قبول

/qabul/

    accepting
    acceptance
    admitting
    agreement
    consent
    compliance
    accepted
    counting
    counted
    receipt
    resignation

فارسی به انگلیسی

قبول دارم
i admit, i agree

قبول داشتن
accept, concur, recognize, to maintain as true, to believe(in)

قبول شدن
to be accepted or admitted, to be approved, to be granted

قبول شدن در امتحان
pass

قبول شده
understood

قبول نکردن
refusal, reject

قبول کردن
admit, adopt, agree, accept, allow, grant, own, recognize, take, undertake, admission, allowance, buy, to accept, to believe(in), to admit, to agree to

قبول کردن اتهام خود
plead

قبول کردن چک بانک و سند
honor

قبول کردن در امتحان
pass

قبول کننده
receptive, taker

مترادف ها

admission (اسم)
پذیرش، دخول، تصدیق، قبول، اعتراف، ورودیه، درامد، اجازهء ورود، بارداد

reception (اسم)
پذیرش، قبول، برخورد، پذیرایی، مهمانی، دریافت

imprimatur (اسم)
پذیرش، قبول، تصویب، اجازه چاپ

agreement (اسم)
توافق، پیمان، سازش، موافقت، قرار، قبول، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، مطابقهء نحوی، معاهده و مقاطعهء، شرط، عهدنامه

compliance (اسم)
موافقت، قبول، اجابت، بر اوردن

acknowledgment (اسم)
تصدیق، سپاسگزاری، قبول، اقرار، خبر وصول، تشکر، شهادت نامه

adoption (اسم)
قبول، اقتباس، اتخاذ، اختیار، قبول به فرزندی، فرزند خواندگی

ratification (اسم)
تصدیق، قبول، تصویب، قبولی، انعقاد

intromission (اسم)
تصدیق، قبول، ارسال، تو رفتگی، درج

پیشنهاد کاربران

قبول: همتای پارسی این واژه ی عربیَ، این است:
پدیر padir ( مانوی )
( فرهنگ پارتی و مانوی به انگلیسی از ماری بویس )
قبول = پذیرفت / پسند
تقبل = خودسپ / خودسپاری / خودبار / خودباری
اقبال = بخت / پیشان
قبل = گذشته /پیش
واژه قبول
معادل ابجد 138
تعداد حروف 4
تلفظ qabul
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( قَ ) [ ع . ]
آواشناسی qabul
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
از کابال عبری گرفته شده است ، همه زبان عربی وام واژه است .
MKBLWNtn وازه که در زبان پهلوی آمده است و شاید از زبان موبدان در زبان های اوستایی امده باش و یا اینکه از زبان ارامی اخذ شده باشد و و احتمالا از واژگان دوره میاه زبان ها باشد.
در موقع پذیرفتن و درست دانستن چیزی می گویند قبول است
انتخاب
عالیه
کلمه ( قبول ) اگر با قید ( حسن ) در کلام آید معنایش همان تقبل است ، چون فرق تقبل با قبول این است که تقبل به معنای یک نوع قبول است و آن قبول با رضایت درونی است .
درست شدن
بیش از نود درصد عربی ، عبری آرامی سریانی ایرانی و . . . است ، چیزی رو که عرب زده ها درباره زبان عربی می گویند ، دروغی بیش نیست و این واژه هم عربی نیست ، حتا واژه الله هم عربی نیست
Acceptance
بهترین برگردان کلمه "قبول" به فارسی اصیل میشه "کامیاب"
مثلا به جای اینکه بگیم "قبول" شدم
بهتره بگوئیم "کامیاب" شدم
کامیاب
واژه قبول و متصاد آن
قبول = معناهایی که گفته شده خوب اند و پسند را هم باید افزود
متصاد آن. غیر قابل قبول = ناپسند = نپذیرفتنی
پیشنهادم اینست که برای هر واژه معنی پارسی آن گفنه می شود. متضاد پارسی آن نیز گفته شود
تصویب
Pass
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس