قبل

/qabl/

    before
    preceding
    side
    forepart
    front
    ago
    fore-
    last
    previous
    since
    yester
    privy parts
    holster

فارسی به انگلیسی

قبل از
before, ere

قبل از ازدواج
premarital

قبل از ان زمان
theretofore

قبل از ظهر
ante meridiem

قبل از موعد پرداخت کردن
advance

قبل از موقع
prematurely

قبل از هرچیز دیگر
foremost

قبل ازانکه شمابیائید
before you came

قبل ازاین
before this, previous to this

قبل ازوقت
ahead of time, beforehand

قبل منقل
outfit

مترادف ها

forepart (اسم)
جلو، قبل، مقدمه، قسمت جلو

former (صفت)
پیشین، قبل، قبلی، پیشی، سابق، جلوی، سابقی، دارای انتای مربع، در جلو

afore (قید)
جلو، قبل

before (قید)
جلو، قبل، سابق، پیشتر، در حضور، سابقا، پیش ازانکه

ago (قید)
قبل، پیش، گذشته

syne (قید)
قبل، تا کنون، تاحال

پیشنهاد کاربران

أَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِکَ الْکَرِیمِ أَنْ یَنْقَضِیَ عَنِّی شَهْرُ رَمَضَانَ أَوْ یَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَیْلَتِی هَذِهِ وَ لَکَ قِبَلِی ذَنْبٌ أَوْ تَبِعَهٌ تُعَذِّبُنِی عَلَیْهِ. ( دعای مربوط به شب های دهه آخر ماه رمضان )
...
[مشاهده متن کامل]

پناه می ‏آورم به عظمت وجه کریمت، از اینکه ماه رمضان‏ از من سپری شود، یا سپیده این شبم طلوع کند، و از جانب من گناهی یا نتیجه کاری در نزد تو مانده باشد، که مرا بر آن عذاب نمایی.
واژه " قِبَل" به معنی ؛جانب و نزد و پیش؛ می باشد.
وقتی واژه قِبَل به یاء متکلم اضافه شود به معنی " جانب من و پیش من" می باشد.

معنی قبل در جمله
( همه اهالی دهکده از قبل کارخانه ای که در آن بود گذران می کردند. )
اینجا معنی بواسطه درآمد
کارخانه وسیله امرار معاش اهالی روستاست۰
استادان معنی دقیقی از این کلمه در این جمله ارائه کنند.
واژه قبل
معادل ابجد 132
تعداد حروف 3
تلفظ qebal
نقش دستوری قید
ترکیب ( اسم ) [عربی] [قدیمی]
مختصات ( قُ بُ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی qabl
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
قبل به معنی پیش ، قبل از غروب یعنی پیش از غروب وزمانی معنای متفاوت آن از قبل قابل فهم معانیست که دارای اعراب باشد چون در زبان عربی حرکت است که معنی را تغییر می دهد بدون حرکت نمی شود معنی حقیقی را از یک کلمه فهمید
معنی أَقْبِلْ: پیش بیا، جلو بیا.
معنی أَقْبَلَ: پیش آمد، جلو آمد.
ریشه ی کلمات بالا:قبل.
قَبل: پیش، جلو.
برای یادسپاری بهتر، بیایید از کلمات و عبارات آشنا و بازی با کلمات بهره ببریم. خب در مورد کلمه ی "قَبل"، قبل از هرچیز باید گفت قبل از هرچیز یعنی پیش از هرچیز.
در فقه و حقوق به معنای دستگاه جنسی زن ( واژن ) میباشد
قَبَّلَ : بوسید !
توجه داشته باشید که فرق یک ( تشدید ) در کلمه ( قَبَلَ ) و ( قَبَّلَ ) معنی انها را به ترتیب از ( قبل از ) و ( بوسید ) تغییر میدهد.
مضارع آن هم ( بوسیدن ) به زبان عربی میشود ( یُقَبَّلُ ) میشود !
کلمه ی ( ( قَبلَ ) ) به معنای قبول کرد هم معنی میدهد. . .
متضاد قبل میشود پس. شما نوشتید پیش.
قبول کرد
پذیرفت
قُبُل : جلو
قَبل
واژه های برساخته از ریشهء قَبل و برابرنهاد های پارسی :
قَبل = پیش پَذیرُفتَن
قابِل = پیش پَذیرَنده
قَبیل = پیش پَذیره ها، پیش پَذیراک
قَبیله = پیش پَذیره ها ، پیش پَذیرِشگاه
قِبله = پیش سوی ، پیش پَذیرُفت سوی
...
[مشاهده متن کامل]

مَقبول = پیش پَذیرُفته
تَقَبُل = پیش پَذیرُفتَن ، پیش پَذیریدَن
تَقبیل = پیش پَذیراندَن
اِستِقبال = ( پیش واز ، پیش باز ) ، پیش پَذیرایی
مُتِقَبِل = پیش پَذیرُفتَار
اِقبال = پیش پَذیرِمان ، پیش پَذیرَند
مُقبِل = پیش پذیرِشگَر
قِبال = پیش پَذیرُفت
قَباله = پیش پَذیرِش نامه
قَبول =پیش پَذیرُفته /پَذیریده
مُستَقبِل = پیش پَذیرُفته شُده

جلو ، پیش، در اصلاح حقوقی، فقهی منظور آلت جنسی انسان مونث که رابطه جنسی از اآن طریق برقرار میشود. متضاد :دُبُر
قبول کرد، بوسید
آلت تناسلی زن
قبول کرد
پیش
این واژه آریایی است نه سامی
قَبِلَ به معنی قبول کردن میباشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس