فوران کردن


    eject
    erupt
    gush
    jet
    spew
    spurt

مترادف ها

spout (فعل)
پریدن، فوران کردن، فواره زدن، جهش کردن، فواره زدن اب

bubble (فعل)
گفتن، جوشاندن، جوشیدن، قلقل زدن، حباب براوردن، خروشیدن، بیان کردن، فوران کردن

erupt (فعل)
منفجر شدن، جوانه زدن، فوران کردن، در امدن، در اوردن، جوش دراوردن

effuse (فعل)
پخش کردن، فوران کردن، بیرون ریختن از، ریختن، پاشیدن

irrupt (فعل)
فوران کردن، اتش فشان کردن

spew (فعل)
فوران کردن، قی کردن، با فشار خارج کردن، بخارج ریختن

پیشنهاد کاربران

بالا زدن آب ؛ ارتفاع گرفتن آب. برآمدن آب چنانکه در رودخانه و چاه و غیر آن. مَدّ آب. بالا آمدن آب.
|| فوران کردن و جستن آب و امثال آن : فواره بالا زد؛ ببالا جهید. نفت بالا زد؛ببالا برشد.
فواره زدن
فَوَرانیدن

بپرس