قانون

/qAnun/

    code
    enactment
    law
    ordinance
    rule
    statute
    act
    theorem
    (parliamentary) act
    canun
    kind of zither ordulcimer

فارسی به انگلیسی

قانون اساسی
constitution

قانون اساسی امریکا
constitution

قانون بازرگانی
commercial code

قانون بدعتی و عرفی
case law

قانون پارکینسون
parkinson's law, parkinsons law

قانون پرستانه
legalistic

قانون پرستی
legalism

قانون تصویب شدن
legislate

قانون تصویب کردن
legislate

قانون جزا
criminal law

قانون دان
jurist, jurisconsult

قانون در علوم
principle

قانون در علوم و هنرها
axiom

قانون زدائی
deregulation

قانون شرع
canon

قانون شکلی
law of procedure, adjective law

قانون شکن
delinquent, lawbreaking, flouter, lawbreaker, lawless, ruffian, violator, scofflaw

قانون شکنانه
lawbreaking

قانون شکنی
infraction, infringement, lawlessness, violation

قانون طبیعی
law, natural law

مترادف ها

edict (اسم)
فرمان قانون، حکم، فرمان، قانون

rule (اسم)
عادت، حکم، دستور، گونیا، رسم، قانون، ضابطه، فرمانروایی، فرمانفرمای، خط کش، قاعده، بربست

regulation (اسم)
تنظیم، تعدیل، دستور، ایین نامه، قانون، قاعده، مقرره

code (اسم)
برنامه، نظام نامه، رمز، قانون، دستورالعملها

law (اسم)
قانون، ضابطه، حق، حقوق، قاعده، قانون مدنی، بربست، داتا

legislation (اسم)
قانون، قانون گزاری، تدوین و تصویب قانون، وضع قاون

statute (اسم)
حکم، قانون، اساسنامه، قانون موضوعه

پیشنهاد کاربران

قانون فیلمی به کارگردانی فرامرز قریبیان و نویسندگی محمود حسنی محصول سال ۱۳۷۴ است.
مفخم فردی که قاچاقچی بین المللی است، بار دیگر به ایران بازگشته تا محموله ای را با نظارت خود به خارج از کشور بفرستد. او این بار در یک معامله پنج میلیارد تومان شمش طلا از یک تاجر یهودی کلاهبرداری می کند. در این بین، سرگرد ملک که چند سال پیش همسرش را در راه دستگیری مفخم از دست داده، مأمور پرونده مفخم می شود تا به کمک سروان نصر او را به دام بیندازند. سروان ملک این بار با کمک یک نفوذی به نام چنگیز که در باند مفخم است، از محل اختفای آن ها و همچنین از محل انبار کالاهای قاچاق آگاه می شود. مفخم نیز امید پسر سرگرد ملک را به گروگان می گیرد ولی ملک با کمک نصر و سایر همکارانش در نیروی انتظامی بعد از نبردی سخت موفق می شوند مفخم و گروهش را نابود کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

• فرامرز قریبیان
• عبدالرضا اکبری
• جمشید جهان زاده
• منوچهر حامدی
• نرسی گرگیا
• محمد رجبی
• هوشنگ دیبائیان
• منوچهر افسری
• سعید عالم زاده
• رضا محمدیاری
• علی محمودی
• فرهاد خانمحمدی
• نجات علیمرادی
• هرمز سیرتی
• رحمان باقریان
• حمید مهین دوست
• اردشیر رشیدی
• شاهپور قویدل
• مهدی جلیلوند
• یدالله مقدم
• رضا راد
• داوود اسکندری
• بهروز مقدم
• بابک بذرافشان
• حمید ابوالغفاری
• بامداد نادرشاهی
• محمد نظافتی
• علیرضا داودی
• احمد ایراندوست

قانون
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/قانون_(فیلم_۱۳۷۴)
بایستار: قانون.
بایستار چیزی است که از بایستگی ها و نابایستگی ها پرده برمی دارد و به ما ( باید و نبایدها ) را به ما می گوید: قانون.
بایستار: بایستن، بایست ار؛ به مانند: گفتار، پندار، کردار، ساختار و. . .
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد، پارسی را پاس بداریم: )
"بایستار"
این واژه ی چم رسان و درخور را در پیشنهادهای جناب شمس دیدم و می پندارم که می تواند جایگزین خوبی به جای قانون باشد.
نوواژه ی بایستار، نام ستاک یا اسم مصدر بایستن است، چیزی که از بایدها سخن می گوید می چمد ( یعنی ) قانون.
دستور
ریشه یابی "قانون" در زبان فارسی کهن
واژه "قانون" ( qanun ) در زبان فارسی از قدمتی دیرینه برخوردار است و ریشه آن را می توان در زبان پارسی باستان جستجو کرد. نخستین کاربرد شناخته شده از این واژه در کتیبه های هخامنشی یافت می شود که به سده ششم پیش از میلاد مسیح باز می گردد. در پارسی باستان، "قانون" به صورت "kānu" نوشته می شد.
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه دقیق "kānu" به طور کامل مشخص نیست، اما به نظر می رسد از ریشه ایرانی باستان *kā - به معنای "ساختن، ایجاد کردن" مشتق شده باشد. این ریشه همچنین در واژگان دیگری از زبان فارسی مانند "کار" ( kār ) به معنای "کار" و "ساختن" ( sākhtan ) به معنای "ساختن" یافت می شود.
در دوران امپراتوری هخامنشی، "kānu" به قوانین و احکامی اطلاق می شد که توسط شاه صادر می گردید. این قوانین اغلب بر روی بناهای یادبود و اماکن عمومی حک می شدند و توسط سیستمی از مقامات سلطنتی اجرا می شدند. قوانین هخامنشی طیف گسترده ای از موضوعات را شامل می شدند، از جمله دین، عدالت، مالیات و خدمت سربازی.
پس از سقوط امپراتوری هخامنشی، واژه "kānu" همچنان در زبان فارسی به کار گرفته شد، اما معنای آن تکامل یافت. در پارسی میانه، این واژه به هر نوع قاعده یا مقرراتی، نه فقط آنهایی که توسط شاه صادر می شدند، اطلاق می گردید. همچنین از آن برای اشاره به قوانین مذهبی، مانند شریعت اسلامی، استفاده می شد.
در فارسی نو، واژه "قانون" معنای گسترده خود را حفظ کرده و شامل هر نوع قانون، قاعده یا مقرراتی می شود. همچنین از آن برای اشاره به قوانین علمی، مانند قوانین فیزیک، استفاده می شود.
در اینجا جدولی خلاصه از ریشه یابی "قانون" ( qanun ) ارائه شده است:
زبان واژه معنی
پارسی باستان kānu قانون، فرمان
پارسی میانه kānūn قاعده، مقررات، قانون مذهبی
فارسی نو قانون قانون، قاعده، مقررات، قانون علمی

بایدشد . و جمع آن بایدات
به طور کلی قانون بایدات حکمی است که از طریق دستگاه برتر به دستگاه پایین تر برای پیشگیری از لجام گسیختگی عرضه میشود.
قانون مشمول مرز . محدوده و قدرت نفوذ میشود و اینها میتوانند برتری آن را افزایش و یا از درجه توانمندی آن بکاهند.
آیین می تواند برابر خوبی برای "قانون" باشد و خب برای بهره بردن ساده و روزمره، شایسته است.
دارو شیمی هم میکروب ( گاهی ویروس ) و هم سلول سالم را ( بالاخص سلولهای کبد وکلیه وغدد ) از بین میبرد ( کورکوانه ) .
چون سلولهای بدن خیلی بمراتب زیاده است؛ اثر ظاهری وفوری به چشم نمیاد.
تغذیت سلولهای بدن بنحو کافی وسالم ومداوم، باعث تقویت سلولهای بدن وبالاخص سلولهای خون ودفاعی.
...
[مشاهده متن کامل]

این امر قدرت شناسائی درست وکامل میکروبها وویروسها ومواد زائد ومضر وسلولهای ناقص ومعیوب به سیستمهای دفاعی بدن افزایش میده.
حکومت وقانون مانند دارو شیمی عمل میکنند.
اسلام درست مانند تغذیه سالم وکامل به ملت سالم وآگاه وعاقل وتعامل صمیمانه همه افراد وخودحکمرانی تشکیل میشه.
جامعه اسلامی باید به حد اکثر تعداد دانشنمد فعّال وآگاه برسد ( حد اقل 10% )
جامعه اسلامی قوی وآگاه نیاز به کارگر دانشمند ( ای همه افراد دانشمند باشند ) نه به محقق ونویسنده کتاب ها ومقالات که به ارشیو اضافه بشوند.

قانون: ۱. دَنگ ( بهره از برهان قاطع )
قانون به معنی اصلی و حقیقی به" خط کش "اطلاق می شد. ولی به مرور زمان معنی حقیقی خود را از دست داده و کاملاً فراموش شده و معنی جدید ومجازی آن عمومیت یافته است.
که قانون در معنای مجازی آن عبارت است از مقرارت که در مجلس تصویب می شود و به اطلاع عموم می رسد و بعد از آن لازم الاجراء می شود.
دستورالعمل
کانون= قانون= فرهشتن، پَدک، بایست نامه، کانونو، دستورنامه، دستور،
راه بُرد،
کسی را گویند که مردم او را پذیرفته و سخنش را انجام میدهند همانند دُکتر،
پایگاه، روش نما، فرمان نما، دستور نما، هنجار، بیستار، بایستگان، بایست ها، داتا، داد، دبیره کش، کنونا، کُیان، آتش دان، کانونا، ساسنا، دادیک، فردید، فرسار، آسا، دات، دادستان، فرنهشت، کانونیک، فرهِلیدن، غانون
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده:
# امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

با ارج نهادنِ به پیامِ دوستان گرامی همچون تهمورس دیوبند باید نکته ای را در اینجا بازگو کنم:
1 - هنجار برابر با ( norm ) و بهنجار برابر ( normal ) دانسته می شود و نه قانون ( law ) . هرچند که می توان تنها در برخی مدلهایِ زبانی با واژه قانون یکی و همچم انگاشته شود.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - برنهاده به چمِ ( انتی تز ) هست.
3 - "داد" که خود برگرفته از "دات" هست؛امروزه به چمِ ( عدل ) است و اینکه در گذشته به چمِ ( قانون ) بوده است، به گمانم درست نمی باشد که هم ( عدل ) و هم ( قانون ) با واژه ( دات یا داد ) یکی و همچم گرفته شوند. پس به گمانم واژگانی همچون دادگستر و دادیار و دادورز به همان معناهای امروزی بکار روند و برای واژه قانون واژه دیگری برگزیده شود. ( دیدگاه خودم در بالا آمده است ) .
همچنین می توان واژگانی همچون ( فَرنِهشت ) را درنگریست.

قانون = کانونیک
قانون یونانی است.
پیشنهاد یکم برای پارسی قانون:
قانون: داد ( برنهاده )
قانونی: دادیک.
غیرقانونی: نادادیک.
پیشنهاد دوم:
قانون: هنجار.
قانونی: بهنجار.
غیر قانونی: نابهنجار.
گاهی دیده شده است که آیین برای قانون بکاربرفته است.
زندگی و فعالیت های گروهی و اجتماعی دارای بایدها و نبایدهایی است که کلیه اعضای آن گروه یا اجتماع, باید آنها را رعایت کنند. به این بایدها و نبایدها, قانون گفته می شود.
پیشنهاد واژه
می توان واژگانی چون ( فَرهِشت، فَرنهاده ) را به جای قانون به کار برد. در زبان آلمانی به قانون Gesetz می گویند که این واژه از کارواژه setzen به چمِ ( گذاردن، نشاندن ) می آید و Gesetz در معنا یعنی ( گذارده ( شده ) ، نشانده ( شده ) ) ولی از آنجاییکه قانون چیزی است که فردهای یک گروه را به پیروی فرامی خواند، باید با پیشوندی همچون ( فَر ) همراه شود.
...
[مشاهده متن کامل]

واکاوی فَرهشت:
1 - فر ( پیشوند )
2 - هِشت ( هِشت بُن گذشته یِ کارواژه هِشتن به معنای گذاشتن است. )
می توان کارواژه ( فَرهِشتن یا فرهِلیدن ) را به معنای ( قانون گذاری کردن ) بکار برد.
نکته1:قانون از قاعده جداسان است؛ در زبان آلمانی به قانون Gesetz و به قاعده Regel می گویند و در انگلیسی به قانون law و به قاعده rule می گویند.
نکته 2 : درباره بُن کنونی واژه هشتن یعنی هِل ( هِلیدن ) ، دیدگاه عامه را درنگریستم.

در ترکی میشود "یاسا" که احتمالا از فعل یازماق به معنی نوشتن مشتق شده
�دات� پهلوی که در پارسی شده است �داد�، هم به معنای عدالت بوده است هم به معنای قانون. بنابراین می توان همان �دات� یا �داتا� که جناب آریابد پیشنهاد کردند را می توان برای قانون به کار برد.
البته در سغدی واژه �پَدک� را برای قانون داریم که از آن نیز می توان بهره گرفت. واژه کانون یا قانون در اصل یونانی است و در سغدی هم وام واژه به شمار می آید.
...
[مشاهده متن کامل]

بن مایه: ۱ - فرهنگ فارسی به پهلوی، استاد فره وشی ۲ - فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب

قانون یعنی ، هرچیز، یاهرکس یا هر موجود، که ثابت شده هست و با گذشت قرن ها هیچ تغییر در ساختار و فعالیت نگرش پندار گفتار و کردار آن اتفاق نمی افتد مثال خدا خداست این یک قانون ازلی و ابدی ست همه ای موجودات برای بقاء نیاز به زاد و ولد دارندوخورشید حرارت بخش هست و یا قرآن کتاب خداست
آیین نامه، بایست نامه می توان بهره
باز هم بایسته است که به پی نوشت های کهن نگاری ( تاریخ ) برگردیم:
دهخدا در کانون چنین آورده :
کانون
کانون . ( اِ ) بمعنی آتشدان باشد مطلقاً اعم از گلخن یا منقل آتشی . ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . کانون در عربی و سریانی بمعنی آتشدان است و نیز به دو ماه کانون اول و کانون دوم اطلاق شده ، ( ( ( و در اصل کلمه ٔ سامی است ) ) ) ، و آن از عصر اکدی بدین دو ماه اطلاق گردیده . در زبان اکدی کانونو ( آتشدان ) است و به هر یک از دو ماه مزبور هم گفته شده بدین اعتبار که در آن دو سرمای زمستان ظاهر گردد و مردم باضطرار در کانون آتش افروزند. ( از حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
...
[مشاهده متن کامل]

کانون شده قبله ٔ من از راست
قانون شده تکیه گاه چپ هم .
خاقانی .
در کانون اصل نفس ابلیس
در قانون علم شخص آدم .
خاقانی ( از آنندراج ) .
راست گفتی سپهر کانون گشت
و اختران اندر آن میان اخگر.
معزی نیشابوری ( از حاشیه ٔ برهان چ معین ) .
◄ به لغت سریانی نام بعضی از ماه های رومی است که کانون اول و کانون آخر باشد و آن ماه سیم و چهارم است . ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) . رجوع به حاشیه ٔ برهان شود.
◄ طرز و روش و قاعده را نیز گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) .
◄ ( ص ) مرد یا زن گران و کندفهم که صحبت وی را ناخوش دارند. ( ناظم الاطباء ) .
◄ کسی را گویند که مردم او را گرامی دارند و سخنش را قبول کنند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) .
◄ ( اِ ) نشستنگاه باز در کریزخانه . ( از آنندراج ) .
پس آن را پارسی ندانیم!

هنجار، کانون
واژه ی �قانون� در زبان عربی از واژه ی �کانون� پارسی ریشه گرفته و چون برخی دیگر از واژه های عربی، چون هندسه ( اندازه ) و الماس ( �ال� �ماس� از ماسیدن ) دوباره به زبان پارسی زورچپان شده است. دانسته و آگاهانه، �زورچپان� را بکار می برم؛ زیرا برخلاف روند بده بستان شناخته شده میان تبارها و خلق های جهان از دوره های کهن تر تاکنون و پذیرش واژه های بیگانه و گوارش آن ها در زبان بومی که بویژه با گسترش داد و ستدهای بازرگانی میان آنان هماوند است، بسیاری از واژه های عربی در دوره ی چیرگی دویست ساله ی تازیان بیابانگرد بر ایران زمین که از سخن گفتن و نوشتن پارسی زبانان به زبان پارسی با درشتی هرچه بیش تر جلوگیری می نمودند، با زور به زبان پارسی گرانبار شده و پس از آن با فراز و نشیب هایی در دوره های گوناگون و کاربرد بیش تر زبان عربی . . . در زبان زیبا و روان پارسی جا انداخته شده اند؛ واژه هایی که به همین دلیل و چنانچه اندکی در فرهنگ پارسی زبانان کشورهایی چون افغانستان، تاجیکستان و جاهای دیگر باریک شویم، بروشنی به آن پی خواهیم برد، می توانند آسان تر از زبان پارسی زدوده شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۲۴ آبان ماه ۱۳۹۲
https://www. behzadbozorgmehr. com/2013/11/blog - post_15. html

* قانون مبارزه با مواد مخدر: همه واژگان تازی
** بایستارنامه برآویزش با مادگان افیونی
قانون LAW :[اصطلاح جامعه شناسی] قاعده ی رفتاری که توسط مرجعی سیاسی برقرار گردیده و به وسیله ی قدرت دولت حمایت می شود.
منبع https://rasekhoon. net

درود بر پارسی زبانان و پارسی دوستان
دوستان از آنجایی که واژه هایی مانند
داد=حق ، عدالت
کانون=مرکز، پایگاه
راهبرد=برنامه بلند مدت
دستور =فرمان
. . .
برای ما معنی میدهد باید واژه های نوین پیدا کنیم
...
[مشاهده متن کامل]

برای نمونه
قانون مبارزه با پولشویی، قانون مبارزه بامواد مخدر
در این جا مفهوم" قانون" دچار دگرگونی اساسی میشود

بایسته، جمع: بایسته ها
برپایه آنچه دیگران نوشته اند و کوتاه سخن=
راهبرد، دستور ، هنجار ، آیین ، دستورنامه، آیین نامه، بایست و بایست نامه
" پیمان " همگانی دربخش، شهر، استان یا کشور . پیمانی که مردم به آن رای داده باشند، نمایندگان مردم به آن رای داده باشند، یادیکتاتوری با شمشیر
مردم را وادار پذیرش آن کرده باشد. گونه ی آئینی آنرا " شرع" یافرمان خدا ( ! ) میخوانند!.
قانون معرب واڑه ی پارسی کانون است که به معنای منشاء دستور و فرمان و یا نقطه ی شروع و آغاز است
Rule
�آیین� که در فارسی امروز هم به همین مفهوم ( قانون ) کاربرد دارد.
واژه �داد� همچنان در فارسی امروزی کاربرد دارد و معنای آن برابری و عدل است و نه قانون.
درباره واژه هایی که ریشه آنها در زبان های ایرانی آشکار و روشن است گاه می توان از �معرب شدن� چشم پوشی کرد. در این شکل از دگرگونی ( قانون به جای کانون ) بنیاد واژه بخوبی حفظ شده و چون واژه �کانون� هم در فارسی امروزی بکار می رود و معنای آن �مرکز� است، بهتر است همچنان �قانون� را بکار برد یا اینکه از �آیین� استفاده کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

با درود به پیشگاه پارسی دوستان گرانسنگ
واژه دستور در برخی چم ها ( قانون ) را میرساند ولی بیشتر به فرمان دادن برمی گردد. به معین بنگرید
دستور
( دَ ) ( اِمر. ) 1 - فرمان ، امر. 2 - وزیر، مشاور. 3 - قاعده ، روش . 4 - اجازه ، پروانه . 5 - برنامه .
...
[مشاهده متن کامل]

گرچه دهخدا به شیوه ای درست آن را نشان داده:
◄قاعده که برطبق آن عمل شود.
◄ فرمانی به تفصیل و شرح . ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . امر. حکم . فرمان . حکم و فرمان بشرح و تفصیل .
دستور موقت ؛ در اصطلاح دادگستری امروز، تصمیم دادگاه است در دادرسی فوری ، و آنرا در سایر دادرسیها �حکم � گویند. دستور موقت تأثیری در اصل دعوی ندارد یعنی فاقد اعتبار قضیه ٔمحکوم بها است و دادگاه می تواند مخالف با آن حکم صادر کند. ( فرهنگ اصطلاحات حقوقی ) .
◄ آنچه از روز پیش در پارلمانی برای بحث روز بعد تعیین کنند:دستور جلسه ٔ بعد؛ آنچه در مجلس شوری یا مجلس سنا برای بحث روز بعد آماده و پیش بینی شود.
◄ قانون نامه ای که مردم در مهمات خود بدان رجوع کنند.
◄ هر قاعده و قانون که اصل و حسابی باشد واز آن قاعده قواعد اقتباس نمایند و استنباط کنند و از این جهت دستور گویند. ( آنندراج ) . طرز و روش . ( جهانگیری ) ( برهان ) . قاعده . ضابطه . ( برهان ) . قاعده و قانون و طرز و آئین . ( غیاث ) . اساس و بنیاد و اصل و پایه و ستون و قانون و طریقه و روش . ( ناظم الاطباء ) :
دستور طبیب است که بشناسد شریان
چون با ضربان باشد و چون بی ضربانست .
منوچهری .

راهبرد، روش نما، فرمان نما، دستورنما
بایستار، بایستگان، بایست ها، آیین، هنجار
باسپاس
اساس و پایه و بنیاد و عدل و داد
چارچوب
در پهلوی " داتا و داد " به معنای قاون و عدالت آمده و از اینرو "داتا" جایگزین درستی برای قانون است و بر این پایه می توان : " داتاگذار " بجای قانونگذار ، " داتامند " بجای قانونمند ، " پزشک داتایی " بجای پزشک قانونی ، " فراداتایی" بجای مافوق قانون و . . . بکار برد.
داد
معنای حقیقی قانون ( خط کش ) است که در اثر کثرت استعمال در عرف به معنای مجازی ( مقررات ) تبدیل شده که در واقع تبدیل به حقیقت عرفی شده که حقیقت عرفی همان مجاز لغوی است
این واژه از اساس پارسى و پهلوى است و تازیان ( اربان ) از واژه کانون Kanun ( پهلوى: مرکز ، آتشدان ، خط کش ، دستور ) برداشته و معرب کرده و قانون ، قوانین ، تقنین ، مقنن و . . . !!! را ساخته اند!!! این واژه در سُغدى به صورت کَنونا و در سُریانى نیز به همین شکل آمده
...
[مشاهده متن کامل]

پس سزاست که این واژه را " کانون " نوشته و بخوانیم. . . از آنجا که تازیان درگذشته با پدیده اى به نام قانون و داد ناآشنا بودند! پس طبیعى بوده که این نداشته ها را از این ور و آن ور وام بگیرند!

این واژه در زبان سغدی kanonã بوده و پارسی است؛ ولی چون در اربی کاربرد دارد، می توان به جای آن ساسْنا sãsnã گفت و نوشت که واژه ای اوستایی است.
قانون سازی است متعلق به خانوادهٔ قدیمی سیتار ( Cythare ) ، که در سده های میانه تحت عنوان Canon یا miocanon به اروپا برده شد. این ساز دارای یک جعبهٔ چوبی به شکل ذوزنقه است که به وسیلهٔ دو انگشت سبابه و دو مضراب ( که میان حلقه ای که به انگشت کرده اند و خود انگشت قرار می گیرند ) نواخته می شود. در بخش های سازشناسی متون کهن موسیقی به سازی سه گوش، بیرون ساعد، با سطحی مجرد تنها، دارای هفتاد و دو وتر آن یک کوک می گرفته با تاری از ابریشم و گاه از روده و گاه از مفتول سیم اشارت رفته است که همانند چنگ نواخته می شده است. قانون از سازهایی است که از کهن در موسیقی ایرانی به کار می رفته و توانایی بیان گوشه های موسیقی ایرانی را دارد. ولی مدت مدیدی است که در سرزمین ما ناشناخته مانده، در حالی که در کشورهای همجوار سال ها است که ازاین ساز استفاده شده است. کمابیش از نیم قرن پیش تا کنون، موسیقی دانان ایرانی به اجرای این ساز روی آورده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

محتویات [نمایش]
ریشه شناسی نام [ویرایش]
نام ساز از واژهٔ یونانی Kanon گرفته شده، که در آن زبان به مفهوم «قانون، قاعده» است. درباره ی مفهوم واژه ی «قانون» ( و در زبان های اروپایی :kanon - kanun - kanon ) ، در پایین به مهم ترین آن ها اشاره می شود:
canon ( قانون ) و قاعده ای که، به ویژه بر حسب احکام شرعی کلیسای مسیحیت و منابع انجیلی وضع شده باشد.
canon آثار نبوغ آمیز و برجسته یک خلاق هنری
کانن شکلی از یک قطعه موسیقی، ساخته شده تحت قواعد پیچیده ای که یک بخش ملودی بتواند پس از پاسی از زمان، به فاصله همصدا، اکتاو، یا فاصله های جز آن، توسط بخش های دیگر تقلید شود.
در موسیقی یونان قدیم، kanon نام مونوکورد است و اینک برای نشان دادن «قانون» های فیزیک صوت در آزمایشگاه ها مورد استفاده قرار می گیرد.
یک «پسالتری» ( psaltery ) نوعی ساز که توسط اروپاییها از شرق گرفته شده و مشتق از کلمه «قانون» ( qanun ) عربی است. این کلمه و نه الزاما ساز از ریشه kanon یونانی آمده است. در حجاری ستونهای کلیسای جامع سانتیاگو، می توان ساز canon, mezzo canon قانون متوسط را مشاهده کرد.
( qanun ) Kanun نام عربی برای سازی شبیه به پسالتری به شکل ذوزنقه و با تعداد زیادی سیم است ( ۶۴ سیم در قرن ۱۴ ) . این کلمه در یونان قدیم ( به این شکل Kanon ) به معنای مونو کورد به کار می رفته و آن دستگاهی است که در آزمایشگاه صوت شناسی مورد استفاده قرار می گرفته است. نام قانون در اوایل سده ی دهم میلادی در کتاب شب های عرب آمده است. م این ساز بعدها به اروپا برده شد ( احتمالاً در قرن یازدهم ) .
پیشینه [ویرایش]
برخی اختراع این ساز را به افلاطون نسبت می دهند و عده ای بر این باور اند که مخترع این ساز فارابی است و برخی دیگر می گویند منشاء آن خراسان بوده و در قرن سیزدهم ( میلادی ) در موصل پیدا شده، هر چند هیچ یک از این نظردهندگان دلیل بر ادعای خود ندارند. واقعیت این است که در فرهنگ کلاسیک شرق، ردی از سازهای خانوادهٔ سیتار پیدا نشده و سرچشمه ی قانون نیز، مانند سرچشمهٔ بسیاری از سازهای دیگر، تاریک مانده است. آن چه بیش تر محتمل می رسد این که قانون از سرزمین های خاور نزدیک به اروپا رسیده و در کشورهای اروپایی با مکانیزه کردن آن، بزرگ ترین ساز کلاویه دار سیمی را ساخته و پرداخته اند…
قانون را باید سازی از اوایل اسلام دانست. ترک ها، زمانی چند این ساز را فراموش کرده بودند، اما از زمان محمود دوم ( ۱۸۹۹ - ۱۸۰۸ ) ، عمر افندی، آن را از شام به ترکیه آورد و به سرعت میان مردم رواج یافت.
فارابی این ساز را هزار سال پیش، به صورت ۴۵ سیمی اختراع و در کتاب خود «الموسیقی الکبیر» بیان کرده است. صفی الدین آن را «نزهه» نامیده است. امروزه در سراسر آفریقا و آسیا، ساز قانون از زدهٔ سازهای سنتی و هنری اعراب به شمار می رود.
ساختمان ساز [ویرایش]
سیمهای ساز، به تعداد ۷۲=۳×۲۴، به فواصل دیاتونیک کوک می شوند، برای تامین تغییرهای کوچک کافی است جهت «کلید»های کوچکی را که برای هر صدا پس از گوشی کوک تعبیه شده، تغییر دهیم. قانون به مثابهٔ همراهی کنندهٔ آواز کمتر به کار می رود، ولی در شرکت با ارکستر، به همان خوبی عود صدا دهندگی دارد.
قانون سازان مصری را می توان از صدها سال پیش، یکی از بهترین سازندگان آن معرفی کرد.
از لحاظ دسته بندی سازها قانون جزء سازهای زهی مترابی از آلات ( ذرات الاوتار مطلق است و تعداد سیمهای آن در مجموع، از ۶۳ تا ۸۴ متغیر، م و قانون معمول در ترکیه دارای ۷۲ سیم است. سیمها از رودهٔ گوسفند یا نوعی نایلون ساخته شده، که به دور گوشیهایی که وضع ستونی دارند، پیچیده می شوند. م وسیلهٔ نواختن، مضرابی است که توسط انگشتانه به انگشت سبابه می کنند. هر سه سیم قانون هم صدا کوک شده و یک صوت از آنها بر می آید، از این رو از قانون ۷۲ سیمی، تنها می توان ۲۴ صوت به دست آورد. قانون مصری ۷۸ سیمی و ۲۶ صوتی است.
سطح فوقانی قانون متشکل از پوششی چوبی، به شکل ذوزنقه است که سمنت راست نوازنده، قسمتی کم و بیش باریک آزاد است که به پنج خانهٔ چهار گوش ( طی ارتفاع ساز ) تقسیم شده، روی آن پوست می کشند. ضلع سمت راست ( به طول تقریبی ۴۰ سانتیمتر ) قائم به هر دو مبلغ موازی پیش گفته است و ضلع سمت چپ اضلاع موازی را به طور مورب قطع می کند. گاه چهار تکهٔ جداگانه یا یک تکه، روی پوست خرک نصب می شود که به پنج پایه در زیر پوست تکیه می کند. در طرف چپ نوازنده ۲۶ گوشی سه تایی به طور عمودی، و ۱۵۶ کلید تغییر دهندهٔ کوچک مسی، یا از فلزی دیگر، قرار دارند به این ترتیب، بر روی هر سه سیم هم صدا، ۱۶ کلید، در محلی که سیمها به گوشیها می رسند، مورد استفاده قرار می گیرد. با این کلیدها صدای ساز در هر سه سیم جداگانه، اندکی به دلخواه زیر و بم می شود، اما تنظیم کوک به وسیلهٔ گوشیها صورت می گیرد. هر گاه نوازنده بخواهد در مقامی دیگر بنوازد، با دست چپ کلیدها را بالا یا پایین می برد و در همین حال با دست راست رو . . .

چم ( زبر " چ" )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٤)

بپرس