فکر

/fekr/

    thought
    relection
    thinking
    idea
    mind
    care
    head
    headpiece
    impression
    reflection
    wrinkle

فارسی به انگلیسی

فکر اولیه
conception

فکر بکر
brainstorm

فکر پوچ
daydream

فکر ثانوی
afterthought

فکر ثانوی درباره چیزی
second thought

فکر چیزی را کردن
think

فکر خوان
mind reader

فکر خوانی
mind reading

فکر را به خود مشغول کردن
preoccupy

فکر سلیم
acumen

فکر گیسخته
incoherence

فکر نکردنی
unthinkable

فکر و ذکر
preoccupation

فکر و ذکر همیشگی
hobbyhorse

فکر کردن
believe, calculate, cerebrate, consider, judge, think, trow, trust, puzzle, ween, feel, figure, reckon, mull, reflect, to think, to reflect

فکر کردن با حدث و قیاس
speculate

فکر کردن به طور حدسی
suppose

مترادف ها

opinion (اسم)
نظر، گمان، اندیشه، رای، اعتقاد، عقیده، فکر، نظریه، پندار

intent (اسم)
معنی، عمد، منظور، مرام، نیت، قصد، فکر، مفاد، تصمیم

intention (اسم)
عمد، منظور، مقصود، مراد، قصد، خیال، مفهوم، فکر، تصمیم، عزم، عزیمت، غرض

thought (اسم)
نظر، گمان، قصد، اندیشه، خیال، استدلال، عقیده، تفکر، فکر، خاطر، خاطره، پندار، سگال، چیز فکری

idea (اسم)
معنی، اگاهی، مراد، گمان، نیت، اندیشه، خیال، فکر، تصور، انگاره، خاطر، طرز تفکر، طرز فکر، خاطره، نقشه کار

notion (اسم)
اندیشه، خیال، عقیده، ادراک، مفهوم، فکر، تصور، خاطر، خاطره، نظریه، پندار

concept (اسم)
مفهوم، تصور کلی، فکر

speculation (اسم)
خیال، فکر، احتکار، تفکر و تعمق، زمین خواری، سفته بای

پیشنهاد کاربران

این واژه دگرسته واژه� ویر� و �ویروک� است ، که در آغاز فیروک و سپس فکر شده است.
ایده
فکر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
مانز mānz ( اوستایی: mānzdra )
دیان dyān ( سغدی )
اندیشه، سگال segāl ( دری )
در لری بختیاری
مَن:فکر، اندیشه این لغت از لغات اصیل پارسی است برای نمونه بهمن ( ( به مَن ) ) بهترین اندیشه
در لری بختیاری
مَن:فکر، اندیشه
ارمَنُم، مَنُم:فکر کنم، گمان کنم
دیا کِردِن، دیا گُهدِن:فکر کردن، حدس زدن، اندیشه کردن
در اوستایی
Ava kara به معنای do off بوده که دگرگون شده آن ان Fekr مثل think انگلیسی است .
Ava = بی فعل و کنش
Kara = وند کر که توی فعل کمکیِ کردن ( کر یدن مثل آرامیدن یا گُز آر دن ) وجود دارد.
Fekr = انجام دادن به صورت بی فعل و کنش
واژه فکر
معادل ابجد 300
تعداد حروف 3
تلفظ fekr
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: افکار]
مختصات ( فِ کَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی fekr
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
فکر در سینه در آید نو به نو
خند خندان پیش او تو باز رو
مولوی
فکر بلبل همه آنست که گل شدیارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
حافظ
در اوستایی واژه مت مانند هومت به معنی اندیشه نیک
فکر:تصویری از آنچه که از طریق پنج حس در ذهن ضبط شده
کردی کلهری: وِیر
کردی سورانی: بِیر
کردی کرمانجی: هِیزر
فکر واژه ای پارسی است نه اربی زبانی دورغی و ایرانی وار
واژه های عربی زیر ریشه اوستایی دارند:
فکر: Ava Kara
ذکر: Adhiri Kara
نکر: Ni Kara
بکر: Aipi Kara
سکر: Os kara
شکر: Asha Kara
مکر: Aiwi Kara
حکر: Akh Kara
عکر: A Kara
وکر: Vi Kara
پیرس: paarsitek
کلمه ( فکر ) به معناى نوعی سیر و مرور بر معلومات موجود حاضر در ذهن است ، تا شاید از مرور در آن ، و یک بار دیگر در نظر گرفتن آن ، مجهولاتی براى انسان کشف شود.
فکر
مخالف:بی فکر
هم خانواده:افکار
معنی:عقل
نظر ، عقیده ، رای
پهلوی:
handešišn ( اندیشه )
men
menišn ( منش )
mānak
sikāl ( سگال )
uskār
uskārišn
varom
این واژه عربی است
و واژژه برابر ایرانی
پارسی . . . . . اندیشه
کردی کرمانجی. . . . . پوژین
هم خانواده ی فکر = کافر ، تفکر ،
اندیشه، پندار، تأمل، تعقل، تفکر، سگالش، خاطره، خاطر، یاد، نظریه، انگار، تصور، خیال، فرض، گمان، وهم، رای، عقیده، قصد، نیت، کله، مغز، صرافت، سگال
فکر
اسل این واژه ایرانوویچی یا هندواروپایی است و هم ریشه با : واک ، واژ ، واج ، وات، واز که وات " و" به " ف" دگریده شده و وات " ر" به مَئنی انجام دهنده به آن اِزافه ( اضافه ) گردیده است ، این گونه میتوان دریافت که برای منوچ و انسان دیرینه و پارینه فکر و اندیشه نادیدنی بود ولی سخن شنیدنی و : واقعی ، رویدادی و رُخدادی ، هتا خود وقع و واقع هم از واق و واگ و واک می آید که سِدا و آواز است و واق واق سَگ هم سِداست ، واژه های همریشه اروپایی :
...
[مشاهده متن کامل]

fact , factor , dificult :di - fic - ult , fiction
واژه ء think به مَئنی فکر کردن هم ریشه با :
آلمانی : denken
پارسی : دانستن ، دانیدن
و واژهء thank به مینه سپاس گُذاری همریشه با :
آلمانی : danken
پارسی : دینستن ، دینیدن
دان نگاه بیرونی به جهان و دین نگاه درونی به جهان است.

فکر به معنای �سودا� هم هست
سگال
در زبان لری بختیاری کلمه فرگ کاربرد دارد
فر::شکوه. بلند. بزرگی
گ::گاه. گه. جایگاه. محل.
ferg
فرگ::جایگاه بلند.
جمله لری
فرگان ری یک اریزیم::فکرهایمان را
با هم یکی می کنیم
اندیشه
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
مانْز ( اوستایی: مانز دَزوم )
مَئیت ( اوستایی: مَئیتی )
چینتا ( سنسکریت )
مانیژ ( سنسکریت: مانیشا )
اندیشه ( پارسی دری )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس