قابلیت

/qAbeliyyat/

    ability
    ability _
    capability
    capacity
    competence
    facility
    faculty
    flair
    ship _
    merit
    worth
    [rendering the english suffix-ability or -ibility]

فارسی به انگلیسی

قابلیت ارتجاع
springiness

قابلیت اشتعال
flammability

قابلیت اشتغال
combustibility

قابلیت اطمینان
reliability

قابلیت به کار بردن
usability

قابلیت تحسین
praiseworthiness

قابلیت حل
solubility

قابلیت حل شدن
dissolubility

قابلیت خرید و فروش
marketability

قابلیت خوراک
edibility

قابلیت دفاع
tenability, tenableness

قابلیت رویت
visibility

قابلیت مقاومت مغناطیسی
reluctivity

قابلیت هدایت
conductance

قابلیت هدایت گرما
conductance

قابلیت کشتیرانی
navigability

مترادف ها

ability (اسم)
توانایی، قابلیت، شایستگی، لیاقت، استطاعت، صلاحیت، سررشته

capability (اسم)
توانایی، قابلیت، لیاقت، صلاحیت، سامان، استعداد پیشرفت

susceptibility (اسم)
قابلیت، استعداد، امادگی، حساسسیت، فروگیری

sufficiency (اسم)
قابلیت، شایستگی، کفایت، بسندگی، مقدار کافی

پیشنهاد کاربران

ارزش
سرویس ، بازدهی
گُنجایش
توانایی
این مصادر نو اند که برایتان ساخته ام
قبل و قبول : ( پیشیدن: پیشستن. یعنی پیش شدن و پیش رفتن )
مقبل: پیشذر: پیشگاه.
قابل: پییشنده: ( پیش شونده ) مردانه.
قابلیت: پیشندگی: ( پیش شوندگی: پیش روندگی )
...
[مشاهده متن کامل]

قابله: پیشا: ( پیش شوا: پیش روا ) زنانه.
قابله گی: ( پیش شوایی: پیش روایی )
مقبول: ( پیشیده و پیشسته. یعنی پیش شده و پیش رفته. چقدر؟ مچم! متر کار است. )
مقبولی و مقبولیت: ( پیشیدگی و پیشستگی . یعنی پیش شدگی. پیش رفتگی. اینه در اقدام رسیدیم. )
مقبوله: ( پیشستا. ) زنانه.
جملات.
۱ - من می پیشم ازت: من از تو پیش می شوم.
۲ - من پیشستم ازت: من از تو پیش شدم.
۳ - من پیشسته ام ازت: من از تو پیش شده ام.
۴ - من پیشسته بودم ازت: من از تو پیش شده بودم.
خوش! نهاد ( من ) نیاز نیست انداختنش آسان است.
یاد داشت:
آیا زبان پارسی چگونه می تواند بپیشد ( پیش شود یا پیش برود؟
همین گونه که من مصدر می سازم و مشتق گیرم و جمله می سازم. همین است پیشرفت زبان پارسی.

معنی سوم
قبل و قبول: برازیدن و سزیدن
قابل: برازنده و سزنده ( سزاوار )
قابلیت: برازندگی و سزندگی ؛ ( سزاواری )
مقبول: برازیده و سزیده
مقبولیت: برازیدگی و سزیدگی.
اسم مونث عربی در برابر پارسی
قابله: پذیرا. پسندا. شایا. برازا. سزا.
معنای دوم
قبل و قبول = شاییدن و شایستن و پسندیدن
قابل: شاینده: پسندنده
قابلیت: شایندگی: پسندندگی
مقبول: شایسته. پسندیده
مقبولیت: شایستگی و پذیرفتگی: پسندیدگی
واژه های عربی را نادرست معنی کرده اند.
چنین معنی ها وجود ندارد.
ها ها ها ها
قبل و قبول = پذیریدن و پذیرفتن.
ها ها ها ها
قابل: پذیرنده
قابلیت: پذیرندگی
مقبول: پذیرفته.
کار به اهل کار سپاریده می شود.
پذیرنده ی کار
شایندگی
پذیرایش
استحقاق، استطاعت، استعداد، اهلیت، سزاواری، شایستگی، لیاقت، توان، عرضه، قوه، کفایت، پذیرش، امکان
کاربری
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
تون tun ( اوستایی )
اَتوکی ( پهلوی: اَتوکیْه )
هونَرتات ( اوستایی: هونَرِتات )
لیهات ( کردی: لیهاتوویی )
آمباس ( سنسکریت: آمبْهَس )
داشیا ( سنسکریت: داکْشیَ )
ویاژاس ( سنسکریت: ویاچَس )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس