باآفرین . [ ف َ ] ( ص مرکب ) لایق تحسین . قابل ، درخور تقدیس : خردمند گفتا بشاه زمین که ای نیک خو، شاه باآفرین . دقیقی . بدان بادپایان باآفرین بآب اندرون غرقه کردند زین . فردوسی . ... [مشاهده متن کامل]
برآمد یکی باد باآفرین هوا گشت خندان و روی زمین . فردوسی . که خواهم که بینم سراسر زمین همه مرز ایران باآفرین . فردوسی . چنین گفت رستم بشاه زمین که ای نام بردار باآفرین . فردوسی . همه بوسه دادند گردان زمین به پیش سیاوخش باآفرین . فردوسی . چو پیران بیامد زهند و ز چین سخن رفت از آن شهر باآفرین . فردوسی . چو گودرز و هشتاد پور گزین همه نامداران باآفرین . فردوسی . چو کاموس ومنشور و خاقان چین گهار و چو فرطوس باآفرین فردوسی . نخستین چو کاوس باآفرین کی آرش دوم بد، سوم کی پشین فردوسی . یکی بزم جوید دگر رزم و کین نگه کن که تا کیست باآفرین . فردوسی . چو پنجاه و سه روز بگذشت ازین که شد کشته آن شاه باآفرین . فردوسی . بد او پورشاه سمنگان زمین همان خال سهراب باآفرین . فردوسی . چنین گفت سهراب باآفرین که چون اسپم آمد بدست این چنین . فردوسی . بجان و سر شاه ایران زمین سرافراز کاوس باآفرین . فردوسی . نهادند بر نامها بر نگین فرستادگان خواست باآفرین . فردوسی . کز ایران یکی مرد باآفرین فرستند نزدیک خاقان چین . فردوسی . بدینگونه تا هفت سال از جهان ندیدند سبزی کهان و مهان بهشتم بیامد مه فرودین برآمد یکی ابر باآفرین . فردوسی . وز آن پس چو گفتارها شد کهن برآن بر نهادند یکسر سخن کز ایران یکی مردباآفرین فرستند نزدیک خاقان چین . فردوسی . چه گفت آن سخنگوی باآفرین که چون بنگری مغزداد است دین . فردوسی . بفرمود تا برنهادند زین بر آن بادپایان باآفرین . فردوسی .
!It is impressive قابل تحسینه !
impressive
طبق این سایت www. andishmandproject. com میشه quantifiable