comply (فعل)موافقت کردن، براوردن، اجابت کردن، قانع کردنcontent (فعل)راضی کردن، قانع کردن، خرسند کردنsatisfy (فعل)راضی کردن، قانع کردن، خرسند کردن، خوشنود کردن، خشنود ساختن، اقناع شدن، خشنود کردنconvince (فعل)قانع کردن، متقاعد کردن
پذیرا کردن، پذیراندندهخداباوراندنباوراندن . [ وَ دَ ] ( مص جعلی ) پذیرفتانیدن . قبولانیدن . به باور داشتن . قبولاندن . ( یادداشت مؤلف ) . پس واژه باوراننده سفارش می شود.+ عکس و لینک