قبضه

/qabze/

    handle
    hilt
    grasp
    clutch
    fist's length
    corners
    grip
    fists length

فارسی به انگلیسی

قبضه شمشیر و چاقو
hilt

قبضه کردن
monopolize

قبضه کردن سهام
corners

قبضه کردن کالا
corners

مترادف ها

handle (اسم)
وسیله، دسته، لمس، فرصت، قبضه، قبضه شمشیر، احساس با دست

haft (اسم)
دسته، دسته کارد، قبضه

hilt (اسم)
دسته، قبضه، دسته شمشیر

پیشنهاد کاربران

قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ کَذلِکَ سَوَّلَتْ لی‏ نَفْسی‏96
آنچه در یک مشت جا شود مثلا یک قبضه ریش در داستانی کسی که شنیده بود ریش بلندتر از یک قبضه نشانه حماقت است.
بعد برای بخشی که شمشیر را با آن نگاه می دارند و اکنون واحد شمارش اسلحه است.
واحد شمارش تسلیحات سبک و سنگین بدون موتور خود کششی توپ تا زمانی که باید بدک با اسب و قاطر و ماشین سبک کشیده شود از واحد قبضه استفا ده میکند ولی اگر روی خودرو نصب شود قبضه نیست وعراده یا ارابه به آن میگویند
قبضه کرد قدرت مطلقه بر ناحیه و منطقه و کشوری است مثلا چند سال پیش آمریکا منطقه خاور میانه را قبضه کرده بود ولی با رفتار ناشایسته و روسای جمهور نا لایقش الان تمام منطقه غیراز بحرین و هنوز مقدار کمی هم امارات
...
[مشاهده متن کامل]
باقی دیگر کشور های منطقه برایش ساز مخالف میزنندو لذا بمب باران غزه بحرین و امارات را هم از او خواهد گرفت

به مشت شدن یک دست قبضه میگویند ولی در واحد حجم و وزن وقتی هردودست به هم چسبیده پرشود یک قبضه است واحد یکدست مشت است که خانم های عشایر برای پختن برنج بتعداد هر نفر یک مشت که باندازه یک استکان ترکی است.
...
[مشاهده متن کامل]

لذا این مقیاس اندازه که بیشتر نام عشایر را میبرم به خاطر نبود آب لوله کشی دم دست و صرفه جویی در مصرف آب است که با دوش از چشمه و یا قنات می آوردند

واحد وزن باندازه پنج سیر معادل سیصدوهفتاد وپنج گرم است که در زمستان ها دامداران سنتی به تعداد هرگسفند یک قبضه جو بداخل کاه یا افراد عشایر به خلته. که کیسه کوچـکی است که پوز گوسفند داخلش به سرش می بندند می ریزند
واحد شمارش شمشیر و غنجر و کمان و تفنگ است ولذا محل گرفتن تفنگ که در انتهای قنداق تفنگ و طپانچه است و انتهای شمشیر و خنجر و کارد و چاقو را هم قبضه میگویند مثلا وقتی چاقوی دسته متحرک ویا دستره باز است میگویند قبضه اش را ببند
قبضة به معنی چیزی است که در مشت می گیرند ، و معمولا کنایه از قدرت مطلقه و سلطه کامل بر چیزی است ، همانگونه که در تعبیرات روزمره می گوئیم فلان شهر در دست من است و یا فلان ملک در قبضه و مشت من می باشد .
( تفسیر نمونه ج : 19 ص : 531 )
هر مشت از چیزی مثل یک قبضه خاک
واحد شمارش اسلحه و تسلیهات نظامی
به دست گرفتن
انحصار
لغت قبض یا گبز همریشه با واژه gava در اوستایی و ɣab در لزگی به معنای دست که در سنسکریت به شکل गभस्ति gabhasti ثبت شده در اصل به معنای دست hand ( در دست داشتن، گرفتن، نگهداشتن ) است که از آن قبضه به معنای دسته ( قبضه شمشیر=دسته شمشیر ) را ساخته اند.
واحد طول به اندازه ی پهنای یک مشت دست ( نیم وجب )
واحد حجم به اندازه ی گنجایش مشت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس