فیثاغورث


    pythagoras

پیشنهاد کاربران

Pythagoras : این نام می تواند به چند شکل های مختلف زیر تلفظ و معنا گردد و اجزای تشکیل دهنده آن جملگی به زبان فارسی می باشند.
- اگر th را د تلفظ کنیم، آنگاه این نام به شکل : پیدا گو راز تبدیل می شود که از دیدگاه والدین به معنای زیر بوده است : این نوزاد ما بطور آشکار گویای راز است و یا اینکه اگر بزرگ شد راز را بطور آشکار بازگو خواهد نمود. شاید به این دلیل و بر عکس این معنا، هم عصران وی ، او و شاگردان و پیروانش را
...
[مشاهده متن کامل]

" راز مندان " و یا " راز پوشان " لقب داده بوده باشند.
- پَی تها گو راز : پَی بصورت امری به معنای جستجو کن ، تها جمع ته یا پایه و یا بنیاد. لذا این نام از دیدگاه والدین و بصورت خبری ( نه امری ) به معنای زیر بوده است : این فرزند ما اگر بزرگ شد، بنیاد ها را خواهد پوئید و راز آنها را بیان خواهد نمود.
- پَی تا گو راس : این فرزند ما راز نهفته در قاعده ها را خواهد جُستت و آنگاه راز نهفته در راس هر مثلث و مخروطی را بازگو خواهد نمود. منظور اینکه زمین و آسمان را خواهد شناخت و یا آنها را با ریسمان به هم پیوند خواهد داد.
- پی ته گُراز : به معنای چربی ران خوک وحشی یا گُراز.
Mnesarchos نام پدر وی : منِ سر خوس: حرف س مخفف است بوده و از دیدگاه یکی از والدین این نام به معنای زیر بوده است : این فرزند سر خوی من است، یعنی مشغولیات فکری من است. تلفظ این نام به شکل " منه سر خوش " از دیدگاه پدر یا مادر به معنای : این نوزاد سرخوشی من است. میگویند که او در اصل و ریشه اهل جزیره ساموس نبوده بلکه یک تاجر یا سنگ تراش مهاجر به آن سرزمین بوده است.
Pythai با تلفظ پَی تهای به زبان های غربی نام مادر پی تا گو راز ( فیثاغورث ) که در اصل و ریشه به زبان والدین به شکل زیر تلفظ می شده است: پیدائی .
Samos محل تولد : غیر از ساموس می تواند به شکل های زیر هم توسط بومیان تلفظ شده بوده باشد : سا مَوز به معنای شبیه میوه درخت مَوز.
زا مَوز به معنای زاینده یا تولید کننده مَوز . حال معلوم نیست که آیا باغبانان در آن جزیره درخت موز پرورش می داده اند یا نه . زم اوس یعنی رودخانه زمزم باغ پردیس موسا ( موسی ) در آن جزیره جاری ست. لقب یا نام خانوادگی ساموسی علاوه بر معنای اهل ساموس بودن ، شاید به معنای زیر بوده باشد: مانند موسا. این احتمال شاید قریب به یقین باشد که آن خانواده مهاجر به آن جزیره و قبل از عزیمت به آنجا از این نام خانوادگی برخوردار بوده و آن نام خانوادگی بطور تصادفی با نام آن جزیره هم خوان شده بوده باشد. منظور آن مهاجرین از انتخاب لقب ساموسی برای خود شاید این بوده باشد که از تبار آنان یکی متولد خواهد شد و مثل موسا یک دین خواهد آورد. لذا آن خانواده مهاجر شاید هم یهودی تبار و هم فارس زبان بوده باشد.
بهر حال یک مثلث قائم الزاویه و متساوی الساقین در این طبیعت و کیهان یافت نخواهد شد که وتر آن برابر با یک عدد صحیح یعنی غیر اعشاری باشد. مقدار وتر چنین مثلث هایی همیشه مساوی خواهد بود با حاصلضرب جذر عدد ۲ ( ۲ زیر رادیکال ) در یکی از اضلاع مثلث. اگر خوانندگان گرامی و علاقه مند به قضیه پَیتاگوراز ( فیثاغورث: معرب ) یک مثلث قائم الزاویه با ساقه های مساوی ( دو ضلع مجاور زاویه ۹۰ درجه با هم برابر ) یافتند که وتر آن یک عدد صحیح یعنی غیر اعشاری بود، لطفا آنرا معرفی کنند. البته عدم یافت چنین مثلثی، هیچگونه نقصی در قضیه یا اصل فیثاغورث ایجاد نخواهد کرد. من خودم براین باورم که کوچکترین مثلث قائم الزاویه و متساوی الساقین فیزیکی موجود در این طبیعت و کیهان ، مثلثی است که طول هر کدام از ساقه های x و y آن برابر با طول پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۳۵ متر باشند و وتر آن برابر با حذر عدد ۲ ضربدر طول پلانک.
میگویند ( در سایت وکیپیدیا دانشنامه آزاد به زبان آلمانی ) که پَیتاگوراس به چهار تائی ۱ و ۲ و ۳ و ۴ که جمع آنها برابر با ۱۰ ست و خود عدد ۱۰ علاقه زیادی داشته است. شاید به این دلیل عدد ۱۰ برای انسان باستان جالب و حامل راز و معنای ژرف بوده باشد که تعداد انگشتان دست و پای انسان هرکدام ده تا می باشند. از دیدگاه امروز و با وجود این همه پیشرفت های علمی و صنعتی و هنری و موجود بودن چند آئین و دین بزرگ ، شاید بتوان گفت که هر کدام از انگشت های دستان یا پاها اشاره به یکی از ابعاد دهگانه افراد انسانی یعنی یکی از من ها یا خود ها و یا یکی از نفوس مجرد دهگانه مشتمل بر پنج نفس مجرد مردانه و پنج نفس مجرد زنانه داشته باشند. شاید مفید باشد که بدانیم، نفس مجرد به معنای من یا خود می باشد و نه روح ؛ نه روان ؛ نه جان ؛ نه فهم؛ نه عقل و نه ماده و نه هیچ چیز دیگری. این پدیده ها و نفس مجرد غیر قابل تبدیلات متقابل بهمدیگر می باشند. فیثاغورث معتقد به حلول روان ( نه روح ) یا تناسخ بوده است و گویا بعضی از علائم یا اتفاقاتی از زندگی های پیشین خود را به یاد آورده بوده باشد. بعضی از پژوهشگران افکار و اندیشه های آن شخصیت راز آلود باستانی بر این باورند که فیثاغورث بیشتر میل به رسم و روش شامانی یا شامانیزم داشته است تا ایجاد علم .
eternal return با تلفظ اِترنال ریترن به زبان انگلیسی و Der ewige Wiederkehr با تلفظ دِر اِویگَه ویدِر کِی هر ( با علامت سکون روی ی و ه ) به زبان آلمانی معادل " بازگشت جاودانه " به زبان فارسی می باشند. این ایده حقیقی و طلائی و منور و درخشان به پَیتاگوراز تعلق دارد که متاسفانه به علت باور به تناسخ ، در طول تاریخ تاکنون سایه ای ضخیم بر آن افکنده شده است. از لحاظ تاریخی معلوم نیست که آیا بودا و فیثاغورث هم عصر بوده اند یا نه ؟ بهر حال بودا با قاطعیت تمام و با یقین و اطمینان ، شرح و توضیح و توجیه و تبیین حرکت دایره وار چرخه تولد و مرگ را به روش گردش حلول روان یا تناسخ رد نموده و آنرا فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی مقدور و امکان پذیر دانسته است.
Der paradiesische goldene Zeitalter با تلفظ دِر پارادیزیشه گولدِنه تزایت آلتِر به زبان آلمانی به معنای " عصر طلائی بهشتی " هم یکی از عبارات بیان شده توسط پیتاگوراز می باشد. در همین رابطه این احتمال می تواند قوی و نزدیک به حقیقت باشد که او به داستان آدم و حوا و باغ پردیس یا فردوس و یا بهشت سروده شده توسط موسا آشنائی داشته بوده باشد.
خط خودی و دایره وار من و یا پَی تا گو راز ( و هرفرد انسانی دیگر صرف نظر از خطوط های خودی بقیه موجودات ) از دو بند یا دو پاره خط زیر آفریده شده است که در پشت سر هم و در طول همدیگر می باشند و اول و وسط و آخر این خط دایره وار خودی ، خود هر فرد می باشد. این خط خودی را هم می توان سلسله دهری خودی نامید.
《تولد - زندگی - مرگ 》
《مرگ - زندگی - تولد 》
این خط یا سلسله دایره وار خودی ( چرخ کوچک ) همیشه در طول این حرکت کلی و راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی دایره وار ( چرخ بزرگ ) محتوای کیهان یا جهان بین دو حالت بهشت برین متوالی همین واقعیت و طبیعت، برای یک دور کامل در اطراف نقطه هندسی مرکزی و مشترک به گذر مدت زمانی به طول هفت دهر کیهانی یعنی هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان نیاز خواهد داشت یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی که از پیش توسط طراح و آفریدگار جهان تعیین گردیده و یک ثابت کلی و جاودانه می باشد.
چرا هفت برابر ؟
یافتن جواب این سوال را به عهده خوانندگان گرامی و علاقه مند به پدیده بازگشت جاودانه و حساب و هندسه و جبر انسانی و خدائی می سپارم و مدعیان به اصطلاح واقف و آگاه و بیدار و هوشیار به حکمت الهی.
شرح و توضیح حکمت الاهی یا الهی بصورت راز ها و معانی ژرف در پشت پرده ظاهر سمبل های سنگی گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان و دو سمبل کوچکتر روی آنها یکی چلیپا و دیگری سواستیکا و چند واژه اوستایی و چند نام باستانی و پیام هفت سین و اعداد یک رقمی دهگانه از صفر تا نُه نهفته است و نه در محتوای کتب به اصطلاح وحیانی و آسمانی سه دین به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، البته با کمال احترام و فرود آوردن سر تعظیم و تواضع و فروتنی در پیشگاه والای کلیه موئمنین نیک اندیش و نیک گفتار و نیک کردار پیرو این سه دین و حاملین یوغ های سنگین و سبک شرایع این سه دین.

بیشتر از اون چیزی که فکر کنید
نام یکی از ریاضی دانان و یکی از مباحث ریاضی

بپرس