conceal, hide, stash, to hide, to secure, to make fast
مترادف ها
apeak(قید)
راست، عمودی، قایم، به حالت عمودی
پیشنهاد کاربران
واژه قایم معادل ابجد 151 تعداد حروف 4 تلفظ qaye ( a ) m نقش دستوری اسم ترکیب ( صفت ) [مٲخوذ از عربی؟] [عامیانه] مختصات ( ~ . ) [ ع . قائم ] ( اِفا. ) آواشناسی qAyem الگوی تکیه WS ... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 2 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ واژه های سره فرهنگ فارسی هوشیار واژگان مترادف و متضاد در این شش فرهنگ واژه این واژه قایم عربی است. واژه جایگزین پارسی پنهان کردن است.
قاَیم
قایم : ولی امر، والی ، فرمانروا مُلک را قایم الهی بود قایم انداز پادشاهی بود بیت اول : او ولی امر خدا و قائم و والی خدا در مملکت جهان بود. هفت پیکر نظامی، تص دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷، ص۸۴. قایم : محکم ، شدید . ... [مشاهده متن کامل]
( ( " از ترس جونت بود که منو زدی . اما خیلی قایم زدی . نفسم پس رفت . می خواستم بمیرم . اما باکی نیس . " ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر ) در زبان ترکی به محکم زدن و یک دفعه زدن " قئیمنن ویرماق "گفته می شود. که به نظر می رسد این کلمه از ترکی وارد زبان فارسی شده است . ( نگارنده )