ریشه ی واژه ی �قبیله� را از منظر تاریخی و زبان شناسی بررسی کنیم و ارتباط آن با اوستایی، پهلوی و سانسکریت را روشن کنیم.
- - -
بررسی تطبیقی واژه ی �قبیله�
۱. فارسی میانه ( پهلوی )
... [مشاهده متن کامل]
واژه: kapiy / kabīl
معنا: �گروه، خاندان، طایفه�
کاربرد: در متون پهلوی برای اشاره به گروه های خویشاوندی و طایفه ای به کار رفته است.
منابع:
1. MacKenzie, D. N. A Concise Pahlavi Dictionary. London: Oxford University Press, 1971.
2. Hinz, W. Altiranisches Sprachgut der mitteliranischen Zeit. Berlin: 1960.
3. Omont, H. Textes Pahlavi et Pa�en. Paris: 1892.
4. Anquetil, P. Dictionnaire Pahlavi - Fran�ais. Paris: 1893.
- - -
۲. اوستایی
واژه: kabi - / kaβi -
معنا: �خویشاوندان، گروه، جمع خانوادگی�
کاربرد: در متون دینی اوستایی برای اشاره به خویشاوندان و گروه های قبیله ای استفاده شده است.
منابع:
1. Bartholomae, C. Altiranisches W�rterbuch. Leipzig: 1904–1908.
2. Hoffmann, K. Avestische Laut - und Flexionslehre. Heidelberg: 1963.
3. Darmesteter, J. The Zend Avesta, Part I: The Vendidad. Paris: 1880.
4. Geldner, K. Avesta: Das Gathas - und Yasna - Buch. Leipzig: 1896.
- - -
۳. سانسکریت
واژه: kula ( कुल )
معنا: �خانواده، طایفه، نسل�
کاربرد: در متون هندو - ایرانی باستان برای اشاره به گروه های خانوادگی یا طایفه ای به کار رفته است.
منابع:
1. Monier - Williams, M. A Sanskrit - English Dictionary. Oxford: 1899.
2. Macdonell, A. A Practical Sanskrit Dictionary. Oxford: 1929.
3. Whitney, W. D. Sanskrit Grammar. Cambridge: 1889.
4. Burrow, T. The Sanskrit Language. London: 1955.
- - -
۴. تحلیل تطبیقی
زبان واژه معنا
اوستایی kabi - /kaβi - خویشاوندان، گروه
پهلوی kabīl/kapiy خاندان، طایفه
سانسکریت kula خانواده، طایفه، نسل
نتیجه گیری:
می توان مشاهده کرد که واژه های اوستایی، پهلوی و سانسکریت شباهت معنایی و واجی قابل توجهی دارند. این تطابق نشان می دهد که واژه ی فارسی نوین �قبیله� به طور مستقیم از سنت باستانی ایرانی - هندوآریایی تطور یافته و نقش اجتماعی - خانوادگی خود را حفظ کرده است.
- - -
مَبهَن = قبیله
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
واژه قبیله
معادل ابجد 147
تعداد حروف 5
تلفظ qabile
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: قبیلَة، جمع: قَبائِل]
مختصات ( قَ لَ یا لِ ) [ ع . قبیلة ] ( اِ. )
... [مشاهده متن کامل]
آواشناسی qabile
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
خیل
قبیله کلمه عربی که فارسی باستان آن ( زانتو ) می باشد و باز مانده آن در زبان کنونی ما کلمه ( زند ) به معنی قبیله است
clan
Tribe
قبیله: گروه اجتماعی یا تقسیم بندی بدوی جمعیتی در یک سرزمین که خود برگزیده اند بر اساس خانواده یا خویشاوندی که دارای منافع مشترکی هستند و با یکدیگر همگونی زبانی، فرهنگی و اقتصادی دارند و دارای استقلال سیاسی در گزینش رهبر، جنگ و صلح هستند. ( https://www. cnrtl. fr/definition/tribus )
... [مشاهده متن کامل]
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
زَنتو zantu ( اوستایی )
کوتار kutār ( سغدی )
واژه قبیله
معادل ابجد 147
تعداد حروف 5
تلفظ qabile
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: قبیلَة، جمع: قَبائِل]
مختصات ( قَ لَ یا لِ ) [ ع . قبیلة ] ( اِ. )
آواشناسی qabile
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
قبیله یعنی یک نفر
این واژه عربی است و امروزه کاربردی ندارد ، زندگی قبیله ای در پیوند با جهان پیشا مدرن بود و در فرهنگ ایرانی هم به دلیل پیشرفتگی آن گویا قبیله و زندگی قبیله ای جایگاهی نداشته است ، می توان بجای آن نشانه
... [مشاهده متن کامل] جمع بکار برد ، مثلن به جای قبیله ماسایی می توان گفت : ماسایی ها ، یا واژه بند بکار برد که این واژه هم ریشه واژه باند در زبان انگلیسی است ، تلفظ دیگر واژه بند ، وند است .
چهار پایی
در پارسی و پهلوی " واس ، ویس "
ویس ها = قبایل
واسپور = پسر قبیله ، نجیب زاده
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
گَنیا، کولا ( سنسکریت )
خاندان ( پارسی دری )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)