قابل قبول

/qAbeleqabul/

    admissible
    acceptable
    passable
    reasonable
    receivable
    tolerable

مترادف ها

acceptable (صفت)
قابل قبول، قابل پذیرش، پذیرفتنی، مقبول، مناسب، پسندیده، پذیرا، خوشایند، خوب

passable (صفت)
قابل قبول، قابل عبور، گذرپذیر، عبور کردنی

admissible (صفت)
قابل قبول، پذیرفتنی، مجاز، روا، قابل تصدیق

tolerable (صفت)
قابل قبول، متوسط، تحمل پذیر، نسبتا خوب، قابل تحمل، مدارا پذیر

allowable (صفت)
قابل قبول، مجاز، روا، جایز

believable (صفت)
قابل قبول، باور کردنی

receivable (صفت)
قابل قبول، پذیرفتنی، قابل وصول، دریافت کردنی، بروات وصولی

acceptive (صفت)
قابل قبول

پیشنهاد کاربران

شایان پذیرش
تقابل= همرو / هماورد ( من رو با فلانی همرو ( تقابل ) کرد ) / تقابل دو تیم = هماورد دو تیم
مقابل=روبرو / جلو / روپیش ( فلان چیز رو مقابل ( روپیش/روبرو/جلو ) من گذاشت = فلان چیز رو روپیشم گذاشت.
قبول = پسند
...
[مشاهده متن کامل]

قابل قبول = گذر پذیر
قابلیت =توانش با قابلیت بالا = با توانش بالا یکی از قابلیت های آن = یکی از توانش های آن
با امکان اینکه قابلیت برخی از . . . . . . = با گذار ( امکان ) اینکه توانش برخی از . . .
اقبال = بخت

پذیرش پذیر
قابل پذیرش
پذیرفتنی
باور نکردنی
acceptable

بپرس