قال گذاشتن


    abandon
    desert
    fail
    to leave in the lurch
    to keep waiting too long

مترادف ها

walk out (فعل)
ترک گفتن، اعتصاب کردن، قال گذاشتن، کاری را ناگهان ترک کردن

پیشنهاد کاربران

قال گذاشتن از فعل قالماق ( ماندن و تورکی است. چون در فارسی قاف وجود ندارد ) .
قال گذاشت ( یعنی گفت اینجا بمان ، زود بر می گردم. . . . ولی رفت و نیامد. و من همان جا ماندم ) اون منو قال گذاشت.
سَردَواندَن
سلام درود افتخار می کنم شما خوبان دلسوز با صفا مرا راهنمایی می کنید و خوشحالم که دارای شخصیت بالایی دارید همینکه با شما سخنی گویم برام یک دنیا ارزش داره خوبان من پنج کلاس سواد دارم این کار خداست یا خودم
...
[مشاهده متن کامل]
نتوانستم توان درس خواندن را یاد بگیرم و سنم بالا رفته گوشه نشین خانه شدم همین باعث عقب ماندم بشه درود بی شمار بر شما سروران مهر دوستی رفاقت روز روزگار بر همه خوش ❤❤

جناب داداش پور درود بر شما
درست است که شور و انگیزه و به گفته شما تب پیش نیاز برای انجام هر کاری ست ولی برای هر کار چاره ای نیست جز اینکه باید از راه آن وارد شد.
می توانید بی استاد هم کارهایی صورت دهید که اینگونه که پیداست در سُرودن دارای استعداد و توانمندی می باشید ولی اگر می خواهید کارها و شعرهایی درست و شسته رفته و جدی بیافرینید باید که در آستان استادان فن زانو زده یا دستکم با خوانش کتاب هایی که دراین باره است بر دانش و هنری که بایسته ی این کار است دست یابید.
...
[مشاهده متن کامل]

به امید پیروزی شما

سلام درود به خدمت شما سروران گرامی دوست داشتنی عزیزان من تب شعر دارم اگر ممکن باشد ازم تست بگیرید منم در سایت شما انجام وظیفه کنم دست بوس شما حسین داداش پور
قال گذاشتن
Stand someone up; Leave someone hanging; Hang someone out to dry; Leave someone high and dry; Leave someone in the lurch

بپرس