فوران

/favarAn/

    eruption
    ebullition
    effervescence
    agony
    flush
    gush
    jet
    outburst
    outpouring
    paroxysm
    spurt

فارسی به انگلیسی

فوران اتشفشان
eruption

فوران از شیر
spout

فوران از لوله
spout

فوران گر
gushy

فوران کردن
eject, erupt, gush, jet, spew, spurt

فوران کردنی
eruptible

مترادف ها

spout (اسم)
دهانه، جوش، لوله، ناودان، فوران، شیر آب، فواره

jet (اسم)
دهانه، دهنه، پرتاب، فوران، فواره، جت، کهربای سیاه، سنگ موسی، مهر سیاه، پرش اب، جریان سریع

eruption (اسم)
انفجار، جوش، فوران

outburst (اسم)
ظهور، انفجار، فوران، طغیان

ebullition (اسم)
غلیان، فوران

irruption (اسم)
فوران، ایجاد ناگهانی

effusion (اسم)
ریزش، اضافه، تظاهر، فوران، جریان بزور

پیشنهاد کاربران

ریشه یابی فوران و فوریت و . . . .
فوران = فور ران = پور ران = پُر ران = حد نهایی از هر چیزی حرکت => نهایت حرکت و جابجایی
چرا فور از پُر آمده؟؟؟
واژه فَر همان اَفَر یا اَپَر یا اَبَر می باشد که در زبان لاتین به ریخت UP به چم بالا موجود است.
...
[مشاهده متن کامل]

افسر = اف سر یا کسی که مقام بالا دارد یا همان بالاسری=رییس خودمان
افشار = بالا شار شده = بالا جمع شده که در اینجا به طبقه بالا دست بودن اشاره دارد => واژه فشار نیز از آن امده که میشود = بسیار شار شده = بسیار جمع شده
فرنیا = اپر نیا = دارای نیا و جد بالا مقام
فرهنگ = اپر هنگ = پرهنگ = فرهنگ = بالایی و شکوه جمعی = منظور آنچه که در یه هنگی ( جمعی ) یا همان جامعه بعنوان ارزش والا شناخته می شود بوده - بدین رو به هنجار قانون گفته شده چون در یک هنگ یا جمع رعایت می شده
همان واژه آپ در ابرمن نیز دیده می شود که به چم منش بالا می باشد و امروز بدان قهرمان میگویند.
ابر آسمان = آنچه که در بالای آسمان اسکان ( قرار ) دارد
ابرو = بسیار بالا ( اشاره به مکان اسمان ابرو در بخش بالایی چهره دارد ) یا آنچه که بسیار مانند ابر اسمان می باشد.
افسانه = اَپسانه = آنچه که بسیار از آن سان ها و مثال ها ساخته اند یا مثلی که بسیار بزرگ باشد و از گذشته های دور به ما بعنوان یک رخداد بزرگ مثل ( نقل ) شده
از همه اینها پریدن که نشان دیگری از بالا روندگی بوده ساخته شده / همچنین واژه pro در لاتین همان پُر ایرانیست یعنی حد بالایی و نهایت از هر چیزی یع چیزی مثل اَبَر؛
پس فور گونه دیگری از حد نهایت در چیزی میباشد .
با یک تراز ساده میتوان سنجید چگونه ابر آسمان به فوران / فوری و pro و . . . . پیوند دارد . آری زبان ها اینطور ساخته شده اند کافیست به اصل و ریشه آن پی ببریم.
ران = راندن / رانش / راننده و . . .
=> فوران = حرکت و جابجایی بسیار / حرکت نهایت داشتن / سرعت زیاد
برابر مازندرانی آن پلغور میشود = پِل غور ( غار ) ( غار و غور کردن شکم نشانه دیگریست از اینکه دگرش اوایی رخ داده ) => پِل ( فِل ( در فلفل و فلافل انرا میبینیم = تند و سریع ) غور/ غار => پلغور/ پلغوره = حرکت سریع و خروج از غار و دهانه هایی ک سوراخ وار هستند
فور ایرانیست

بالا زدن آب ؛ ارتفاع گرفتن آب. برآمدن آب چنانکه در رودخانه و چاه و غیر آن. مَدّ آب. بالا آمدن آب.
|| فوران کردن و جستن آب و امثال آن : فواره بالا زد؛ ببالا جهید. نفت بالا زد؛ببالا برشد.
فوران به زبان سنگسری
بِپّرهbepareh
جوشبِمه joshbemeh
ترکیدن لوله
در پارسی " فشانش " از بن فشاندن ، در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
پاشیدن ، خروشیدن

بپرس