قدغن

/qadeqan/

    barred
    forbidden
    illegitimate
    illicit
    prohibition
    order
    injunction
    prohibited

فارسی به انگلیسی

قدغن سازی
proscription

قدغن کردن
ban, forbid, interdict, prohibit, proscribe, to prohibit, to order

مترادف ها

interdict (اسم)
جلوگیری، تحریم، نهی، قدغن، حکم بازداشت، حکم نهی، حکم اداری

prohibition (اسم)
منع، تحریم، ممانعت، ممنوعیت، نهی، قدغن، صدور حکم منع

injunction (اسم)
اتحاد، دستور، نهی، قدغن، حکم بازداشت

forbiddance (اسم)
جلوگیری، بازداشت، منع، ممانعت، ممنوعیت، نهی، قدغن

پیشنهاد کاربران

اشتباه نوشته شده. املاء درستش غدغن هست.
به معنای منع کردن و جلوگیری.
احمد کسروی ( زبانشناس ) در کتاب �نوشته های کسروی در زمینه ی زبان فارسی� صفحه 258 - 259، درباره واژه �غدغن� چنین می گوید:
پرسش: �قدغن� که در نگارشات اداری زیاد بکار می رود چه لغتی است؟
پاسخ: �غدغن� فارسی است و چنانچه در فرهنگها می نویسند اصل معنی آن تاکید بوده ولی کنون بجای دستور و نهی و اینمعنی ها بکار می رود.
...
[مشاهده متن کامل]

- - - - - -
توجه کنید که پرسشگر نوشته �قدغن� اما کسروی در پاسخ می نویسد �غدغن�.

ممنوع.
در واقع ترکیب قدِغن نادرست و قد و غن درست است
قد به معنی گات، قطعه، تکه یا قامت. . . و غن به معنی چوب یا تیر یا نیزه ای که نگهبانان در دست داشتند و هر جا هر چیز ممنوع بود با تیر هایشان جلوی آن را میگرفتند که در اصطلاح به آن قد و غن میگفتند. چون در اماکن ممنوع قد یک نگهبان در کنار یک غن دیده میشد میگفتند فلان جا را قد و غن کرده اند. یا میتواند اشاره به یک قطعه چوب و یک نیزه در دست دو نگهبان داشته باشد
...
[مشاهده متن کامل]

به معنای جلوگیری است
قدغن لفظی ترکی است که از قدا یعنی خطر و بلا غن یا غان بمعنی پسوند خیز می بتشد
قدغن در اصل به معنی هشدار برای خطری بزرگ یا تنبیه بزرگ هست .
غدغن . [ غ َ دَ غ َ ] ( ترکی ، اِ ) شتاب و تأکید. ( برهان ) ( آنندراج ) . دستپاچگی . این کلمه در ترکی جغتائی به صورت قدغن و قدغه است که صورت اخیر در فارسی به کار نمیرود و در ترکی آذری به صورت غدغن و قداغان استعمال می شود و همه ٔ اینها به معنی تنبیه و نهی است ، و در مغولی نیز آمده . رجوع به سبک شناسی ج 3 ص 244 شود. و در زبان کنونی به معنای تأکید، منع و ممنوع استعمال کنند. ( از حاشیه ٔ برهان چ معین ) . غدقن . || اضطراب . ( برهان ) ( آنندراج ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- غدغن دولتی ؛ ممانعتی که از پیشگاهه ٔ سلطنتی باشد. ( آنندراج از مسافرت شاه ایران ) .

واژه قدغن کاملا پارسی است. چون درترکی می شود کارگین این واژه قدغن صد درصد پارسی است.
محجر
ناروا
نبایستی، نمیبایست، نباید، جلوگیری کردن
شیزیک
که ایرانی واژه ممنوع هستس
ممنوع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس