leader of a caravan, leader of caravan
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
کاروان، قافله، بدرقه
پیشنهاد کاربران
قافله فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مجید جوانمرد ساختهٔ سال ۱۳۷۱ است.
در یک درگیری بین نیروهای انتظامی و قاچاقچیان یک افسر کشته می شود. سروان یوسف پیر بلوچ، پسر عموی مقتول برای رسیدگی به پرونده یک سرقت به بلوچستان منتقل می شود. او با کمک خانواده عمویش به مبارزه با اشرار می پردازد. در پی حوادثی که رخ می دهد خانواده اش از هم می پاشد و سرانجام مورد سرقت یک اسکلت پیش می آید و «پیر بلوچ» خود را به عنوان یکی از سردسته های قاچاقچیان جا می زند و سرانجام به محل اختفای «جلال» سر کرده قاچاقچیان که موجب قتل پسر عمویش نیز بوده است پی می برد و با یاری نیروی های انتظامی قاچاقچیان را گرفتار می کند.
... [مشاهده متن کامل]
• جمشید هاشم پور
• علی ثابت
• کتایون ریاحی
• حسن رضایی
• منوچهر حامدی
• پرستو گلستانی
• شاهد احمدلو
• کاظم هژیرآزاد
• ناصر گیتی جاه
• رضا مرادیان
• امیرحسین صدیق
در یک درگیری بین نیروهای انتظامی و قاچاقچیان یک افسر کشته می شود. سروان یوسف پیر بلوچ، پسر عموی مقتول برای رسیدگی به پرونده یک سرقت به بلوچستان منتقل می شود. او با کمک خانواده عمویش به مبارزه با اشرار می پردازد. در پی حوادثی که رخ می دهد خانواده اش از هم می پاشد و سرانجام مورد سرقت یک اسکلت پیش می آید و «پیر بلوچ» خود را به عنوان یکی از سردسته های قاچاقچیان جا می زند و سرانجام به محل اختفای «جلال» سر کرده قاچاقچیان که موجب قتل پسر عمویش نیز بوده است پی می برد و با یاری نیروی های انتظامی قاچاقچیان را گرفتار می کند.
... [مشاهده متن کامل]
• جمشید هاشم پور
• علی ثابت
• کتایون ریاحی
• حسن رضایی
• منوچهر حامدی
• پرستو گلستانی
• شاهد احمدلو
• کاظم هژیرآزاد
• ناصر گیتی جاه
• رضا مرادیان
• امیرحسین صدیق
قفله، دربست
این قافلهٔ عمر عجب می گذرد!
دریاب دمی که با طَرَب می گذرد؛
ساقی، غم فردای حریفان چه خوری.
پیش آر پیاله را، که شب می گذرد.
گفت، ایام اربعین حسینی بود دوستی قدیمی را بعد از مدت ها دیدم از زلف هایش جز چند شاخه موی سفید چیزی نمانده بود از آن زمان و طراوت گذشته گفتیم و رسیدیم به این جا که گفت این قافله عمر عجب میگذرد ( جای بسیار تعجب است که عمر به این سرعت در حال سپری شدن است ) هنگام خداحافظی رسید به او گفتم راستی من در حال آماده شدن برای پیاده روی اربعین هستم از تو می خواهم کوله بارت را ببندی و با من همراه شوی گفت که گرفتار روزگار است و نمی تواند مغازه را رها کند و به دست فرزندان خود بسپارد خستگی را در جسم و روان او مشاهده کردم گفتم ببین حکیمِ خیام وقتی این مصرع را گفت که این قافله عمر عجب میگذرد بلافاصله می گوید:دریاب دمی که با طرب می گذرد ( لحظه و زمانی را دریاب و غنیمت شمر و از آن استفاده کن که با خوشی و شادی می تواند طی شود ) بیا از این زمان استفاده ببر، این پیاده روی اربعین حال و هوایت را عوض می کند در این مسیر واقعا لذت می بری و جسم و روانت نشاط خاصی می گیرد و ان شا الله با خوشی و شادی هم طی خواهد شود. ای پدر مهربان، غم فردای بچه ها را برای چه چیزی می خوری! خداوند که روزی رسان است و تو به اندازه توانت تلاش و کوشش کن و مابقی را به خدا بسپار. پس الان امکانات سفر را آماده کن که این موقعیت می گذرد و ممکن است آن را از دست دهی. ساقی، غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را، که شب می گذرد ساقی:شرابدار، محبوب، معشوق، پیر. حریفان: دوستان، رفیقان، عزیزان. پیاله: جام، ظرف. در ضمن باید گفت این رباعی ( شعر چهار مصرعی ) خطاب به جوانانی که می گویند تا خانه و ماشین و امکانات و تحصیل فراهم نشود ازدواج نمی کنند می گوید زمان خوشی و شادی را از دست ندهید و غم زن و فرزندان نداشته خود را نخورید و از زمان جوانی و شادابی استفاده کنید چون این زمان از دست می رود خودتان قضاوت کنیدازدواج یک فرد در سن بیست و چند ساله را با فردی که درچهل سالگی ازدواج می کند مقایسه کنید هرچند چهل ساله امکانات بیشتری داشته باشد اما واقعا کدام لذت بیشتری خواهد برد؟ هرچند هم که مشخص نیست انسان
... [مشاهده متن کامل]
چه میزان عمر خواهد کرد آیا یک جوان که ازدواجش را به خاطر خانه و ماشین و ثروت به تاخیر می اندازد آیا مطمئن است تا آن زمان زنده خواهد بود! متاسفانه گروهی دیگر از جوانان چونان ساقی غم حرف و صحبت دوستان و آشنایان را می خورند که برای ازدواج آن ها چه قضاوتی می کنند شاعر می گوید تو غم این ها را نخور، اگر ازدواج به صلاح توست، تو خوش باش و لذت ببر و به حرف های نگفته فکر نکن چراکه زمان می گذرد و پای هیچ کس هم صبر نمی کند.
دریاب دمی که با طَرَب می گذرد؛
ساقی، غم فردای حریفان چه خوری.
پیش آر پیاله را، که شب می گذرد.
گفت، ایام اربعین حسینی بود دوستی قدیمی را بعد از مدت ها دیدم از زلف هایش جز چند شاخه موی سفید چیزی نمانده بود از آن زمان و طراوت گذشته گفتیم و رسیدیم به این جا که گفت این قافله عمر عجب میگذرد ( جای بسیار تعجب است که عمر به این سرعت در حال سپری شدن است ) هنگام خداحافظی رسید به او گفتم راستی من در حال آماده شدن برای پیاده روی اربعین هستم از تو می خواهم کوله بارت را ببندی و با من همراه شوی گفت که گرفتار روزگار است و نمی تواند مغازه را رها کند و به دست فرزندان خود بسپارد خستگی را در جسم و روان او مشاهده کردم گفتم ببین حکیمِ خیام وقتی این مصرع را گفت که این قافله عمر عجب میگذرد بلافاصله می گوید:دریاب دمی که با طرب می گذرد ( لحظه و زمانی را دریاب و غنیمت شمر و از آن استفاده کن که با خوشی و شادی می تواند طی شود ) بیا از این زمان استفاده ببر، این پیاده روی اربعین حال و هوایت را عوض می کند در این مسیر واقعا لذت می بری و جسم و روانت نشاط خاصی می گیرد و ان شا الله با خوشی و شادی هم طی خواهد شود. ای پدر مهربان، غم فردای بچه ها را برای چه چیزی می خوری! خداوند که روزی رسان است و تو به اندازه توانت تلاش و کوشش کن و مابقی را به خدا بسپار. پس الان امکانات سفر را آماده کن که این موقعیت می گذرد و ممکن است آن را از دست دهی. ساقی، غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را، که شب می گذرد ساقی:شرابدار، محبوب، معشوق، پیر. حریفان: دوستان، رفیقان، عزیزان. پیاله: جام، ظرف. در ضمن باید گفت این رباعی ( شعر چهار مصرعی ) خطاب به جوانانی که می گویند تا خانه و ماشین و امکانات و تحصیل فراهم نشود ازدواج نمی کنند می گوید زمان خوشی و شادی را از دست ندهید و غم زن و فرزندان نداشته خود را نخورید و از زمان جوانی و شادابی استفاده کنید چون این زمان از دست می رود خودتان قضاوت کنیدازدواج یک فرد در سن بیست و چند ساله را با فردی که درچهل سالگی ازدواج می کند مقایسه کنید هرچند چهل ساله امکانات بیشتری داشته باشد اما واقعا کدام لذت بیشتری خواهد برد؟ هرچند هم که مشخص نیست انسان
... [مشاهده متن کامل]
چه میزان عمر خواهد کرد آیا یک جوان که ازدواجش را به خاطر خانه و ماشین و ثروت به تاخیر می اندازد آیا مطمئن است تا آن زمان زنده خواهد بود! متاسفانه گروهی دیگر از جوانان چونان ساقی غم حرف و صحبت دوستان و آشنایان را می خورند که برای ازدواج آن ها چه قضاوتی می کنند شاعر می گوید تو غم این ها را نخور، اگر ازدواج به صلاح توست، تو خوش باش و لذت ببر و به حرف های نگفته فکر نکن چراکه زمان می گذرد و پای هیچ کس هم صبر نمی کند.
اول باید به توافق رسید که غافله هست قافله!! ریشه کلمه شاید در ندانستن پیشرو هست، گروهی مسافر که غافل از اتفاقات راه پیشرو هستن.
آخه کاروان همخانواده قافله ست ؟
یا ما هنوز معنی همخانواده رو نمیدونیم ؟
همخانواده یعنی اینکه حروف اصلی هر کلمه در کلمه دیگر هم باشد با این شرط که معنی کلمه حفظ شود
یا ما هنوز معنی همخانواده رو نمیدونیم ؟
همخانواده یعنی اینکه حروف اصلی هر کلمه در کلمه دیگر هم باشد با این شرط که معنی کلمه حفظ شود
کاروان. . . . . .
قافله : قافله یک واژه ی عربی از ریشه ی قَفَلَ ( به مکان قبلی برگشت ) از مسافرت برگشت . قافله در عربی مونث است و اسم فاعل به معنی همراه رونده ، بدرقه شونده . به عقب باز گردنده ، به محل قبلی خود رجوع کننده . در اصطلاح به معنی کاروان
... [مشاهده متن کامل]
قافله ی شب:
دکتر حسن انوری در مورد" قافله ی شب " می نویسد: ( ( � قافله شب کاروانیانی که شب هنگام راه می سپرند و چشم به طلوع آفتاب صبح دارند. ) )
( ( غافله ی شب چه شنیدی ز صبح
مرغ سلیمان چه خبر از سبا ) )
( گزیده غزلیات سعدی، حسن انوری، انتشارات علمی، چ اول، ۱۳۶۹، ص۸۲. )
... [مشاهده متن کامل]
قافله ی شب:
دکتر حسن انوری در مورد" قافله ی شب " می نویسد: ( ( � قافله شب کاروانیانی که شب هنگام راه می سپرند و چشم به طلوع آفتاب صبح دارند. ) )
( ( غافله ی شب چه شنیدی ز صبح
مرغ سلیمان چه خبر از سبا ) )
( گزیده غزلیات سعدی، حسن انوری، انتشارات علمی، چ اول، ۱۳۶۹، ص۸۲. )
گروه، توده ای از مردم
کاروان