قایم

/qAyem/

    secure
    fast
    firm
    steady
    hidden
    firmly
    severely

فارسی به انگلیسی

قایم شدگی
hiding

قایم شدن
hide, to hide(oneself)

قایم شده
snug

قایم موشک
hide-and-seek

قایم موشک بازی
hide-and-seek

قایم کردن
conceal, hide, stash, to hide, to secure, to make fast

مترادف ها

apeak (قید)
راست، عمودی، قایم، به حالت عمودی

پیشنهاد کاربران

قایم:ghayem. بلند ورسادر گویش گوغر . محکم
نمونه :�یک سوت قایم هم کشیدم� ( آبنبات هل دار . ص ۷۹ )
واژه قایم
معادل ابجد 151
تعداد حروف 4
تلفظ qaye ( a ) m
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [مٲخوذ از عربی؟] [عامیانه]
مختصات ( ~ . ) [ ع . قائم ] ( اِفا. )
آواشناسی qAyem
الگوی تکیه WS
...
[مشاهده متن کامل]

شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
در این شش فرهنگ واژه این واژه قایم عربی است. واژه جایگزین پارسی پنهان کردن است.

قاَیم
قایم : ولی امر، والی ، فرمانروا
مُلک را قایم الهی بود
قایم انداز پادشاهی بود
بیت اول : او ولی امر خدا و قائم و والی خدا در مملکت جهان بود.
هفت پیکر نظامی، تص دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷، ص۸۴.
قایم : محکم ، شدید .
...
[مشاهده متن کامل]

( ( " از ترس جونت بود که منو زدی . اما خیلی قایم زدی . نفسم پس رفت . می خواستم بمیرم . اما باکی نیس . " ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر )
در زبان ترکی به محکم زدن و یک دفعه زدن " قئیمنن ویرماق "گفته می شود. که به نظر می رسد این کلمه از ترکی وارد زبان فارسی شده است . ( نگارنده )