قحطی

/qahti/

    famine

فارسی به انگلیسی

قحطی زده
famine stricken, starveling

قحطی زده یا قحط زده
famine-stricken(person)

مترادف ها

hunger (اسم)
اشتیاق، گرسنگی، قحطی

famine (اسم)
قحط و غلا، قحطی، تنگ سالی، کمیابی

starvation (اسم)
گرسنگی، قحطی، قحطی زدگی، رنج و محنت

پیشنهاد کاربران

قحطی = وَغنا
بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب
#پارسی دوست
قحط افتادن ؛ قحط شایع شدن. منتشر شدن قحط : و نیز گویند که در بنی اسرائیل سخط قحط افتاد و خلق درماندند. ( قصص الانبیاء ص 130 ) . و من می دانم که قحط بسبب گناه شما افتاده است. ( قصص الانبیاء ص 130 ) .
- قحطی افتادن ؛ پدید شدن قحطی و شایع شدن آن. ( از یادداشتهای مؤلف ) :
...
[مشاهده متن کامل]

قحطی افتاد از پی منع زکوة
وز زنا افتد وبا اندر جهات.
مولوی.

خشک سالی گرسنگی اشتیاق تنگ سالی
کم یابی خشکسالی گرسنگی
دوشیارا، خکسالی ، نایابی

بپرس