قاف

/qAf/

    fabulous
    mountain surrounding the world
    mt caucasus
    [fabulous mountain identified with mountain caucasus]

پیشنهاد کاربران

واژه قاف شاید مأخوذ از قافقاز تلفظ یونانی قفقاز است.
لغت نامه دهخدا
واژه قاف
معادل ابجد 181
تعداد حروف 3
تلفظ qāf
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [مخففِ قفقاز؟، مٲخوذ از پهلوی؟: kof ( = کوه ) ؟]
آواشناسی qAf
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
قاف معرب شده نام شهر باستانی گابای است
در زمان ماد ها و هخامنشیان نزدیک اصفهان واقع بوده
و درواقع قاف لقب باستانی رشته کوه زاگرس بوده است
در شاهنامه فردوسی از یک طرف گفته میشود که
فریدون و مادرش فرانک در کوه های قاف پنهان شدند
...
[مشاهده متن کامل]

و از طرفی به جنگل اسپروز اشاره میشود که
به گفته مورخین اسپروز نام باستانی زاگرس است ؛
همچنین در لشکرکشی کیکاووس به هاماوران گفته میشود
که لشکر ایران از چهار سرزمین میگذرد تا
به سرزمین هاماوران برسد که عبارتند از
مکران ( بلوچستان ) ، قاف ( زاگرس ) ، باختر ( بختیاری )
و بربرستان ( کوه نشینان کرمانشاه ) ؛ و سپس
بیان میشود که آنسوی هاماوران ، سرزمین مصر است !
با این حساب سرزمین هاماوران نیز
از میان رودان تا سواحل مدیترانه است
و در اصل قلمرو قوم "عاموریان" میباشد که
ابتدا در سوریه و اردن سکنا داشتند و سپس
در قرن ۱۹ پیش از میلاد مسیح
تمام گستره بین النهرین را متصرف شده بودند
همچنین نام هاماوران شباهت زیادی
به نام "حمورابی" پادشاه عاموریت نژاد بابل دارد
که امپراتوری وی پس از مرگش
توسط کاسی های ایرانی فتح شد

کوه های قاف ،
باید کوه های دورتادور اقیانوس آرام باشند
که شامل رشته کوه های آلاسکا و راکی و آند و
کوه های قطب جنوب و نیوزلند و فیجی و
گینه نو و اندونزی و فیلیپین و تایوان و ژاپن و
نهایتا شبه جزیره کامچاتکا روسیه است ؛
...
[مشاهده متن کامل]

این رشته کوه که از روی خشکی و زیر دریا
ادامه دارد و بصورت یک حلقه متصل است
عملا دورتادور قاره ها و
دنیای تمدن انسان را
پوشش داده است . . .

تخلص خواننده ایفارسی زبان که در سبک رپ و گروه موسیقی ملتفت فعالیت میکند. وی پیش تر در گروه موسیقی صامت فعالیت داشت.
در گویش دری افغانستان
قاف = گیاهی کوهی و جزو گیاهان طب یونانی یا طب سنتی به حساب می آید ، قاف دارای پیاز می باشد که برگهایی پهن تر از گندنه یا تره دارد. بعضن آن را در بین خمیر سرخ کرده و می خورند.
این واژه پارسی ست، برابر ندارد که! در پارسی پهلوی: کاف= k�f قاف، کوه قاف که بهتر است آنرا غاف نوشت
Cheops / Khufu / قاف
هرم بزرگ جیزه مصر
ارجاع به نظر زرینه قبادی:
سیمرغ = در غیاث اللغات نوشته شده: در اساطیر آمده ست که مرغی ست چهارپا با رویی مانند آدمی بعربی آنرا عنقاء ( inca ) نامیده اند. . . // صدق میکند با مجسمهء "ابوالهول" ( above whole )
این مطلب به زمین تخت مربوط است
ابن عربی:اشاره به قلب محمدی است که همان عرش الهی است - کوه قاف :کوهی است محیط بر عال که درپشت آن عنقا ( سیمرغ ) است - اشاره دارد به مقام قلب که محل تجلی حق متعال است کوه قاف همان قلب - سیمرغ همان حق متعالاشاره به سورهحج آیه46دارد

بپرس