قبض روح


    numb

پیشنهاد کاربران

در بعضی از آیه های قرآن بجای روح از کلمه نفس ( النفس ) هم استفاده شده است که نشانه بارز و آشکار این حقیقت بوده و می باشد که خود پیامبر اسلام نتوانسته است بین نفس مجرد یعنی من یا خود از یکطرف و روح به عنوان یکی از جنبه خمیرمایه تثلیثی و ساختاری ( بهمراه دو جنبه دیگر یکی ماده و دیگری روان ) اجسام یا کالبد ها یا تن ها و یا بدن های موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی از طرف دیگر فرق و تمیز قائل شود . عزرائیل یا ملک الموت و یا فرشته قبض روح در زبان عربی و دین اسلام در رقابت با لقب جاکوب ( یعقوب ) یکی از دو فرزندان ایساّک به شکل ایسراایل ( یا ایزرا ایل ) تولید شده و در اصل و ریشه فرشته نبوده است. قبض روح ( و گاهی اوقات قبض نفس ) توسط ملک الموت یا فرشته مرگ به امر خداوند و بردن آن بسوی پروردگار مخالف معنای آیه دیگر قرآن به شکل هو الظاهر و الباطن می باشد، زیرا بر طبق معنای این آیه هو یا الله یا رب العالمین و یا خلق سماوات سبع و الارض، ظاهر و باطن و اول و وسط و آخر همه چیز و همه کس می باشد و در دور دست های ناکجا آباد قرار و مسکن و ماوا ندارد، بلکه در لحظه کوتاه مدت حال ( ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه ) همین جا و همه جاست. خداوند متعال در پایان راه و در باغ بهشت موسا و ایسا و محمد در انتظار رجعت و بازگشت بشر نشسته است که در آنجا پس از برپائی قیامت کبرا و گذاشتن نامه اعمال نیک به دست راست مردان عمامه به سر و عبا بر دوش و عصا و تسبیح بدست و ریش و پشم دار و زنان مقنعه بصورت و چارقد بر سر و پیچیده در چادر را از روی پل صراط به بهشت هدایت کند و با گذاشتن نامه اعمال بد بدست چپ بقیه ( یعنی دگر باوران و دگر اندیشان ) آنها را از روی پل به درون آتش جهنم بیندازد. باور و ایمان به توحید و قیامت و مبداء و معاد به تنهائی نشانه موئمنیت یا موئمن بودن نمی باشند بلکه باید دید که آیا باور و اعتقاد و ایمان و امید دینی به خداوند و این پدیده ها و اتفاقات، حقیقی و منطبق بر واقعیت است یا خیالی و اوهامی و ابهامی و بریده از واقعیت و تهی از حقیقت . صبر خداوند متعال و کاسه صبر اش هردو مطلق و بینهایت اند و بدون لبه و ساحل و کرانه می باشند و لذا کاسه صبر خداوند هیچگاه لبریز نمی شود و طاقت اش طاق نمیگردد.
...
[مشاهده متن کامل]

دو حکم فلسفی ارائه شده توسط ابن سینا بنیانگذار حکمت مشائی و ملاصدرا بنیانگذار حکمت متعالیه و اولی ملقب به شیخ الرئس و دومی ملقب به صدر متالهین در تعریف نفس مجرد به شکل های زیر :
الف - نفس از لحاظ حدوث جسمانی و از لحاظ بقاء عقلانی ست: ابن سینا.
ب - نفس از لحاظ حدوث جسمانی و از لحاظ بقاء روحانی ست: ملاصدرا.
مطمئن و یقینن و بدون شک و تردید دو فرمولبندی کلامی خیالی - اوهامی - ابهامی بیش نبوده و نمی باشند و لذا تهی از حقیقت و بریده از واقعیت اند.
علاوه بر توحید و رسالت و مبداء و معاد و قیامت ، باور شیعی - ایرانی به امامت و ولایت و بخصوص ولایت مطلقه فقیه بجای خود می ماند، زیرا از آنجائیکه خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه و شریعت راستین و حقیقی و واقعی وی هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری ، لذا باور به رسالت و امامت و ولایت ضرورتا منتفی و کان لم یکن تلقی می شوند.

ویکی شیعه و ویکی فقه و شرکا؟ :
قبض روح یعنی گرفتن جان انسان ها به هنگام مرگ.
گویا از دیدگاه این خلقُ الله این دو لفظ یا کلمه یا واژه یا مقوله و یا این دو مفهوم تهی و خشک و خالی یعنی روح و جان یکی اند و هم معنا. پدیده های حقیقی و واقعی روح و جان و نقش و وظایف یکی از آنها یعنی جان در زندگی و دیگری یعنی روح بهمراه ماده و روان به عنوان خمیر مایه ساختاری بجای خود بمانند.
...
[مشاهده متن کامل]

در این زمینه برخلاف بینش و باور سه دین به اصطلاح توحیدی - ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام بخصوص دو دین متاخر تر ، نه تنها روح بلکه ماده هم به یک سهم مساوی با آن امر خداوند متعال می باشد و نه امر اهریمن یا ابلیس و شیطان آئینی - دینی.
از تو خواهند پرسید که روح چیست و تو هم مثل پیشینیان منجمله موسا ( موسی ) و ایسا ( عیسی ) تصور و تعریف روشنی از روح نداری و علم تو به روح مانند علم موسا و ایسا بسیار اندک یا ناچیز می باشد، لذا به لسان خود ( و نه از زبان من و از طرف من و به امر من ) به آنان بگو که روح امر پروردگار من است و علم انسان به آن اندک است.
در دو دین یهودیت و مسیحیت ، اولی به عنوان پدر بزرگ و دیگری پدر دین اسلام ، هیچگونه اثری از عالم میانی تحت عنوان برزخ یافت نمی شود. لذا باور به قیامت های انفرادی - صغرایی و زندگی برزخی بهمراه پاداش ها و عذاب های موقتی در باغچه های بهشتی و گودال های جهنمی فقط خاص و ویژه دین اسلام می باشد و از این لحاظ دین اسلام کمال آن دو دین می باشد. زیرا در دین یهودیت اثری از قبض یا جدایی روح از کالبد به اصطلاح مادی در دست نمی باشد و پیروان دین مسیحیت که قبل از پیداش دین اسلام به جداشدن روح از بدن بطور سفت و سخت و به یک نوع قیامت جمعی - کبرائی و برپایی دادگاه عدل پدر آسمانی به فرماندهی و مدیریت ایسا مسیح به عنوان پسر وی ، باور داشته اند، برای سوال زیر پاسخ روشنی نداشته و ندارند و آن اینکه اگر روح در لحظه مرگ از کالبد به اصطلاح مادی جدا میگردد، تا فرا رسیدن آخر زمان و قیامت بزرگ و بر پائی دادگاه عدل به کجا می رود و چه کار می کند؟ کمال دین اسلام نسبت به دو دین دیگر طوریکه در بالا اشاره شد، در پاسخگویی به این سوال بوده و نه اینکه این سه دین الاهی - آسمانی و دین اسلام الاهی تر از ادیان یهودیت و مسیحیت باشد.
دو داستان بنیادی و مشترک این سه دین به اصطلاح توحیدی در مورد خداوند و مبداء و آفرینش جهان و انسان و هدف غائی یا نهائی و معنا و مفهوم زندگی انسان ؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوا و دو وعده عمده این سه دین بخصوص مسیحیت و اسلام و به ویژه اسلام ، یکی دریافت پاداش و جزاهای فراوان بهشتی برای بنیانگذار و مخترع یوغ سنگین یا سبک شریعت دینی و پیروان وی و دیگری دریافت عذاب و سزا های شدید جهنمی برای دیگران و دگر باوران و دگر اندیشان و پیام جاودانه بودن زندگی به دو شکل ؛ یکی بهشتی و دیگری جهنمی ، از دیدگاه و بر اساس بینش و باور فردی من افسانه های تخیلی - توهمی بیش نمی باشند و محتوای آنها از طرف خداوند متعال و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آنها ابلاغ نگردیده است.
دو تصویر دیالکتیکی یا دو عبارت منطقی و معقول به شکل زیر :
تولد - زندگی - مرگ .
مرگ - زندگی - تولد .
هر دو حقیقت دارند و رُخ می دهند ، اما شناخت حسی و تجربی فقط حقیقت داشتن عبارت اول را در طول تاریخ تاکنون به انسان آموخته و می آموزد. زندگی نوع دیگر در سه پایه دیالکتیکی دوم که با مرگ آغاز و با تولد ختم میگردد، در مقابل فعالیت های قوای ادراکی فهم و عقل انسان پنهان و پوشیده باقی مانده است و قیامت صغرا از دیدگاه پیامبر اسلام در بررسی و شرح و توضیح آن فقط یک بینش و باور محسوب می شود و نه یک شناخت و تئوری علمی. و طوریکه میدانیم و بخوبی آگاه هستیم ، پیامبر اسلام در پنهانی و بطور غیر مستقیم منکر و رد کننده چرخه تولد و مرگ هندوان و گردونه مهر میترائیان و تولد دوباره و بازگشت مجدد به زندگی دنیوی بوده است. تولد دوباره در دین مسیحیت هم یک سحر و جادو بیش نمی باشد. بدون وقوع مه بانگ های بعدی و بخصوص مهبانگ هشتم، نه تنها تولد دوباره از مادر بلکه ظهور و پیدایش مجدد ایسا و مهدی در این دنیا مطلقا محال و غیر ممکن می باشد.
در پایان با احترام کامل به پیشگاه والای جامعه موئمنین و پیروان صدیق و شریف و نیک پندار و نیک گفتار و نیک کردار نوآه و آبراهام و موسا و بودا و زرتشت و ایسا و محمد و مهدی.

- جان برکندن ؛ جان ستدن. جان بگرفتن. از بین بردن. نابود کردن کسی :
ازینسان همی افکند دشمنان
همی برکند جان آهرمنان.
فردوسی.
جان گرفتن
قبض روح

بپرس