مهدی یا عبدالرضا یا غیر بساط. [ ب ِ / ب َ ] ( ع اِ ) گستردنی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ترجمان القرآن عادل بن علی ) . نوعی از طنفسه ( معرب تنبسه ) دراز کم عرض. ج ، بُسُط. ( از اقرب الموارد ) . ج ِ بُسُط. مأخوذ از تازی فرش و هرچیز گستردنی. ( ناظم الاطباء ) ( دزی ج 1 ) . بساطافکنده. فرش. ( منتهی الارب ) . فرش. ( غیاث ) . فرش و گستردنی. . . چون متاع خانه و اثاث البیت. ( آنندراج ) . فرش و اثاثه. ( از فرهنگ نظام ) . آنچه گسترده شود بر زمین چون قالی و گلیم و زیلو و حصیر و بستر. هرچه بازگسترانند. و بلفظ انداختن ، افکندن ، کشیدن ، آراستن ، گستردن و چیدن مستعمل است. ( غیاث ) . و با لفظ افکندن ، کشیدن ، آراستن ، گستردن ، چیدن ، برچیدن ، گشادن ، افشاندن ، ریختن ، درنوردیدن ، طی کردن ، طی شدن ، هم پیچیدن ، بر هم چیدن و بر یکدیگر زدن مستعمل است. ( آنندراج ) : و از وی [ از ناحیت پارس ] بساطها و فرشها و زیلوها و گلیمهای باقیمت خیزد. ( حدود العالم ) . و از وی [ از چغانیان ] پای تابه خیزد و گلیمینه و بساط پشمین. ( حدود العالم ) . و از او [ از بخارا ] بساط و فرش و مصلی و نماز خیزد، نیکوی ، پشمین. ( حدود العالم ) . ... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
مهدی یا عبدالرضا غیر این هم عربی نبود 🔴 واژه � فرش � از کجا آمده ؟ آیا عربی است ؟ کلمه فرش چه ربطی به طاووس دارد ؟ فرش عربی نیست ؛ خوب بخوانید . . . 👇 🆔 @iranzamin777 🆔 Admin @f777kim . .
🔴 واژه � فرش � از کجا آمده ؟ آیا عربی است ؟ کلمه فرش چه ربطی به طاووس دارد ؟ فرش عربی نیست ؛ خوب بخوانید . . . 👇 🔹 طاووس نام پرنده ای زیبا در فارسی است ؛ این واژه از عربی و از آرامی ܛܰܘܣܳܐ� ( ṭawsā ) وارد فارسی شده، که خود از یونانی باستان ταώς� ( taṓs ) گرفته شده است. خود این واژه را یونانی ها احتمالا از بومیان جنوب هندوستان ( دراویدی - تامیلی tōkai ) گرفته اند ... [مشاهده متن کامل]
🔹 در دوره ساسانی ما به این پرنده fraš - murw ( فرَش - مُرو ) یا � مرغ فرش � می گفتیم ( در پارسی میانه مانوی 𐫜𐫡𐫢𐫏𐫖𐫡𐫇� ) . این واژه به پارسی نو نرسید و طاووس جای آن را گرفت ولی هنوز بصورت وام واژه در ارمنی و گرجی کاربرد دارد. در گرجی parševangi� و . . . ♦️ بخش دوم این واژه که همان مرغ است و در نام بسیاری از پرندگان دیده می شود : سیمرغ، کلمرغ، شترمرغ، پیل مرغ، شاه مرغ و . . . اما بخش نخست آن یعنی � فــرش � به معنای � شگفت انگیز، خارق العاده، اعجاب � است. در اوستایی 𐬟𐬭𐬀𐬱𐬀� ( fraša ) و در پارسی باستان 𐎳𐎼𐏁� ( fraša - ) و در پهلوی ساسانی fraš به معنای دیدنی، آشکار، شگفت انگیز که بصورت հրաշ / hraš و به معنای معجزه و شگفتی هنوز در ارمنی کاربرد دارد 🦚 طاووس ( فرش مرغ ) چه ربطی به فرش / قالی دارد ؟ هنگامی که طاووس پرهای بزرگ و زیبای خود را باز می کند، دقیقا شبیه به یک قالی نقش دار می شود، از همین جا بود که نام این پرنده کم کم برای اشاره به قالی مورد استفاده قرار گرفت. گذاشتن نام جانوران بر اشیا بخاطر همانندی صفات آنها در زبان فارسی بسیار است : زنبورک گونه ای ساز و توپ جنگی، شترگلو نوعی لوله آب و . . . . 🔹 دانستی است که اصلا در زبان #عربی برای اشاره به Carpet از #فرش استفاده نمی کنند و واژگان � بساط، سجادة، زربیة � را بکار میبرند ( خود زربیة هم ریشه #ایرانی دارد ) . زبان عربی � فرش ایرانی � را گرفته و مانند بسیاری از واژگان #پارسی دیگر، آن را در #قالب های خود برده و واژگان � فراش، مفروش، یفرش و . . . � را ساخته است ♦️ واژگان � گستردگی - بافتنی � ایرانی در قرآن : استبرق / سندس / سرادق / فرش و . . . ده ها واژه ایرانی - پارسی در قرآن وجود دارد که در دوره جاهلی و درنتیجه روابط � عرب - ساسانی � به زبان عربی راه یافته بودند. استبرق معرب stabrag پهلوی و از ریشه � ستبر � که گونه ای پارچه ابریشمی بوده است / سندس معرب sandus پهلوی و سغدی که گونه ای پارچه ابریشمی زربفت بوده است / سرادق معرب � سراپردگ � به معنای خیمه و چادر است / فرش در قرآن 👈 دوبار بصورت فُرُش و جمع �فِراش� به معنى فرشهایى است که گسترده مى شود. واژه �فِراش� نیز یک بار ذکر شده است ♦️ توجه : در زبان #سغدی واژه ای داشته ایم بصورت � Parštarn پَرش تَرن � به معنای فرش و از ریشه - Star به معنای گستردن و هم ریشه با بستر، که به فارسی نو نرسیده / همچنین فرسب، فرسپ که فرش و پارچه های زینتی بودند که هنگام جشن از دیوارها آویزان می کردند و از اوستایی fraspāt آمده است / احتمال اینکه واژه � فرش � از این ها آمده باشد نیز وجود دارد : fraspāt - - - - ? - - - > farš parštarn - - - - ? - - - > farš ♦️ خلاصه آنکه اگر فرش عربی بود، #فردوسی ِ پارسی گزین بارها آن را در شاهنامه به کار نمی برد : بگسترد فرش اندر ایوان خویش بفرمود کامدش بهرام پیش یکی فرش گسترده شد در جهان که هرگز نشانش نگردد نهان ببرد آن کیی فرش نزدیک شاه گران مایگان برگرفتند راه بزرگان برو گوهر افشاندند که فرش بزرگش همی خواندند به در بر همه فرش دیبا کشید بیامد به قیصر بگفت آنچ دید . البته در زبان های کهن ایرانی ( پهلوی، سغدی، اوستایی و . . . ) واژگان بسیاری برای اشاره به فرش و گستردنی ها داشته ایم که همه آنها را بررسی خواهیم کرد 🆔 @iranzamin777 🆔 Admin @f777kim .
مهدی یا عبدالرضا یا سید سرور یا سعید سرور یا بهنام رضایی یا العطّار، محمّد علی آدم عاقل به دیگران توهین نمی کنه آدم که کم می آورد توهین می کنه کتاب دهخدا پژوهشاش قدیمی هستند بغضی آدم کوچکی مثل چون تو از پژوهش قدیمی از کتاب سو استفاده می کنید واقعا جای تاسف دارد دست تو خیلی وقت رو شد بردار دست از کار زشت بردار اگر خدا قبول داری ... [مشاهده متن کامل]
واژه چالش در کتاب لغت نامه دهخدا فارسی گفت شده واژه قالی عربی گفت شده در کتاب لغت نامه دهخدا چالش. [ ل ِ ] ( اِمص ) چالیش. رفتاری که از روی ناز و تکبر و عجب کنند. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ) . رفتار کسی از روی تکبر و نخوت و ناز است در برابر حریف کارزار. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) . حرکت زیبا و ظریف و از روی عجب و خرامش و بزرگواری. ( ناظم الاطباء ) . خرام خوش. حرکت و رفتاری از روی فیس و افاده. مؤلف فرهنگ نظام نویسد: احتمال میرود لفظ چالاک و چالش هر دو مأخوذ از لفظ چال بمعنی رفتار باشد که استعمال خود چال بمعنی رفتار متروک شده و مشتقاتش مانده است چه در سنسکریت که ریشه بسیاری از الفاظ فارسی را نشان میدهد لفظ چَل َ بمعنی رفتار موجود است. . . � و رجوع به چالیش شود منبع. لغت نامه دهخدا قالی. ( ع ص ) بریان سازنده. ( آنندراج ) . طباخ. قلیه پز. ( ناظم الاطباء ) . || دشمن دارنده. ( آنندراج ) . سخت ناپسنددارنده. ( ناظم الاطباء ) . منبع. لغت نامه دهخدا
یکی از دوستان واژه قالی رو از چالش ریشه یابی کرده که اولا احمقانه است و دوما به لغت نامه های مثل لغت نامه دهخدا مراجعه کنین و ببین ریشه واژه چالش هم ترکیست
قالی یک واژه ترکی هست و در زبان های ترکی باستان مانند اویغوری و اورخون واژه قالین وجود داشته که به معنای زخیم ذبر و پایدار بوده این واژه از فعل قالماق به معنای ماندن و باقی ماندن مشتق شده و با پسوند اسم ساز ترکی ترکیب شده است ... [مشاهده متن کامل]
در فرهنگ ترک ها قالین به اشیایی اطلاق میشد که در خانه عروس باقی می مانده اند مانند جهیزیه یا هدیه داماد و قالی یکی از آنها است فرش هم معادل فارسی ( در اصل فرش هم عربی است ) واژه ترکی قالین و یا قالی است و واژه قالین با شکل قالی یعنی با حذف واژه ن وارد فارسی شده که یکی از ویژگی های این زبان همیشه مختصر کردن لغات بوده و هست پدر عجبم از این همه تحریف و حماقت ایرانشهری که سعی در عنریایی نشان دادن همه چیز دارند 😂😂😂😂
قالی واژه ای است فارسی ترک ها به انتهای هر واژه ای یک ماق یا لاماق اضافه میکنندو آن را ترکی میخوانند، واژگان اصیل فارسی مانند آرزو آرزولاماق، بیزار بیزارلاماق، قالی قالماق. نمیشود که به هر واژه یک ماق یا لاماق اضافه کرد و آن را مصادره کرد. ... [مشاهده متن کامل]
واژگان یا اسم هستند یا فعل، قالی، آرزو، بی زار اینها اسم هستند اصلا نمیتوان برای آنها مصدر تعیین کرد
هنوز هم در افغانستان و سایر کشورها از کلمه قالین استفاده میشود سعی نکنید با مدرک سازی ارمنی یا به اختصار خودتان آریایی اش کنید هرچه هم باشد اولاً فارسی نیست دوماً روس ها هم زیاد از این رنگ ادعا های صد ... [مشاهده متن کامل]
من یه گاز فرهنگ اسلاو مردم اسلاو هزاران سال اتحاد اسلاو ها باهم دم دادند آخرش هم کتکش را با سیلی اوکراین خوردند که بداند یادشان بماند هیچ کس هیچ رغبتی برای تسط دیگران بر زندگی سیاست و زبانش فرهنگ دستاورد استقلال آزادیش با بهانه هم نژادی ندارد هرچند هم باد شود باور کنید یا نه به زودی شما هم دچارش خواهید شد
جناب آرش NK بنده قالی که گالی بوده را بررسی کردم ریشه اصلی آن گال / گَل است یعنی عمق / عمیق / کندن / کاشتن / حفره و . . . قال گذاشتن قول دادن و . . . اشاره به کاشتن دارد
. 🔵 تاریخچه بسیار جالب واژه � قالی / خالی � واژه ای که از نام شهری ارمنی - پهلوی ریشه گرفته . . . چهار اشاره مهم تاریخی که راه گشای ریشه � کلمه قالی � هستند : ♦️ ۱ - ابوالفضل بیهقی در کتاب تاریخ بیهقی ۴۶۰ ق، به دو نوع فرش اشاره می کند به نام � قالی و محفوری �. در هر چهار بار که به قالی اشاره کرده � محفوری � را نیز آورده است ( . . . و جامه های رومی و دیگر اجناس هزارتا و محفوری و�قالی�هزار دست . . . ) . حالا محفوری چه بوده ؟ � محفوری ارمنی � گونه ای فرش معروف بوده که در شهر محفور ارمنستان بافته می شد. این موضوع نشان می دهد که واژه قالی هم باید از نام یک شهر گرفته شده باید ... [مشاهده متن کامل]
♦️ ۲ - زکریای قزوینی ( سده ۷ قمری ) در کتاب � آثار البلاد و اخبار العباد � به نکته مهمی اشاره می کند : قالیقلا : شهری در ارمنستان که از آن جا فرش ها و زیلوهایی آورده می شود که به آن � قالی � گفته می شود. مردم آن جا در ساخت این فرش ها مهارت دارند و از آن جا به دیگر سرزمین ها صادر می شود. در آن جا مکانی به نام � بیعة الشعانین � وجود دارد، ابن فقیه می گوید که این مکانی متعلق به مسیحیان است که در آن یک ساختمان بزرگ برای نگهداری کتاب های مقدس و صلیب های شان قرار دارد . . . ♦️ ۳ - یاقوت حموی در کتاب � معجم البلدان � ( سده ۶ - ۷ ق ) می گوید : � قالیقلا از نواحی خلاط در ارمنستان بزرگ است و سپس از نواحی منازگرد در ارمنستان چهارم. ابن یحیی گفته است که ارمنستان از زمان انوشیروان تا آمدن اسلام همواره در دست ایرانیان بوده است . . . در قالیقلا این فرش ها که به قالی معروفند ساخته می شوند. در نسبت دادن نام آن، بخشی از اسم را به دلیل سنگینی آن خلاصه کرده اند � ♦️ ۴ - حمدالله مستوفی در کتاب نزهة القلوب ۷۴۰ ق، درباره شهر � قالیقلا � می گوید : � . . . شهری بزرگ است که زیلو قالی بدانجا منسوب است . . . �. این نشان می دهد که واژه معروف � قالی � از نام شهر � قالیقلا � آمده است ( ریشه شناسی این شهر در پایین 👇 ) . در فرهنگ و زبان های جهان، برخی از واژگان از نام شهرها گرفته شده است : از هندوانه و آچار فرانسه تا چینی و اطلسی و بلور . . . که همه از نام های جغرافیایی گرفته شده اند 🔹 شهر ارمنی � کارین کاغاک � ارض الروم ( Erzurum ) یا زمین روم، نام شهری در بخش ارمنی کشور امروزی ترکیه است. نام این شهر در منابع تاریخی، پیش از تسلط اعراب و ترکان � کارین کاغاک � بوده است : Կարին�քաղաք� ( Karin Kaghak ) Կարնոյ�քաղաք� ( Karnoy Kaghak ) پس از تسلط اعراب، مانند بسیاری از نام شهرهای ارمنی - یونانی، این نام نیز به ریخت عربی درآمده و شد � قالیقلا � ( مانند قسطنطنیه که برگرفته از Constantinople بود ) . مردم این شهر پیش از جنایات اواخر عثمانی � ارمنی � بودند و به بافت فرش شهرت داشتند. فرش های این شهر در جهان معروف بود و کم کم عبارت � فرش های ارمنی شهر قالی قلا � بصورت � قالی � خلاصه شد و در بسیاری از زبان های منطقه برای اشاره به Carpet از � قالی / خالی � استفاده کردند 🔺 ریشه جالب نام شهر � کارین کاغاک � ( یا همان قالی قلا ) که به خاندان ایرانی کارن برمیگردد . . . ▪️کاغاک : در ارمنی به معنای شهر و روستا است و از زبان های ایرانی آمده است، � کلات، کلا، کلایه، کال، کلی، کلاته و . . . �. از ایرانی باستان � kata � ( کده ) که ت در کَتَ تبدیل به � ل � شده، پسوند āta گرفته و شده kalāta کلاته. در پارسی میانه � kalāk �. در اوستایی 𐬐𐬀𐬙𐬀 kata و . . . گفته شده که واژه � قلعة � در عربی نیز ( ک - - - > ق ) از همین جا گرفته شده است ▪️کارین : اشاره به شاخه ارمنی خاندان � کارن پهلَو � یکی از ۷ خاندان برجسته ایرانی دارد که در ارمنستان باستان آنها را Կամսարական کامسَرَکان می گفتند و بعدها به Pahlavuni پهلَوونی معروف شدند. / اما در منابع اسلامی از شخصی به نام أرمینیاقس در ارمنستان یاد شده که پس از مرگش زنی به نام � قالی � شهری بنا می کند که بعدها قالی قلا نامیده می شود 🔺 صورت دیگر قالی کلمه � قالین � است و دقیقا ثابت می کند که از � کارین � گرفته شده است. عطار می گوید : مرد ره را بوریا قالین بود / باز خشتش زیر سر بالین بود 🔺 بهاالدین ولد ( سده ۶ - ۷ ق ) پدر مولانا نیز در کتاب معارف به این موضوع اشاره کرده است : � . . . پیشه وران پیشه ها را پیش نتوانند بردن تا به شهرها نرسند که هوای آن شهرها موافق بود مر آن پیشه را، چنانک کاغذ به سمرقند و تنبسه ی کالی ( قالی ) به کالی کلا ( قالی قلا ) . . . �. ( تنبسه ؛ نام دیگر قالی در زبان پارسی، از ریشه تنبسیدن و تافتن ) 🔺 فرهنگ انجمن آرای ناصری : � . . . و نوعى از آن پشمینه که فرش نمایند�� قالى�� و وجه تسمیه آن اینکه اوّل بافتن آن پشمینه رنگارنگ در بلد قالیقلا که از ارزنه الروم و دیاربکر است بظهور آمده و به اطراف بردند و نمد و گلیم و قالى خواندند منسوب�بقالیقلا�و مخفف آن � 🆔 @iranzamin777 🆔 Admin @f777kim . زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. • منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
✅ تاریخچه بسیار جالب واژه � قالی / خالی � واژه ای که از نام شهری ارمنی - پهلوی ریشه گرفته . . . چهار اشاره مهم تاریخی که راه گشای ریشه � کلمه قالی � هستند. اسناد را ببینید و مقاله پیوستی را بخوانید . . . 🆔 @iranzamin777 🆔 Admin @f777kim .
قالی کلمه ای تورکی است که از فعل قالاماق به معنی بر روی هم انباشتن گرفته شده ریشه ان قالا بوده وقتی پسوند ای بدان اضافه می شود به شکل قالای و به معنی انباشته شده در می اید وبه مرور آ حذف شده و به ریخت قالی در امده است در قالی هم ایلمه ها یا همان گره ها بر روی هم انباشته شده و قالی درست می کنند
قالی علی رغم میل عده اى که فکر میکنند واژه ای بدون مصدر و بن است از ، بن فعل قالماق، که همان قال نوشته می شود گرفته شده، به این علت که وقتی گرهی میان دو نخ عمود جاگذاشته می شود، ، شکل میگیرد، و در ترکی ... [مشاهده متن کامل]
نیز بدان ایلمک میگویند، ، ایلمک سالماق، ، ایل، ، مک، ، سال، ، ماق. . حاصل اینکه در نتیجه ایلمک سالماق، ، ایپک لر قالیر باشدا، قالی یا قالیر هم ده اولور، ، قالماق در ترکی معنی ماندن میدهد، ، قالی یعنی ماندگار است. .
قالی، فرش یا کالین نوعی گستردنیِ بافته شده از الیاف پنبه، پشم و در بعضی موارد ابریشم است که معمولاً برای پوشش زمین به کار می رود. به دست بافتهٔ پُرزدار و گره دار، قالی گفته می شود. از آن جا که قالی و فرش، بیشتر اوقات نقش های زیبا بر خود داشته اند، امروزه به جنبهٔ تزئینی آن نیز توجه می شود. در نیمهٔ دوم سدهٔ پانزده میلادی و در دوران صفوی، فرش از حالتی روستایی به هنر پیشرفتهٔ درباری تبدیل شد. ... [مشاهده متن کامل]
امروزه فرش ها به صورت های زیر بافته می شوند: • فرش دستباف • فرش ماشینی • فرش نیمه ماشینی و نیمه دستباف در زبان فارسی میانه واژه های گوناگونی برای اشاره به انواع گستردنی ها به کار برده می شد، برای قالی نفیس از بَت یا بوپ، برای نمد و فرش از نمت استفاده می شد و برای فرش و بستر از ویستَرْگ که از ویستردن ( wistardan ) گرفته شده که در فارسی امروز، گستردن گفته می شود. اما واژهٔ قالی یا غالی از نام شهری به نام کالین ( اصل نام شهر مشخص نیست هرچند قلعه و نه شهری وجود دارد که به انگلیسی غالین جاکار و بِرداوان می نامند و در خود ارمنی برداوان می گویند ) در ارمنستان که در آن دوران بخشی از ایران باستان بوده است، گرفته شده است. البتّه فرهنگ واژه های اوستا کلمهٔ قالی را برگرفته از کلمهٔ فارسی کالین به معنای فرشِ پُرزدار که با نخ و پشم به رنگ های مختلف بافته می شود، معنی کرده است. ∗ معنای «بوب» در لغت نامه دهخدا چنین آمده است: فرش و بساط خانه… فرشی که آن را انبوب نیز گویند… در ارمنی، بوب و پهلوی، بوپ. در تاریخ طبری از ابوجعفر محمد بن جریر طبری ( حدود ۲۶۶–۳۱۰ ) و ترجمه و تألیف ابوعلی محمد بلعمی ( ۳۲۵ ) واژهٔ «بساط» مترادف فرش آمده است. در آن جا از «فرش بهارستان» سخن می رود که در حملهٔ اعراب به ایران از کاخ تیسفون به دست آمده است. در معجم البلدان از یاقوت حموی ( اوایل سدهٔ هفتم هجری قمری ) چنین می آید: «بساطی یافتند از دیبا، شصت آرش اندر شصت آرش». در نُزهَة القُلوب حمدالله مستوفی ( ۷۵۰ ) از قول ابوعون صاحب کتاب الذیج چنین آمده است: «در قالی قلا فرشی بافته می شود که آن را قالی نامند و قالی نسبت اختصاری است به شهر قالی قلا و قالی قلا شهری است در ارمنستان کبیر. . . از عهد انوشیروان، هنوز ارمنستان به دست ایرانیان بود تا اسلام آمد… «ارمینیاغس» یکی از مردم ارمنستان زمام حکومت… را در دست گرفت. پس از وی زنی به حکومت رسید به نام «قالی» و شهری ساخت و آن را «قالی قاله» نامید که به معنای احسان است. »
Azerbaijani: qalın Ottoman Turkish: قالن ( kalın ) , قالین Turkish: kalın Gagauz: kalın East Oghuz: Turkmen: galyň Salar: [script needed] ( xaloŋ ) , [script needed] ( xalaŋ ) Karluk: Uyghur: قېلىن ( q�lin ) Uzbek: qalin Kipchak: West Kipchak: Crimean Tatar: qalın Karachay - Balkar: къалын ( qalın ) Kumyk: къалын ( qalın ) North Kipchak: Bashkir: ҡалын ( qalın ) Tatar: калын ( qalın ) → Russian: калым ( kalym, “bride price” ) South Kipchak: Karakalpak: қалың Kazakh: қалың ( qaly� ) Kyrgyz - Kipchak: Kyrgyz: калың ( kalıŋ ) Southern Altai: калыҥ ( kal�ŋ ) Siberian: Old Uyghur: Western Yugur: qal�n North Siberian: Yakut: халыҥ ( qalı� ) South Siberian: Yenisei: Khakas: халын ( xalın ) Further reading edit http://turkic. elegantlexicon. com/turkforms. php?form=thick References edit R�s�nen, Martti ( 1969 ) Versuch eines etymologischen W�rterbuchs der T�rksprachen ( in German ) , Helsinki: Suomalais - ugrilainen seura, page 226 Levitskaja, L. S. , Dybo, A. V. , Rassadin, V. I. ( 1997 ) Etimologičeskij slovarʹ tjurkskix jazykov [Etymological Dictionary of Turkic Languages] ( in Russian ) , volume 5, Moscow: Jazyki russkoj kulʹtury, pages 238 - 239 Starostin, Sergei, Dybo, Anna, Mudrak, Oleg ( 2003 ) “*kal�ŋ”, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) [1], Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill
گال در گالی / گالیکش ( نام شهری در شمال ) / گالِش ( روحانیون و درویشان ) / گول / چنگال ( چنگ گال ) و . . . . آمده که ریشه یابی میکنیم 1 - گالی در گذر زمان قالی شده و قالی فرشی ست که اثر و نشانه های هنری پربار و عمیقی دارد یعنی اگر فرشی نقش و نگار آنچنان نداشته باشد به آن قالی نمیگویند بلکه نامهای دیگر دارد ... [مشاهده متن کامل]
2 - قال گذاشتن = کسی را عمیقا جایی کاشتن ( مجددا به عمیقا و کاشتن دقت بفرمایید ) 3 - قول دادن = به کسی عمیقا درباره چیزی قسم یاد کردن ( ک در زبان عربی به قُل نوشته شده البته قالَ یعنی بگو نیز از دیس و گونه دیگر آن است ) 4 - گول زدن = عمیقا فردی را فریب فکری دادن 5 - چنگال = چنگ گال = چنگ عمیق ( انچه چنگ عمیق دارد ) 6 - گاله = دهان / حفره ( انچه از عمق بلند میشود ) / بعد ها چال و چول و چاله و چالش از ریخت های دیگر گال و گول و گاله و گالش شد ک همگی به عمیق بودن اشاره دارند. 7 - گالش = عمیق ( کسی ک عمیقا زحمت میکشد یا انسان عمق نگری میباشد ) در زبان مازندرانی بسیار کاربرد دارد و برابر درویش = اندر ویش= کسی ک بسیار ارزو و خواست فکری دارد = متفکر = روحانی 8 - چالش = سخت و عمیق 9 - گالیکش = چاه کش یا به کسی که عمیقا تلاش میکند ( نیاز به بررسی بیشتر دارد )
واژه قالی معادل ابجد 141 تعداد حروف 4 تلفظ qāli نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [مٲخوذ از ترکی] ‹قالین› مختصات ( اِ. ) آواشناسی qAli الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی هوشیار
البتّه فرهنگ واژه های اوستا کلمهٔ قالی را برگرفته از کلمهٔ فارسی کالین به معنای فرشِ پُرزدار که با نخ و پشم به رنگ های مختلف بافته می شود، معنی کرده است. منابع. فرهنگ واژه های اوستا
واژه قالی پارسی است ترکی هالی می شود در عربی هم می باشد سجادة این واژه یعنی قالی صد درصد پارسی است.
قالی را که خالی نیز میگفتند از واژه خارین و خاری و خاره است که به بافتنیهای پرز دار گفته میشد - در پهلوی ل و ر یک واژه اند
واژه قالی از واژه کالین در پارسی وام گرفته شده است و از پارسی وارد ترکی شده است و واژه ای پارسی است.
قالی: 《واژه ای فارسی است》 واژه دیگری که برای فرش به کار می رود "قالی" است که از ریشه "گور" به معنی "رشته های درهم فرو رفته" گرفته شده است. بن واژه "گور" را در واژه گوراب ( =جوراب ) نیز می بینیم. همچنین در زبان ارمنی به قالی "گورگ" می گویند که آن هم از ریشه "گور" است و با واژه پارسی "کُرک" هم ریشه می باشد. ... [مشاهده متن کامل]
قالی عالی خراسان
قالی شکل تغییریافته ی کاری می باشد، کار یعنی قالی بافی همان طور که وجه تسمیه کرمان که مهد قالی بافی ست، کارمانیا است، هنوز هم کرمانی ها می گویند کار و دار قالی، واژه ی انگلیسی carpetهم از کار پت گرفته شده، کار همان قالی ست و پت هم در گویش کرمان به معنای نخ و پشم و بال است.
نام اصیل آن کالین است. پس از حمله مغولان و ترکان قالین شد و سپس قالی نام گرفت. درستش کالین ـه.