قبیله

/qabile/

    clan
    family
    tribe
    trible

فارسی به انگلیسی

قبیله ای
tribal

قبیله زدایی
detribalization

قبیله زدایی شدن
detribalize

قبیله زدایی کردن
detribalize

قبیله گرایی
tribalism

قبیله نشین
tribesman

مترادف ها

tribe (اسم)
تبار، خیل، قبیله، طایفه، خانواده، عشیره، حی، سبط، ایل، قبایل، ابه

generation (اسم)
پشت، زایش، قبیله، نسل، تولید، تولید نیرو

caste (اسم)
طبقه، قبیله، صنف، طبقات مختلف مردم هند

phylum (اسم)
اجداد، دودمان، نژاد، قبیله، راسته

clan (اسم)
دسته، قبیله، خاندان، طایفه، خانواده

gens (اسم)
دسته، قبیله، خاندان، خانواده

phyle (اسم)
قبیله

پیشنهاد کاربران

ریشه ی واژه ی �قبیله� را از منظر تاریخی و زبان شناسی بررسی کنیم و ارتباط آن با اوستایی، پهلوی و سانسکریت را روشن کنیم.
- - -
بررسی تطبیقی واژه ی �قبیله�
۱. فارسی میانه ( پهلوی )
...
[مشاهده متن کامل]

واژه: kapiy / kabīl
معنا: �گروه، خاندان، طایفه�
کاربرد: در متون پهلوی برای اشاره به گروه های خویشاوندی و طایفه ای به کار رفته است.
منابع:
1. MacKenzie, D. N. A Concise Pahlavi Dictionary. London: Oxford University Press, 1971.
2. Hinz, W. Altiranisches Sprachgut der mitteliranischen Zeit. Berlin: 1960.
3. Omont, H. Textes Pahlavi et Pa�en. Paris: 1892.
4. Anquetil, P. Dictionnaire Pahlavi - Fran�ais. Paris: 1893.
- - -
۲. اوستایی
واژه: kabi - / kaβi -
معنا: �خویشاوندان، گروه، جمع خانوادگی�
کاربرد: در متون دینی اوستایی برای اشاره به خویشاوندان و گروه های قبیله ای استفاده شده است.
منابع:
1. Bartholomae, C. Altiranisches W�rterbuch. Leipzig: 1904–1908.
2. Hoffmann, K. Avestische Laut - und Flexionslehre. Heidelberg: 1963.
3. Darmesteter, J. The Zend Avesta, Part I: The Vendidad. Paris: 1880.
4. Geldner, K. Avesta: Das Gathas - und Yasna - Buch. Leipzig: 1896.
- - -
۳. سانسکریت
واژه: kula ( कुल )
معنا: �خانواده، طایفه، نسل�
کاربرد: در متون هندو - ایرانی باستان برای اشاره به گروه های خانوادگی یا طایفه ای به کار رفته است.
منابع:
1. Monier - Williams, M. A Sanskrit - English Dictionary. Oxford: 1899.
2. Macdonell, A. A Practical Sanskrit Dictionary. Oxford: 1929.
3. Whitney, W. D. Sanskrit Grammar. Cambridge: 1889.
4. Burrow, T. The Sanskrit Language. London: 1955.
- - -
۴. تحلیل تطبیقی
زبان واژه معنا
اوستایی kabi - /kaβi - خویشاوندان، گروه
پهلوی kabīl/kapiy خاندان، طایفه
سانسکریت kula خانواده، طایفه، نسل
نتیجه گیری:
می توان مشاهده کرد که واژه های اوستایی، پهلوی و سانسکریت شباهت معنایی و واجی قابل توجهی دارند. این تطابق نشان می دهد که واژه ی فارسی نوین �قبیله� به طور مستقیم از سنت باستانی ایرانی - هندوآریایی تطور یافته و نقش اجتماعی - خانوادگی خود را حفظ کرده است.
- - -

مَبهَن = قبیله
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
واژه قبیله
معادل ابجد 147
تعداد حروف 5
تلفظ qabile
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: قبیلَة، جمع: قَبائِل]
مختصات ( قَ لَ یا لِ ) [ ع . قبیلة ] ( اِ. )
...
[مشاهده متن کامل]

آواشناسی qabile
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

قبیلهقبیلهقبیلهقبیلهقبیله
خیل
قبیله کلمه عربی که فارسی باستان آن ( زانتو ) می باشد و باز مانده آن در زبان کنونی ما کلمه ( زند ) به معنی قبیله است
clan
Tribe
قبیله: گروه اجتماعی یا تقسیم بندی بدوی جمعیتی در یک سرزمین که خود برگزیده اند بر اساس خانواده یا خویشاوندی که دارای منافع مشترکی هستند و با یکدیگر همگونی زبانی، فرهنگی و اقتصادی دارند و دارای استقلال سیاسی در گزینش رهبر، جنگ و صلح هستند. ( https://www. cnrtl. fr/definition/tribus )
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
زَنتو zantu ( اوستایی )
کوتار kutār ( سغدی )

واژه قبیله
معادل ابجد 147
تعداد حروف 5
تلفظ qabile
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: قبیلَة، جمع: قَبائِل]
مختصات ( قَ لَ یا لِ ) [ ع . قبیلة ] ( اِ. )
آواشناسی qabile
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
قبیله یعنی یک نفر
این واژه عربی است و امروزه کاربردی ندارد ، زندگی قبیله ای در پیوند با جهان پیشا مدرن بود و در فرهنگ ایرانی هم به دلیل پیشرفتگی آن گویا قبیله و زندگی قبیله ای جایگاهی نداشته است ، می توان بجای آن نشانه
...
[مشاهده متن کامل]
جمع بکار برد ، مثلن به جای قبیله ماسایی می توان گفت : ماسایی ها ، یا واژه بند بکار برد که این واژه هم ریشه واژه باند در زبان انگلیسی است ، تلفظ دیگر واژه بند ، وند است .

چهار پایی

در پارسی و پهلوی " واس ، ویس "
ویس ها = قبایل
واسپور = پسر قبیله ، نجیب زاده
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
گَنیا، کولا ( سنسکریت )
خاندان ( پارسی دری )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)