda
کِتاب مسلمونون ketab meselemonon
رساله پیمبر اسلومresaleh pedometer eslom
ز قران این کلام است
مسلمانی نه به ظاهر وقت کلام است
ز فرمان حق این پیام است
... [مشاهده متن کامل]
که پیام قرآن بر انسانیت قیام است
کس بر نفس و شهوت و دنیا پرستی قیام است
نه در فرمان قران وحق دوام است
رند و زاهد گر بر نفس امیر نه به فرمان حق اهتمام است
ز فرمان قران تک رنگی با ارزش های والا انسان همگام است
کس در فرمان قران معطی با صفات خدا شادکام است
فرمان قران بر کمال انسان گر نه در خط بد فرجام است
صفات مثبت در قران چون شجاعت ومهر ومحبت و عشق قوام است
دور از فرمان حق ترس و حسادت و غیبت و شهوت صفات انسانی نه هم کلام است
در دولت عشق با می ناب ساقی دل را رام است
بی خالصی در می ساقی رفتن به میخانه حرام است
ز قران خلاصه کلام این که با پرستش کردگار ره کمال قوام است
ز هر دلبری غیر حق ره فرومایگی و گوهر نه لعل فام است
پارسی فرمان دادار اول واخر بر کمال و عاقبت بخیری شهرام است
گر از فرمان حق خارج ره بیراهه بر صفات انسانیت نه استحکام است
قوراون ghoron
کِتاب خِداketab kheda
کِتاب مسلمونون ketab meselemonon
رساله پیمبر اسلومresaleh pedometer eslom
ز قران این کلام است
مسلمانی نه به ظاهر وقت کلام است
ز فرمان حق این پیام است
... [مشاهده متن کامل]
که پیام قرآن بر انسانیت قیام است
کس بر نفس و شهوت و دنیا پرستی قیام است
نه در فرمان قران وحق دوام است
رند و زاهد گر بر نفس امیر نه به فرمان حق اهتمام است
ز فرمان قران تک رنگی با ارزش های والا انسان همگام است
کس در فرمان قران معطی با صفات خدا شادکام است
فرمان قران بر کمال انسان گر نه در خط بد فرجام است
صفات مثبت در قران چون شجاعت ومهر ومحبت و عشق قوام است
دور از فرمان حق ترس و حسادت و غیبت و شهوت صفات انسانی نه هم کلام است
در دولت عشق با می ناب ساقی دل را رام است
بی خالصی در می ساقی رفتن به میخانه حرام است
ز قران خلاصه کلام این که با پرستش کردگار ره کمال قوام است
ز هر دلبری غیر حق ره فرومایگی و گوهر نه لعل فام است
پارسی فرمان دادار اول واخر بر کمال و عاقبت بخیری شهرام است
گر از فرمان حق خارج ره بیراهه بر صفات انسانیت نه استحکام است
واژه قران
معادل ابجد 351
تعداد حروف 4
تلفظ qerān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( قِ ) ( اِ. )
آواشناسی qerAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد 351
تعداد حروف 4
تلفظ qerān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( قِ ) ( اِ. )
آواشناسی qerAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
القرآن حبل الله المتین؛ یقرِن ( یربط بإحکام ) المسلمین بالرحمان.
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ103
... [مشاهده متن کامل]
. . .
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ103
... [مشاهده متن کامل]
. . .
زمانی که اسلام به ایران آمد ایرانیان به قرآن می گفتند نَبیگ یا نُبیگ که واژه ی پهلوی برای کتاب است، و در گفتار می شد نُبی. برای نمونه واژه ی نُبی پژوه هنوز در فرهنگ دهخدا دیده می شود به معنی قرآن خوان یا پژوهنده ی قرآن.
بررسیِ واژه یِ ایرانیِ "وادی" به چمِ " آبراه، گذرگاهِ آب، مسیلِ آب، جوی، رود، رودخانه، نهر":
در زبانِ اوستاییِ جوان " وَدَی: vaδay " به چمِ " آبراه، کانالِ آب، گذرگاهِ آب، مسیلِ آب، جوی، رودخانه" بوده است که به ریختِ " وَئیدی:vaiδi" نیز آمده است. این واژه برآمده از واژه یِ " وَد/وَذ " در همین زبانِ اوستایی به چمِ " روان کردن/ شدن، جاری کردن/ شدن، تَر کردن/شدن، آب دادن" بوده است. ترگویه ( =ترجمه ) یِ واژه یِ اوستاییِ " وَدَی"، در زبانِ پهلوی " yōy " بوده است که همان واژه یِ " جوی" در زبانِ پارسیِ کُنونی می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
( برایِ پِی جُستِ این واژه در پَسگشتهایِ ( =منابعِ ) کهن به وَندیدادِ اوستا ( V. 5. 5 ) و ( V. 14. 12 ) و همچنین فرهنگِ اویم - ایوَک ( F. 8 ) نگاه بیاندازید. )
" وَد/وَذ " از زبانِ اوستایی با واژگانِ " ud" و " und " از زبانِ سانسکریت به چمِ " جاری کردن یا شدن، روان شدن، شستشو کردن یا دادن، تَر کردن، حمام کردن" همریشه بوده است. " uda " در زبانِ سانسکریت به چمِ " آب" و واژه یِ " uda. dhi" به چمِ " رودخانه" بوده است.
همانگونه که از وانگاره ( =تصویرِ ) زیر پیداست، کریستین بارتولومه واژه یِ " وَدَی" از زبانِ اوستایی را با واژه یِ " unatti " از زبانِ سانسکریت همبسته و همریشه دانسته است که با کمی بررسی می توان دریافت که خودِ واژه یِ " unatti" در سانسکریت برآمده از واژه یِ " ud" یا " und " در همین زبان می باشد.
پیوندِ آواییِ دو واژه یِ " وَد" ( اوستایی ) و " اود: ud" ( سانسکریت ) :
دگرگونیِ آواییِ "او: u " و " وَ: va" را می توان برایِ نمونه در واژگانِ زیر از زبانهایِ ایرانیِ کهن دید:
1 - ( اورون: urun ) و ( اوروَن: urvan ) از زبانِ اوستایی که ریشه یِ واژه یِ "رَوان" به چمِ " روح" است.
( به پیامِ من در زیرواژه یِ "روان" از همین تارنما بنگرید. )
2 - واژه یِ " وَس" از زبانِ اوستایی به چمِ " خواستن، میل داشتن" که کُنونه یِ این واژه یِ اوستایی " اوس: us" بوده است؛ پس داریم : " وَس: vas" و " اوس: us". ( به وانگاره یِ ( =تصویرِ ) نخست از پیامِ من در زیرواژه یِ " وس" از همین تارنما نگاه بیاندازید. )
3 - ( - sur ) و ( - svar ) از زبانِ اوستایی به چمِ " صبح، بامداد، پگاه"
4 - ( دونمَن:dunman ) و ( dvanman ) به چمِ " ابر، مه، دود" در زبانِ اوستایی؛
( در این باره به پیامِ اینجانب در زیرواژه یِ " دومان" از همین تارنما مراجعه کنید و به رجِ ( =سطرِ ) دهم از وانگاره یِ ( =تصویرِ ) نخست بنگرید. )
و. . . .
در زبانِ وَخی یا واخانی که شاخه ای از زبانهایِ پامیری است، واژه یِ " واد: vād " به چمِ " کانال، آبراه" بوده است و در زبانِ ارمنی نیز واژه " get/gety " به چمِ "رود، رودخانه" .
نکته 1:
ریشه واژه یِ "وادی" در قرآن به روشنی برآمده از همین واژه یِ اوستاییِ " وَدَی: vaδay " می باشد. چمِ آغازینِ این وامواژه در زبان عربی همین بوده است و چمهایِ دیگرِ این واژه در اسلام بنابر گفته یِ خود اسلام شناسان از دلِ این واژه برآمده است.
نکته:
" وَد" در زبانِ اوستایی دارایِ چمهایِ دیگری همچون " هدایت کردن، راهبری کردن، کشاندن، راندن، سوق دادن" بوده است که ریشه یِ واژه یِ " وادینیتَن=واد. ین. یتَن" از زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی بوده است ( در این پیام بیشتر به چمهایِ این واژه نمی پردازم ) .
نکته:
همریشگیِ میانِ واژه یِ اوستاییِ " وَدَی" و واژه یِ ایرانیِ "وادی" و سپس واژه یِ " وادی" در قرآن برایِ نخستین بار در این کارنوشت پیش کشیده شده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها:
1 - رویبرگهایِ 1343 تا 1345 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
2 - رویبرگهایِ 1269 و 1270 از نبیگِ " فرهنگِ واژه های اوستا"
3 - رویبرگهایِ 310 تا 312 از نبیگِ " فرهنگ سَنسکریت - فارسی" - پوشینه یکم





در زبانِ اوستاییِ جوان " وَدَی: vaδay " به چمِ " آبراه، کانالِ آب، گذرگاهِ آب، مسیلِ آب، جوی، رودخانه" بوده است که به ریختِ " وَئیدی:vaiδi" نیز آمده است. این واژه برآمده از واژه یِ " وَد/وَذ " در همین زبانِ اوستایی به چمِ " روان کردن/ شدن، جاری کردن/ شدن، تَر کردن/شدن، آب دادن" بوده است. ترگویه ( =ترجمه ) یِ واژه یِ اوستاییِ " وَدَی"، در زبانِ پهلوی " yōy " بوده است که همان واژه یِ " جوی" در زبانِ پارسیِ کُنونی می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
( برایِ پِی جُستِ این واژه در پَسگشتهایِ ( =منابعِ ) کهن به وَندیدادِ اوستا ( V. 5. 5 ) و ( V. 14. 12 ) و همچنین فرهنگِ اویم - ایوَک ( F. 8 ) نگاه بیاندازید. )
" وَد/وَذ " از زبانِ اوستایی با واژگانِ " ud" و " und " از زبانِ سانسکریت به چمِ " جاری کردن یا شدن، روان شدن، شستشو کردن یا دادن، تَر کردن، حمام کردن" همریشه بوده است. " uda " در زبانِ سانسکریت به چمِ " آب" و واژه یِ " uda. dhi" به چمِ " رودخانه" بوده است.
همانگونه که از وانگاره ( =تصویرِ ) زیر پیداست، کریستین بارتولومه واژه یِ " وَدَی" از زبانِ اوستایی را با واژه یِ " unatti " از زبانِ سانسکریت همبسته و همریشه دانسته است که با کمی بررسی می توان دریافت که خودِ واژه یِ " unatti" در سانسکریت برآمده از واژه یِ " ud" یا " und " در همین زبان می باشد.
پیوندِ آواییِ دو واژه یِ " وَد" ( اوستایی ) و " اود: ud" ( سانسکریت ) :
دگرگونیِ آواییِ "او: u " و " وَ: va" را می توان برایِ نمونه در واژگانِ زیر از زبانهایِ ایرانیِ کهن دید:
1 - ( اورون: urun ) و ( اوروَن: urvan ) از زبانِ اوستایی که ریشه یِ واژه یِ "رَوان" به چمِ " روح" است.
( به پیامِ من در زیرواژه یِ "روان" از همین تارنما بنگرید. )
2 - واژه یِ " وَس" از زبانِ اوستایی به چمِ " خواستن، میل داشتن" که کُنونه یِ این واژه یِ اوستایی " اوس: us" بوده است؛ پس داریم : " وَس: vas" و " اوس: us". ( به وانگاره یِ ( =تصویرِ ) نخست از پیامِ من در زیرواژه یِ " وس" از همین تارنما نگاه بیاندازید. )
3 - ( - sur ) و ( - svar ) از زبانِ اوستایی به چمِ " صبح، بامداد، پگاه"
4 - ( دونمَن:dunman ) و ( dvanman ) به چمِ " ابر، مه، دود" در زبانِ اوستایی؛
( در این باره به پیامِ اینجانب در زیرواژه یِ " دومان" از همین تارنما مراجعه کنید و به رجِ ( =سطرِ ) دهم از وانگاره یِ ( =تصویرِ ) نخست بنگرید. )
و. . . .
در زبانِ وَخی یا واخانی که شاخه ای از زبانهایِ پامیری است، واژه یِ " واد: vād " به چمِ " کانال، آبراه" بوده است و در زبانِ ارمنی نیز واژه " get/gety " به چمِ "رود، رودخانه" .
نکته 1:
ریشه واژه یِ "وادی" در قرآن به روشنی برآمده از همین واژه یِ اوستاییِ " وَدَی: vaδay " می باشد. چمِ آغازینِ این وامواژه در زبان عربی همین بوده است و چمهایِ دیگرِ این واژه در اسلام بنابر گفته یِ خود اسلام شناسان از دلِ این واژه برآمده است.
نکته:
" وَد" در زبانِ اوستایی دارایِ چمهایِ دیگری همچون " هدایت کردن، راهبری کردن، کشاندن، راندن، سوق دادن" بوده است که ریشه یِ واژه یِ " وادینیتَن=واد. ین. یتَن" از زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی بوده است ( در این پیام بیشتر به چمهایِ این واژه نمی پردازم ) .
نکته:
همریشگیِ میانِ واژه یِ اوستاییِ " وَدَی" و واژه یِ ایرانیِ "وادی" و سپس واژه یِ " وادی" در قرآن برایِ نخستین بار در این کارنوشت پیش کشیده شده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها:
1 - رویبرگهایِ 1343 تا 1345 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
2 - رویبرگهایِ 1269 و 1270 از نبیگِ " فرهنگِ واژه های اوستا"
3 - رویبرگهایِ 310 تا 312 از نبیگِ " فرهنگ سَنسکریت - فارسی" - پوشینه یکم





قرآن:
چنان که برخی علما گفته اند: وجه نامگذاری این کتاب مقدس به قرآن، آن است که این کتاب، جامع فوائد و آثار تمامی کتب آسمانی است بلکه جامع آثار تمامی علوم است.
🍃 اقسام معانی قرآن:
در معنای قرآن وجوه پنج گانه ای گفته شده است که می توان آن ها را به سه دسته تقسیم نمود:
... [مشاهده متن کامل]
1 - اسمی جامد است:
🔹قرآن، اسمی جامد و غیرمشتق و علم ارتجالی است و بدون آن که پیشینه استعمال در زبان عرب داشته باشد، خداوند به عنوان اسم خاص برای وحی ای که بر پیغمبرش نازل فرموده، قرار داده است؛ مثل تورات و انجیل که اسم برای کتاب های حضرت موسی ( ع ) و عیسی ( ع ) هستند ( شافعی ) .
۲ - مشتق:
🔹الف ) مشتق از قرن الشی ء بالشی ء; یعنی چیزی را به چیزی ضمیمه کردن. علت این نامگذاری، مقرون بودن سوره ها و آیات و حروف به یکدیگر است ( اشعری و جمعی دیگر ) .
🔹ب ) قرآن، مشتق از قرائن، جمع قرینه است; زیرا آیاتش همانند یکدیگرند و بعضی بعض دیگر را تایید می کنند. هر آیه از قرآن، قرینه آیات دیگر است ( فراء ) .
٣_ برگرفته از ماده و ریشه قرء
🔹االف ) از قرء به معنای جمع گرفته شده است. عرب وقتی بخواهد بگوید: آب را در حوض جمع کردم، می گوید: قرات الماء فی الحوض. علت این نامگذاری، آن است که این کتاب همه ثمرات کتب آسمانی پیشین را در خود جمع نموده است ( ابن اثیر، زجاج و. . . ) .
🔹ب ) بر وزن رجحان و غفران، مشتق از ماده قرا به معنای تلاوت است. در این جا از باب تسمیه مفعول به مصدر، مقروء، یعنی خوانده شده و یا خواندنی، به نام قرآن، یعنی خواندن به کار رفته است; مثل آن که کتاب، که به معنای نوشتن است، به مکتوب ( نوشته شده ) اطلاق می گردد ( لحیانی و جمعی دیگر ) .
🍃قول پنجم، افضل از اقوال دیگر است.
منبع:ویکی فقه
چنان که برخی علما گفته اند: وجه نامگذاری این کتاب مقدس به قرآن، آن است که این کتاب، جامع فوائد و آثار تمامی کتب آسمانی است بلکه جامع آثار تمامی علوم است.
🍃 اقسام معانی قرآن:
در معنای قرآن وجوه پنج گانه ای گفته شده است که می توان آن ها را به سه دسته تقسیم نمود:
... [مشاهده متن کامل]
1 - اسمی جامد است:
🔹قرآن، اسمی جامد و غیرمشتق و علم ارتجالی است و بدون آن که پیشینه استعمال در زبان عرب داشته باشد، خداوند به عنوان اسم خاص برای وحی ای که بر پیغمبرش نازل فرموده، قرار داده است؛ مثل تورات و انجیل که اسم برای کتاب های حضرت موسی ( ع ) و عیسی ( ع ) هستند ( شافعی ) .
۲ - مشتق:
🔹الف ) مشتق از قرن الشی ء بالشی ء; یعنی چیزی را به چیزی ضمیمه کردن. علت این نامگذاری، مقرون بودن سوره ها و آیات و حروف به یکدیگر است ( اشعری و جمعی دیگر ) .
🔹ب ) قرآن، مشتق از قرائن، جمع قرینه است; زیرا آیاتش همانند یکدیگرند و بعضی بعض دیگر را تایید می کنند. هر آیه از قرآن، قرینه آیات دیگر است ( فراء ) .
٣_ برگرفته از ماده و ریشه قرء
🔹االف ) از قرء به معنای جمع گرفته شده است. عرب وقتی بخواهد بگوید: آب را در حوض جمع کردم، می گوید: قرات الماء فی الحوض. علت این نامگذاری، آن است که این کتاب همه ثمرات کتب آسمانی پیشین را در خود جمع نموده است ( ابن اثیر، زجاج و. . . ) .
🔹ب ) بر وزن رجحان و غفران، مشتق از ماده قرا به معنای تلاوت است. در این جا از باب تسمیه مفعول به مصدر، مقروء، یعنی خوانده شده و یا خواندنی، به نام قرآن، یعنی خواندن به کار رفته است; مثل آن که کتاب، که به معنای نوشتن است، به مکتوب ( نوشته شده ) اطلاق می گردد ( لحیانی و جمعی دیگر ) .
🍃قول پنجم، افضل از اقوال دیگر است.
منبع:ویکی فقه
نُبی
قرآن کریم کتاب خداوند متعال است
گویا اصل این وآژه عبری است و به معنای صدای گاو باشد که در این همه طول و تفسیر معانی اشاره ای بدان نشده بو
قرآن=خواندنی
قران = خشکسالی و فقر شدید
سالکی قرانه = سالی با فقر شدید
سالکی قرانه = سالی با فقر شدید
قِران
یکی از اقسام سه گانه ی حج است
به حج در همین دیکشنری مراجعه کنید
یکی از اقسام سه گانه ی حج است
به حج در همین دیکشنری مراجعه کنید
روشن کتاب . [ رَ / رُو ش َ ک ِ ] ( اِخ ) کنایه از قرآن مجید است . ( از آنندراج ) . کتاب مبین . و رجوع به روشن نامه شود.
قرآن
قرآن = پیش، پیشین، قدیم، قدیمی.
قرآن یک واژه سانسکریت است که به سانسکریت ( پران ) است و چون در زبان عربی حرف ( پ ) ندارند به جای حرف ( پ ) از حرف ( ق ) کار گرفته شده است.
قرآن = پران
... [مشاهده متن کامل]
قرآنا = پرانا، پرانه
در دین اسلام حضرت محمد ( ص ) گفته است که من دین نو نیآورده ام بلکه ادیان را منسجم کرده و نظم بخشیده ام.
این نام قرآن هم از نام کتاب سناتن درما و یا هندو برگرفته شده است.
اول و آخر
آدم و خاتم
پران، پرانه، قرآن ، قرآنا
قرآن = پیش، پیشین، قدیم، قدیمی.
قرآن یک واژه سانسکریت است که به سانسکریت ( پران ) است و چون در زبان عربی حرف ( پ ) ندارند به جای حرف ( پ ) از حرف ( ق ) کار گرفته شده است.
قرآن = پران
... [مشاهده متن کامل]
قرآنا = پرانا، پرانه
در دین اسلام حضرت محمد ( ص ) گفته است که من دین نو نیآورده ام بلکه ادیان را منسجم کرده و نظم بخشیده ام.
این نام قرآن هم از نام کتاب سناتن درما و یا هندو برگرفته شده است.
اول و آخر
آدم و خاتم
پران، پرانه، قرآن ، قرآنا
قرآن کتاب آسمانی
نزدیکی ستاره و سیاره به هم ؛ که در گذشته بسته به نزدیکی نوع و نام ستاره و سیاره به هم ، موجب تولد خوش یمن و ادامه ی حیات نوزاد یا بد یمن یا همان نحسی و فوت نوزاد می شد.
قرآن یک کلمه ترکی هست و در دیوان لغات ترک آمده
یا حق
کتاب هدایت است
https://www. aparat. com/v/HyV7D
کتاب هدایت است
قِران یا قران واحد پول ایران بود ه است. نام قِران کوتاه شده صاحب قِران است. هر ( 10 ) قران معادل یک تومان بود.
طاهر بگ ( شاعر کرد زبان در اقلیم کردستان کنونی ) شمال عراق اینطور می گوید: -
یکی قارون دولت هم عنان یکی محتاج سکه ای یک قِران
طاهر بگ ( شاعر کرد زبان در اقلیم کردستان کنونی ) شمال عراق اینطور می گوید: -
یکی قارون دولت هم عنان یکی محتاج سکه ای یک قِران
خداازدوکلمه تشکیل شده ( خود ) و ( آ ) یا ( خودآی ) به معنی کسیکه خودش آمده ویا خود آینده ( ازآمدن ) در ترکی معادل آن میشه ( اوزی گلن )
با سلام کلمه قرآن ورای آنچه در لغت نامه هامسطورگشته هرکس یه چیزی گفته یااستنادنموده است ولی نظربنده متفاوت ازاین گفته ها و معانی است کلمه قرآن یک واژه ترکی است کلمه قران یا ( قوران ) یک واژه ترکی است (
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
قوران ) در ترکی به معنای ( سازنده ) ویا درست کننده و بنا کننده است ازکلمه ( قورولماق ) به معنای درست کردن، ردیف کردن ، دست چین شده هم معنی میدهد به هرحال این نظر بنده است والله اعلم
کلام خدا که خدا به پیغمبرش محمد گفت کلام کرا در قرآن بنویس تا به دست مسلمانان برسد
قُرآن
نام های پارسی که برای قُرآن تاکنون برابر نهاده شده اند :
نُبی ، بزرگ آسمانی نامه ، خُدانامه ، فَرنامه
واژه ی نُبی و نَبی هر دو پارسی و کوتاه شده ی " نِوِشتَن، نِبِشتن " هستند:
نِبیشتَن< نِبیشت< نِبیش< نِبی< نِبی/ نُبی
نُبی = نوشته
نَبی= نویسنده
نام های پارسی که برای قُرآن تاکنون برابر نهاده شده اند :
نُبی ، بزرگ آسمانی نامه ، خُدانامه ، فَرنامه
واژه ی نُبی و نَبی هر دو پارسی و کوتاه شده ی " نِوِشتَن، نِبِشتن " هستند:
نِبیشتَن< نِبیشت< نِبیش< نِبی< نِبی/ نُبی
نُبی = نوشته
نَبی= نویسنده
قرآن :نبی
قرآن :دکتر کزازی واژه ی " نبی" را در نوشته های خود به جای واژه ی " قرآن" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 169 )
قرآن :دکتر کزازی واژه ی " نبی" را در نوشته های خود به جای واژه ی " قرآن" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 169 )
قران بادی : اجتماع دو یا چند سیاره است در برج میزان .
سرو با گل قران بادی کرد : سرو و گل مقابل هم در دو کفه ی ترازو قرار گرفت .
در کنارش کشید و شادی کرد
سرو باگل قران بادی کرد
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 582 )
سرو با گل قران بادی کرد : سرو و گل مقابل هم در دو کفه ی ترازو قرار گرفت .
در کنارش کشید و شادی کرد
سرو باگل قران بادی کرد
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 582 )
و عطف قلوب العالمین باسرهم علی والبسی قبولا بشکمت
عروس حضرت قرآن: کنایه از معارف قرآن و حقایق الهی نهفته در آن
[ عروسِ حضرت قرآن، نقاب آنگه بر اندازد
که دارالملک ایمان را مُجرّد بیند از غوغا]
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص ۲۵۱. )
[ عروسِ حضرت قرآن، نقاب آنگه بر اندازد
که دارالملک ایمان را مُجرّد بیند از غوغا]
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص ۲۵۱. )
ب نام الله
قرآن: اسم کتاب الله است ک خوده اسم دربرگیرنده و وصف کننده صفات و افعال مربوط ب کتاب الله است،
مهمترین اشاره ب فعل اقرا میباشد ب معنای بخوان. چرا ک نفس کتاب برای خواندن میباشد. خواندن ب تدبیر و درک می انجامد، و درک ب باور و باور ب هدایت، و هدایت ب عمل، چنان ک عمل در نهایت ب پرهیزکاری میانجامد. پرهیزکاری نفس انسان را مطمئن مینماید و موجب کسب رضای الله. این است مقام بندگی و انسان ب معاد خویش بازمیگردد ( احسن تقویم ) ، جایگاهی ک برای آن خلق شد و سپس ب پایین درجه سقوط کرد ( اسفل سافلین ) .
الله: خدا، اسم است ک خوده اسم دربرگیرنده و وصف کننده خدا است.
قرآن: اسم کتاب الله است ک خوده اسم دربرگیرنده و وصف کننده صفات و افعال مربوط ب کتاب الله است،
مهمترین اشاره ب فعل اقرا میباشد ب معنای بخوان. چرا ک نفس کتاب برای خواندن میباشد. خواندن ب تدبیر و درک می انجامد، و درک ب باور و باور ب هدایت، و هدایت ب عمل، چنان ک عمل در نهایت ب پرهیزکاری میانجامد. پرهیزکاری نفس انسان را مطمئن مینماید و موجب کسب رضای الله. این است مقام بندگی و انسان ب معاد خویش بازمیگردد ( احسن تقویم ) ، جایگاهی ک برای آن خلق شد و سپس ب پایین درجه سقوط کرد ( اسفل سافلین ) .
الله: خدا، اسم است ک خوده اسم دربرگیرنده و وصف کننده خدا است.
در عرف عامه هر ریال امروزی ایران معادل یک قران است.
در گویش مردم میان سال برخی از شهرستان های کرمان، هنوز به ریال می گویند قِران
در گویش مردم میان سال برخی از شهرستان های کرمان، هنوز به ریال می گویند قِران
امروزه از واژه قِران در ضرب المثل ها استفاده می شود.
مثال این کالا یک قِران هم نمی ارزد.
یعنی کم ارزش یا بی ارزش است.
مثال این کالا یک قِران هم نمی ارزد.
یعنی کم ارزش یا بی ارزش است.
قِران واحد پول.
قِران یکای پول ایران در دوران قاجاریان بود. نام قران کوتاه شده صاحب قران است. هر ۱۰ قران معادل یک تومان بود و هر قران ۲۰ شاهی و هر شاهی ۵۰ دینار ارزش داشت.
قِران یکای پول ایران در دوران قاجاریان بود. نام قران کوتاه شده صاحب قران است. هر ۱۰ قران معادل یک تومان بود و هر قران ۲۰ شاهی و هر شاهی ۵۰ دینار ارزش داشت.
قرآن سِپَنتا نَسکِ اسلام و نَسکِ آسمانى ، آورنده اش پیامبر کیازند اسلام ، محمد مصطفى است. قرآن نَسکى سرشار از درس ها و نشانه ها ست ، نَسکى سرشار از راستى ، نیکى ، بینش ژرف ، پرهیزگارى و گوهره دین است. قرآن ٣٠ جزء و ١١٤ سوره دارد. کوتاهترین سوره ها کوثر
... [مشاهده متن کامل]
با ٣ آیه و بلندترین سوره بقره با ٢٨٦ آیه است.
... [مشاهده متن کامل]
با ٣ آیه و بلندترین سوره بقره با ٢٨٦ آیه است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٧)