قاچاق

/qACAq/

    contraband
    illicit
    contraband or smuggled goods
    smuggling
    swindler
    bootleg
    hot

فارسی به انگلیسی

قاچاق اسلحه و مهمات
gunrunning

قاچاق حمل کردن
bootleg

قاچاق شدن
to slip off, to play the truant

قاچاق فروشی
peddling

قاچاق کردن
smuggle, to smuggle

مترادف ها

swindler (اسم)
متقلب، طرار، سیاه بند، قاچاق، کلاه بردار، خزپوش، گول زن، گوش بر، کلاه گذار

contraband (اسم)
قاچاق، کالای قاچاق، تجارت قاچاق یا ممنوع

free trade (اسم)
قاچاق، تجارت ازاد

illicit (صفت)
قاچاق، نا مشروع، مخالف مقررات

پیشنهاد کاربران

واژه قاچاق
معادل ابجد 205
تعداد حروف 5
تلفظ qāčāq
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم، صفت ) [ترکی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی qACAq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
...
[مشاهده متن کامل]

لغت نامه دهخدا
خدایش خاطر یه واژه که ارزش نداره چطور یک اجازه به خودش میده به هم وطن خودش توهین کنه می خواهد واژه رو درست یا اشتباه گفت باشد. ؟!

واژه قاچاق کاملا پارسی است در ترکی می شود قاجکچیلیک این واژه قاچاق صد درصد پارسی است
واژه ( قاچاق ) برگرفته از واژه یِ ایرانیِ ( کَچاک یا کوچاک ) است که از دو تکواژ ساخته شده است:
( کَچ ) یا ( کوچ ) به چمِ ( جابه جایی و سفر کردن ) می باشد.
( اگ یا اک ) پسوندِ زبانِ پهلوی است.
...
[مشاهده متن کامل]

دگرگونیِ آواییِ ( ک/ق ) هنگام انتقالِ واژگانِ ایرانی به زبانهای مغولی - شبه مغولی بسیار رواگمند ( رایج ) بوده است. نیاز به یادآوری است که ما در زبانِ پهلوی پسوندِ ( اگ یا اک ) داریم و نَه در زبانهایِ ناایرانی.

قاچاق. ( ترکی ص ، اِ ) برده. ربوده. ( فرهنگ نظام ) . || آنچه ورود آن به کشور و یا معامله آن از طرف دولت ممنوع است.
- متاع قاچاق ؛ متاع ممنوع الورود یا ممنوع المعامله.
گریزه
جرم واردات چیزی غیر قانونی ( مثل کالا یا انسان ) از کشوری به کشور دیگر.
trafficking
قاچاق ( SMUGGLING ) : [اصطلاح اعتیاد]قاچاق کلمه ای ترکی و به معنای ربوده است و به :آن چه که ورود آن به کشور و یا معامله آن از طرف دولت ممنوع باشدگفته می شود. بر همین اساس، قاچاقچی به کسی گفته می شود که
...
[مشاهده متن کامل]
مال التجاره ممنوع الورود یا ممنوع المعامله را بدون کسب اجازه از دولت و یا پرداختن گمرکی وارد کند و بفروشد؛ یا آن که کالا را از بیراهه بگذراند.

قاچاق یا قاچاقی از مصدر قاچماق به معنی دویدن و فرار کردن گرفته شده و در اصلاح ترکی "به معنی عبور دان چیزی از جایی به شکل مخفی و با عجله و سریع به علت اینکه که عده ای قصد دارند موقع عبور آن را ضبط کنند. "
ناچمیبری ( زبر "چ" و "ب" ) چمی=قانونی
در ترکیه آذربایجانی به معنی فراری
واژه" گریزش" پارسی از بن گریختن بجای واژه " قاچاق " ترکی به همان معنای در رفتن پیشنهاد می گردد.
گریزشی = قاچاقی
گریزشگر = قاچاقچی
گریزش کالا= قاچاق کالا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس