قدر

/qadar/

    value
    worth
    merit
    amount
    quantity
    magnitude
    divine decree
    predestination
    esteem
    valuation
    values

فارسی به انگلیسی

قدر دانستن
prize, values

قدر مطلق
absolute value

قدر مطلقی
modular

مترادف ها

significance (اسم)
معنی، اهمیت، مفهوم، مفاد، قدر

value (اسم)
مقدار، ارزش، قیمت، فرجه، بها، قدر، ارج

valence (اسم)
ظرفیت، ارزش، بنیان، قدر، ظرفیت شیمیایی، ارزایی، واحد ظرفیت، بنیان ترکیب اتمی

valency (اسم)
ظرفیت، ارزش، بنیان، قدر، ظرفیت شیمیایی، ارزایی، واحد ظرفیت، بنیان ترکیب اتمی

deal (اسم)
حد، مقدار، سودا، اندازه، قدر

quantity (اسم)
حد، مقدار، مبلغ، عده، اندازه، قدر، عدد، چندی، کمیت

magnitude (اسم)
مقدار، بزرگی، اندازه، اهمیت، شکوه، قدر، عظمت حجم

cost (اسم)
ارزش، هزینه، خرج، بها، قدر

importance (اسم)
اعتبار، نفوذ، اهمیت، قدر، خطر، تقاضا، شان

esteem (اسم)
نظر، شهرت، اعتبار، قدر، عزت، قرب، رعایت ارزش

پیشنهاد کاربران

مایه،
کلمه ای است عربی، قَدَرَ
واژه قدر
معادل ابجد 304
تعداد حروف 3
تلفظ qedr
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: قُدُور] [قدیمی]
مختصات ( قِ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی qadar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی هوشیار
🕋 ترتیب سوره های قرآن کریم:
1 ) سوره فاتحه ( حمد )
2 ) بقره
3 ) آل عمران
4 ) نساء
5 ) مائده
6 ) انعام
7 ) اعراف
8 ) انفال
9 ) توبه ( برائت )
10 ) یونس
11 ) هود
12 ) یوسف
...
[مشاهده متن کامل]

13 ) رعد
14 ) ابراهیم
15 ) حِجر
16 ) نحل
17 ) اِسراء ( بنی اسرائیل )
18 ) کهف
19 ) مریم
20 ) طه
21 ) انبیاء
22 ) حج
23 ) مؤمنون
24 ) نور
25 ) فرقان
26 ) شعراء
27 ) نمل
28 ) قصص
29 ) عنکبوت
30 ) روم
31 ) لقمان
32 ) سجدة
33 ) احزاب
34 ) سبأ
35 ) فاطر
36 ) یس
37 ) صافات
38 ) ص
39 ) زمر
40 ) غافر
41 ) فصّلت
42 ) شوری
43 ) زخرف
44 ) دخان
45 ) جاثیه
46 ) احقاف
47 ) محمد
48 ) فتح
49 ) حجرات
50 ) ق
51 ) ذاریات
52 ) طور
53 ) نجم
54 ) قمر
55 ) الرحمن
56 ) واقعه
57 ) حدید
58 ) مجادله
59 ) حشر
60 ) ممتحنه
61 ) صف
62 ) جمعه
63 ) منافقون
64 ) تغابن
65 ) طلاق
66 ) تحریم
67 ) مُلک
68 ) قلم
69 ) حاقه
70 ) معارج
71 ) نوح
72 ) جن
73 ) مزّمّل
74 ) مدثر
75 ) قیامه
76 ) انسان
77 ) مرسلات
78 ) نبأ
79 ) نازعات
80 ) عبس
81 ) تکویر
82 ) انفطار
83 ) مطففین
84 ) انشقاق
85 ) بروج
86 ) طارق
87 ) اعلی
88 ) غاشیه
89 ) فجر
90 ) بلد
91 ) شمس
92 ) لیل
93 ) ضحی
94 ) شرح
95 ) تین
96 ) علق
97 ) قدر
98 ) بینه
99 ) زلزله ( زلزال )
100 ) عادیات
101 ) قارعه
102 ) تکاثر
103 ) عصر
104 ) همزه
105 ) فیل
106 ) قریش
107 ) ماعون
108 ) کوثر
109 ) کافرون
110 ) نصر
111 ) مسد
112 ) اخلاص ( توحید )
113 ) فلق
114 ) ناس

ننه آدم دروغگو
کلمه ( قدر ) به معنای قرین شدن چیزی است به چیزی دیگری ، بطوری که از آن چیز هیچ کم و زیادی نداشته باشد، که در این صورت یعنی در صورتی که مساوی آن شد قدر آن می شود، و در میان قرأ، حسن کلمه مذکور را به سکون دال قرائت کرده ، و از نظر معنا تفاوتی ندارد، چون هر دو لفظ یکی و لغت آنها مختلف است ، هم گفته می شود: فلانی بقدر یک وجب پارچه داد، و هم گفته می شود بقدر یک وجب ، و لیکن مصدرش تنها بسکون دال است .
...
[مشاهده متن کامل]

( ترجمه ی تفسیر المیزان )

Yazgi در تورکی ==== سرنوشت
Alinyazim در تورکی====سرنوشت
فیلم سرنوشت Yazgi از ترکیه
لطف کنین اگر زبان قدرتمند ترکی را بلد نیستید زر مفت نزنید
برای هر کلمه چندین لغت معادل هست در ترکی
شما به فکر زبان هودات باشید
قدر
●سرنوشت به تورکی === Alin yazisi ●
Alin یعنی پیشانی
Yazgi یعنی سرنوشت خودش
Yazi یعنی نوشته
مثال ؛ sen sin benim Alinyazim
معنی ؛ تو سرنوشت من هستی
■#سهیل_ نظری
■به راحتی نشان دادم این شخص حتی تسلطی به هیچ زبانی ندارد
قدر
Alinyazisi
در آذربایجان و ترکیه === سرنوشت
😐😐😐😐😐
شما که تسلط بر زبان و ادبیات ترکی ندارید چرا دهنت را باز کرده ای ملعون
آقای سهیل نظری
اسم شما کاملا عربی هست چرا بیهوده حرف میزنی
ق کلن در فارسی نیست برو ههر حرف ق داری رو ببین 😶
مایه
مقیاس
قدر = مقدار = Value
قدر مطلق = مقدار مطلق = Absolute value
هوالعلیم
قَدر: ارزش ؛ بها
قَدَر: سرنوشت ؛ تقدیر ؛ اندازه معیّن ؛ نیرومند؛

قوی ، قدرتمند، توانمند
"قدر "در تاریخ بیهقی به معنی " شان واعتبار " نیز آمده است.
"بدین خلیفه خرف شده نباید نبشت که من از بهر قدر عباسیان انگشت در کرده ام در جهان و قرمطی می جویم " ( از بهر قدر عباسیان : به خاطر حفظ شان و اعتبار عباسیان )
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۲۷.

اندازه، سرنوشت
ارزش 🍺🍺
کاربرد در جمله :
هر که در ادای شکر و شناخت قدر نعمت غفلت ورزد ، نام او در جریده ی عاصیان ثبت گردد ( خارج 93 )
توانستن
توانمند /قوی وبا ابهت
این واژه ای عربی است که برابر های فارسی آن بسیار است و نیازی به ان نداریم
قدر دان : سپاسگزار
قدر نشناس : نا سپاس
چقدر : چه اندازه
و. . .
منزلت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس