فوتون، واحد شدت نور وارده به شبکیه چشم
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
فوتون
اَفتو : اَف - تو : از تابیدن یا توبیدن
اَفتو : اَف - تو : از تابیدن یا توبیدن
فوتون همان آفتاب پارسی است که میتوان با دگرش هایی از آن نوواژه ساخت:
آفتاب:آف تاب
اگر آف - را به فَ و تاب را به تاو دگریده کنیم:فَتاو
آفتاب:آف تاب
اگر آف - را به فَ و تاب را به تاو دگریده کنیم:فَتاو
ذرات نور از کمیت ساخته شده اند که به ترتیب زیر می باشند : مکان - بیمکانی - بیزمانی .
طوریکه در بحث های گرانش کوانتمی ، هندسه دیفرانسیل ، کل و جزء، ازل یعنی چه ؟ ابد یعنی چه ؟ مه بانگ ، جدول ضرب اجداد اسفار اربعه ، قوه خیال ، روح و هفت عالم و زندگی های بعد از مرگ در صفحات مختلف همین سایت، هدف و معنای زندگی انسان و ابعاد تاکنون ناشناخته وجود انسان در ژرفای ساختمان روان انسان در بخش تمایلات جنسی آشکار و نهان و بیان ریاضی فیزیکی تخیلی فرمول عشق و کشف یک مرجع مختصات ۴ بعدی جدید و کشف مرجع مختصات غیر مادی جان آشنا شدیم، در اینجا بطور خیلی مختصر به ساختمان فوتون اشاره ای کوتاه خواهیم داشت. کمیت های بیمکانی و بی زمانی به معنای وجود نداشتن مکان و زمان نیستند بلکه یک جنبه عینی اما مثل مکان - زمان غیر قابل دریافت از طریق حواس پنجگانه میباشند. و طول ابعاد آنها برابر با طول و زمان پلانک می باشند.
... [مشاهده متن کامل]
طوریکه میدانیم فوتون ها دارای بعد زمان نیستند و الا مثل موجودات زنده یک روزی پیر می شدند و ساختمان آنها تخریب میشد و حدود ۱۴ میلیارد سال عمر نمی کردند، طوری که وجود تابش زمینه کیهانی این حقیقت نامیرایی ذرات نور را به ما نشان می دهد. تاکنون فوتون ها طبق تئوری الکترومعناطیس از دو میدان الکتریکی و مغناطیسی در هم تنیده شده ساخته شده اند که تغییرات این دو میدان ( در زمان ؟ ) باعث القاء دیگری میشود و این دو میدان علاوه بر حرکت انتقالی دارای حرکت چرخشی هم به دور خود میباشند که هر کدام از این دو حرکت دارای انرژی خاص خود بوده که یکی جنبشی به سمت جلو و دیگری چرخشی ( اسپینی ) روی شان چپ و راست و یا راست و چپ. بجای این دو میدان می توان دو حلقه با محیط طول پلانک در نظر گرفت که یکی حلقه مکان و دیگر حلقه بیمکانی و حلقه سوم یعنی حلقه بی زمانی که محیط آن طول زمان پلانک باشد. دو حلقه مکان و بیمکانی به علت دو جنبه ای بودن ماهیت متضاد پس از به هم پیوستن به هم دیگر خود به خود به نوسان در می آیند و آنهم نوسان تبدیل شدن به همدیگر، القاء همدیگر و مشتق شدن از همدیگر و واحد بیزمانی ؟ چه نقشی در این نوسان بازی میکند ؟ غیر از پایداری نوسان. این فوتون کوچکترین و پر انرژی ترین و با کوتاه ترین طول و ارتفاع موج ، کوچک ترین ذره نور موجود در جهان مادی می باشد. که دارای فرکانس ۱۰ بتوان ۴۳ بار در ثانیه میباشد. فوتون های بزرگتر از پیوست دو طول و دو زمان پلانک بصورت سه حلقه ایجاد می شوند و الا آخر تا بزرگترین فوتون موجود در جهان که دارای طولانی ترین طول و ارتفاع موج و دارای کوتاه ترین فرکانس خواهد بود. لذا بر خلاف نظریه هیگز ذرات نور در دل و درون خود دارای cph های هیگز نیستند. cph ذرات هیگز خالق جرم می باشند. طوریکه میدانیم بر اساس اصل یا قانون هم ارزی جرم و انرژی، جرم حاصل تراکم شدید انرژی است و نیازی به خلق ندارد. لذا ایده اساسی اندیشه متفکر بزرگی مثل هیگز ( از رده نیوتون، کاواندیس، فارادی ، ماکسول ، راسل ، وایت هِد، دومورگان، دیراک و هاوکینگ ) این نبوده است که ریشه و یا اصالت جرم را کشف نماید بلکه شرائط و مکانیزمی که تحت آن و بر اثر آن انرژی متراکم شود و به جرم تبدیل گردد. اگر یک عدسی محدب را در مقابل نور خورشید طوری قرار دهیم که امواج یا ذرات پرتوهای موازی نور در زیر آن یک مخروط را ایجاد کنند و راس مخروط روی کانون عدسی قرار گیرد، آنگاه ذرات نور به هم جوش خورده و اجرام بسیار ریزی را ایجاد خواهند کرد که دمای زیادی خواهند داشت و پس از سرد شدن، اگر یک صفحه سفید رنگ را در نزدیکی زیر کانون عدسی قرار دهیم به تدریج رنگ نقطه ای از آن به تیرگی متمایل خواهد شد.
لذا پیداش اجرام در همان لحظات اولیه از تراکم انرژی در حجم بسیار ریزی ایجاد شده اند و خود انرژی یا پلاسمای نور اولیه از تراکم گراویتون های موجود قبل از وقوع مه بانگ حاصل گردیده است. لذا جرم موجود در طبیعت نیازی به خالق جدیدی به نام ذرات هیگز نمی باشد. از طرفی هیگز این ادعا را دارد که سرعت ذراتش از ذرات نور سریعتر اند. این ادعا چطور قابل اثبات است؟
چرا : Vcph> c
طوریکه در بحث های گرانش کوانتمی ، هندسه دیفرانسیل ، کل و جزء، ازل یعنی چه ؟ ابد یعنی چه ؟ مه بانگ ، جدول ضرب اجداد اسفار اربعه ، قوه خیال ، روح و هفت عالم و زندگی های بعد از مرگ در صفحات مختلف همین سایت، هدف و معنای زندگی انسان و ابعاد تاکنون ناشناخته وجود انسان در ژرفای ساختمان روان انسان در بخش تمایلات جنسی آشکار و نهان و بیان ریاضی فیزیکی تخیلی فرمول عشق و کشف یک مرجع مختصات ۴ بعدی جدید و کشف مرجع مختصات غیر مادی جان آشنا شدیم، در اینجا بطور خیلی مختصر به ساختمان فوتون اشاره ای کوتاه خواهیم داشت. کمیت های بیمکانی و بی زمانی به معنای وجود نداشتن مکان و زمان نیستند بلکه یک جنبه عینی اما مثل مکان - زمان غیر قابل دریافت از طریق حواس پنجگانه میباشند. و طول ابعاد آنها برابر با طول و زمان پلانک می باشند.
... [مشاهده متن کامل]
طوریکه میدانیم فوتون ها دارای بعد زمان نیستند و الا مثل موجودات زنده یک روزی پیر می شدند و ساختمان آنها تخریب میشد و حدود ۱۴ میلیارد سال عمر نمی کردند، طوری که وجود تابش زمینه کیهانی این حقیقت نامیرایی ذرات نور را به ما نشان می دهد. تاکنون فوتون ها طبق تئوری الکترومعناطیس از دو میدان الکتریکی و مغناطیسی در هم تنیده شده ساخته شده اند که تغییرات این دو میدان ( در زمان ؟ ) باعث القاء دیگری میشود و این دو میدان علاوه بر حرکت انتقالی دارای حرکت چرخشی هم به دور خود میباشند که هر کدام از این دو حرکت دارای انرژی خاص خود بوده که یکی جنبشی به سمت جلو و دیگری چرخشی ( اسپینی ) روی شان چپ و راست و یا راست و چپ. بجای این دو میدان می توان دو حلقه با محیط طول پلانک در نظر گرفت که یکی حلقه مکان و دیگر حلقه بیمکانی و حلقه سوم یعنی حلقه بی زمانی که محیط آن طول زمان پلانک باشد. دو حلقه مکان و بیمکانی به علت دو جنبه ای بودن ماهیت متضاد پس از به هم پیوستن به هم دیگر خود به خود به نوسان در می آیند و آنهم نوسان تبدیل شدن به همدیگر، القاء همدیگر و مشتق شدن از همدیگر و واحد بیزمانی ؟ چه نقشی در این نوسان بازی میکند ؟ غیر از پایداری نوسان. این فوتون کوچکترین و پر انرژی ترین و با کوتاه ترین طول و ارتفاع موج ، کوچک ترین ذره نور موجود در جهان مادی می باشد. که دارای فرکانس ۱۰ بتوان ۴۳ بار در ثانیه میباشد. فوتون های بزرگتر از پیوست دو طول و دو زمان پلانک بصورت سه حلقه ایجاد می شوند و الا آخر تا بزرگترین فوتون موجود در جهان که دارای طولانی ترین طول و ارتفاع موج و دارای کوتاه ترین فرکانس خواهد بود. لذا بر خلاف نظریه هیگز ذرات نور در دل و درون خود دارای cph های هیگز نیستند. cph ذرات هیگز خالق جرم می باشند. طوریکه میدانیم بر اساس اصل یا قانون هم ارزی جرم و انرژی، جرم حاصل تراکم شدید انرژی است و نیازی به خلق ندارد. لذا ایده اساسی اندیشه متفکر بزرگی مثل هیگز ( از رده نیوتون، کاواندیس، فارادی ، ماکسول ، راسل ، وایت هِد، دومورگان، دیراک و هاوکینگ ) این نبوده است که ریشه و یا اصالت جرم را کشف نماید بلکه شرائط و مکانیزمی که تحت آن و بر اثر آن انرژی متراکم شود و به جرم تبدیل گردد. اگر یک عدسی محدب را در مقابل نور خورشید طوری قرار دهیم که امواج یا ذرات پرتوهای موازی نور در زیر آن یک مخروط را ایجاد کنند و راس مخروط روی کانون عدسی قرار گیرد، آنگاه ذرات نور به هم جوش خورده و اجرام بسیار ریزی را ایجاد خواهند کرد که دمای زیادی خواهند داشت و پس از سرد شدن، اگر یک صفحه سفید رنگ را در نزدیکی زیر کانون عدسی قرار دهیم به تدریج رنگ نقطه ای از آن به تیرگی متمایل خواهد شد.
لذا پیداش اجرام در همان لحظات اولیه از تراکم انرژی در حجم بسیار ریزی ایجاد شده اند و خود انرژی یا پلاسمای نور اولیه از تراکم گراویتون های موجود قبل از وقوع مه بانگ حاصل گردیده است. لذا جرم موجود در طبیعت نیازی به خالق جدیدی به نام ذرات هیگز نمی باشد. از طرفی هیگز این ادعا را دارد که سرعت ذراتش از ذرات نور سریعتر اند. این ادعا چطور قابل اثبات است؟
چرا : Vcph> c
از آن بلندای غیر قابل دسترسی برای انسان سیمرغ نیک پندار کبیر و بزرگ ترین؛ صغیر و کوچک ترین کاخ های مجلل را به رویئت کشیده و گزارش میدهد : زیر سقف مطلق جهان بزرگترین فوتون موجود در عالم نیمه مقدس مادی؛
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
طبیعی و فیزیکی و نیمه ملکوتی و غیبی به سقف آن چسبیده است و هردو میدان الکتریکی و مغناطیسی ( به زبان عرفان میدان های نور و تاریکی و به زبان دینی میدان های روشنایی و ظلمت ) از نوسان دست بر داشته و به استراحت مشغولند. و کوچک ترین کاخ فوتونی در فضای بسیار ریزی به اندازه حجم پلانک در مرکز گیتی جا خوش کرده است و به عنوان میزبان و مهماندار در انتظار پذیرائی از کل کائنات و اجزای ریز و درشت کیهان و بزرگ ترین قصر فوتونی زیر سقف جهان، بسر می برد و در کلبه حقیر و ناچیز خود آمادگی کامل پذیرایی از میهمانان عالی قدر و معظم کیهانی را دارد و تنور کاخ مدت هاست که در حال تف دادن میباشد. سیاه چاله ها که این همه کیهان شناسان را در ترس نگه داشته اند و موجوداتی سحر آمیز بنظر می رسند، روزی از روزهای آینده دور دست مواد سوختی آن کوره مرکزی را تهیه خواهند نمود. همگی و جملگی اعضا و اجزای کیهان و کائنات در آن کلبه حقیر اما باشکوه جای داده خواهند شد و هیچ کس و هیچ چیزی بدون سرپناه در بیرون از آن کاخ جدا و باقی نخواهد ماند و در درون آن هیچ کسی بدون صبحانه و ناهار و شام شکم خالی سر به بالین نخواهد گذاشت که احیانا بوی کباب مشامش را بنوازد. در آن قصر مجلل ، در آن کوخک ناچیز همه شتران عالم خاک جملگی کاروان داران و کاروان سرایان از درون سوراخ یک سوزن عبور میکنند و پس از غسل تعمید همگی آن تنور کباب خواهند شد. همزمان همگی ثروتمندان و داریان و جملگی فقیران و نداران عالم نیمه مقدس خاک، که البسه نسجی مصنوعی و لباس تن دنیوی خود را به همراه شتران و سوزن ها در آن کوره جهنمی در دل آن قصر بهشتی انداخته و آنها را جهت پاکیزه نمودن به دست نار و آتش سپرده بودند، در سالن غذا خوری در کنار هم در اطراف میز جا خوش میکنند و جملگی ملائک با لذیذ ترین اغذیه ها و گواراترین اشربه ها از آنان پذیرایی میکند و آن شام ، شام آخر بهشتی خواهد بود. پس از آن میزبان و مهمان عالی قدر مالک و صاحب آن کوخ حقیر و صغیر با لطف و مهربانی و لطافت و ظرافت خارقالعاده همیشگی خویش قبل از خدا حافظی و آرزوی دیدار مجدد، اندکی کوره را داغتر مینماید و دکمه انبساط را فشار می دهد و در عین حال غیبش میزند که زیر پای مهمانان عزیز در حین ترک کردن کاخ بطور عجولانه و تورمی له نشود.
از رصد های مرغ رایانه ای محاسباتی یعنی سیمرغ بلند پرواز و مخابره و ارسال پیام ها از عالم غیب و روئیا و عوالم نیمه خواب و نیمه بیداری، به ایستگاه های زمینی، چنین بر میآید که فوتون ها یا ذرات نور دارای حجم های مختلف و رنگهای بیشماری هستند که طیف انداز ه های حجمی و رنگی بین دو حد بالایی و پایینی طیف امواج الکترو مغناطیس بر اساس فرکانس و طول موج بر هم منطبقند. سیمرغ در طی پرواز و اقامت های کوتاه مدت خود در دل ذرات نور و مشاهده سقف و کف و دیواره های این کاخ های مجلل که بصورت لایه و یا حائلی ناچیز عالم غیب و ملکوتی را از عالم خاکی و فیزیکی جدا مینمایند، دارای طول و عرض و عمقی برابر با طول موج های مختلف میباشند که هر فوتونی دارای محیط یا چهار دیواری منحصر به فرد خویش می باشد و هر کاخی دارای رنگ منحصر به فرد خویش. گرمای درون این کاخها در طول چهار فصل ثابت بوده و انرژی دمایی آنها از طریق سوخت زغال و نفت و گاز تولید نمیشود بلکه از طریق فرکانس یعنی از طریق معکوس نمودن زمان. این قصر های با شکوه که خود حاصل نزول و یا تبدیل بخشی از عالم ملکوتی به عالم طبیعت و خاک اند، از دو حجم تنیده در هم ساخته شده اند که مسالح ساختمانی آنها از سیمان و ماسه و میلگرد نبوده بلکه از انرژی. بر خلاف کاخ و کوخ فرمان روایان زمینی که ثابت سر جای خود برای مدتی کوتاه و بلند ایستاده اند و مشمول حال گذرا بودن هستند و مثل کاخ مدائن روزی سقف و بدنه آنها در هم فرو خواهد ریخت و ایوان آن پند و عبرتی برای صاحبان آنها میباشد، این قصر های کوچک و بزرگ و رنگی بنظر می رسند که از یک نوع حالت جاودانگی بر خوردار باشند. زیرا فضا های آنان در مقابل قدم گذاشتن زمان در درون و جداره های بیرونی آنها از پیش واکسینه شده و لذا محفوظ و در امان در مبتلا شدن به بیماری گذرایی زمان. در مهمانی ها و ضیافت هایی که در این کاخها بر پا میگردند، جایی خالی برای حضور مهمان ناخوانده ای به نام حضرت زمان ( و همزاد نامرئی و تاکنون نا بینایش ) وجود ندارد و زمان هم گویا این درس را از آغاز خلقت و آفرینش آموخته است که هیچگاه دست خودرا در باب طواف و زیارت به نمای بیرونی این فضا های قدسی نمالد و هرگز به خود اجازه ندهد که حتی ورود به این کاخ ها را در مخیله خویش آنهم بصورت مُجاز ی تخیل و ابهام نپروراند. چه رسد به اینکه از درون کاخ هشداری به سمع اش برسد : این مکان مقدس است قبل از ورد اول کفش هایت را در بیار!
... [مشاهده متن کامل]
اما بر خلاف زمان، سیمرغ خوش خط و خال و نیک پندار اجازه و رخصت از صاحبان غیبی کاخ ها دارد که هر وقت دوست داشت، پرواز های کوتاه و بلند در درون و بیرون این فضا ها انجام دهد و آنها مورد رصد و کنجکاوی قرار دهد. تعداد بیشماری از این کاخ ها دارای رنگ هایی هستند که انسان حتی در خواب و روئیا نمیتواند آنها را به تصور بکشد. از طریق طول موج و پستی و بلندی آن میتوان کوچک ترین و بزرگ ترین این قصر ها را محاسبه نمود. سیمرغ حکایت میکرد که در بیرون از طیف شناخته شده امواج الکترو مغناطیس تعداد بیشماری کاخ و قصر های کوچک و بزرگ وجود دارند که انسان از طریق شناخت قوانین حاکم بر طبیعت و بررسی زنجیره علت و معلول هر گز به وجود آنها پی نخواهد برد، زیرا آن کاخها از تقدس بر تری بر خوردارند تا قصر های الکترو مغناطیس شناخته شده. گویا برای رویئت آنها ضروریست که انسان برای نزدیک شدن به آن مکانهای فوق مقدس، پیشاپیش کفش ها را در آورد و کوله پشتی یا کشکول زمینی خود را در فاصله دور دستی زمین بگذارید و بقیه راه را پیاده و لخت و برهنه طی کند. آن فضا ها انسان حجاب دار و پوشیده را دوست ندارند. ساکنین آن کاخ ها روزی به سیمرغ گفته بودند: برو به آنها یعنی به آدمیان بگو همانطور که ما آدم و حوا را از کاخ خویش لخت و بی حجاب به باغ اِدِن روانه داشتیم که شما هارا یکی پس از دیگری تولید نمایند و آنگاه شما ها یکی پس از دیگری ( و یا بطور سته جمعی ) به کاخ های ما رجعت نمایید، باید همان طور بسان جد پاکیزه و برهنه خویش به سوی این کاخها برهنه و پا پتی بر گردید.
برگردیم به کاخهای نیمه مقدس یعنی کاخ های فوتونی طبیعی و عادی. هر کدام از این کاخ های کروی شکل که قطر آنها برابر با ارتفاع موج
( یا طول موج ؟؟؟ ) منحصر بفرد می باشد از دو فضای یک رنگ ساخته شده اند که همیشه در حال انقباض و انبساط به سر میبرند، یکی از این فضاها در اطراف مرکز به سمت جلو می چرخد و دیگری به سمت پهلوی چپ و راست. یکی عمود بر سطح انتشار و دیگری در عرض آن. این میدان را میتوان بسان دو چرخ دندانه دار تصور کرد که در حین تازیدن در دل خلاء یکی از چرخها کوچک میشود تا حد ماقبل صفر ( به احتمال زیاد تا حد طول پلانک ) و پس از آن شروع به بزرگ شدن میکند و دیگری که لحظه ای بسیار کوتاه منتظر مانده بود تا که چرخ همزادش صغارت و کوچکی خویش را تجربه کند، شروع به انقباض و یا کوچک شدن میکند. در حین قلتیدن به جلو و به پهلو و همراه کوچک و بزرگ شدن ، چپ شدن کجاوه و کالسکه در حد اندازه پستی و بلندی موج ( یا طول موج ؟؟ ) از بیمه مسافرتی بر خوردار است که طبق این بیمه کالسکه موجی - مکانیکی شرودینگر از شاهراه خارج نخواهد شد. مراکز ساچمه ای این دو چرخ دنده موجی شکل روی یک محور نقطه ای ( احتمالا چندین برابر حجم پلانک ) قرار داند که فقط در چهارچوب حجم میتوانند از هم دور شوند، لذا هرگز نمیتوانند از مرز سطح حجم پا فراتر نهند و کالسکه را متلاشی نمایند و احیانا خدای ناخواسته شرودینگر به زمین خلاء بخورد و انگشتاش خاکی بشوند و یا خون از دماغش بیاید. این دو میدان چرخ فام و چرخ وار فقط دارای رنگ مخصوص خود می باشد. زمانیکه در بین راه بطور شاخ به شاخ یا در یکی از زوایای ۳۶۰ درجه به یک الکترون بر خورد کند، یا بطور کامل سقوط کرده و در مرکز محور به یک ذره انرژی نزول کرده و توسط الکترون نوش جان می شود ( الکترون هم دارای دو فضای نیمه مقدس و دو چرخ رنگی خاص خود میباشد ) و یا اینکه بخشی از این کجاوه به کالسکه الکترون ملحق میشود و بخش دیگر آن به کالسکه ای دیگر و با حجم و رنگی دیگر نزول یا صعود کرده و
شرودینگر به سفر زیارتی خود ادامه می دهد. این نوع تقسیم کالسکه و کجاوه ای را اثر کامپتون می نامند. بر خلاف سیستم و یا سامانه اطلاع رسانی چاپار باستان، قاصدک های موجی شکل شرودینگر درای دو ( پار ) یا دو چرخ می باشند. کوروش و کریشنا در عصرهای خویش حتی در خواب و روئیا نتوانستند خواب این دو پار های نیمه مقدس را ببینند. بر خلاف دو چرخه و سه چرخه و چهار چرخه تقلیدی انسان از طبیعت این دو چرخه ها ، چرخایشان نه پشت سر همند و نه در کنار هم بلکه در درون هم . اما در طی سفر مجازند تا حدی معین به چپ و راست از هم دور شوند بدون اینکه بطور کامل از هم جدا شوند و دچار درد مجردی و تجرد گردند، زیرا بدون همدیگر نمی توانند وجود داشته باشند. دو تا از این کجاوه ها در طی سفر پیامک رسانی می توانند در هم تداخل نمایند و به یک کجاوه تبدیل شوند، آنگاه این قاصدک جدید رنگ و حجم جدیدی به خود میگیرد که شدت رنگ آن ادغام دو رنگ کژاوه های قبلی می باشد و حجم آن دو برابر حجم آنها. و دو شرودینگر کوچولو بیک شرودینگر بزرگتری تبدیل میشوند.
... [مشاهده متن کامل]
اما بر خلاف زمان، سیمرغ خوش خط و خال و نیک پندار اجازه و رخصت از صاحبان غیبی کاخ ها دارد که هر وقت دوست داشت، پرواز های کوتاه و بلند در درون و بیرون این فضا ها انجام دهد و آنها مورد رصد و کنجکاوی قرار دهد. تعداد بیشماری از این کاخ ها دارای رنگ هایی هستند که انسان حتی در خواب و روئیا نمیتواند آنها را به تصور بکشد. از طریق طول موج و پستی و بلندی آن میتوان کوچک ترین و بزرگ ترین این قصر ها را محاسبه نمود. سیمرغ حکایت میکرد که در بیرون از طیف شناخته شده امواج الکترو مغناطیس تعداد بیشماری کاخ و قصر های کوچک و بزرگ وجود دارند که انسان از طریق شناخت قوانین حاکم بر طبیعت و بررسی زنجیره علت و معلول هر گز به وجود آنها پی نخواهد برد، زیرا آن کاخها از تقدس بر تری بر خوردارند تا قصر های الکترو مغناطیس شناخته شده. گویا برای رویئت آنها ضروریست که انسان برای نزدیک شدن به آن مکانهای فوق مقدس، پیشاپیش کفش ها را در آورد و کوله پشتی یا کشکول زمینی خود را در فاصله دور دستی زمین بگذارید و بقیه راه را پیاده و لخت و برهنه طی کند. آن فضا ها انسان حجاب دار و پوشیده را دوست ندارند. ساکنین آن کاخ ها روزی به سیمرغ گفته بودند: برو به آنها یعنی به آدمیان بگو همانطور که ما آدم و حوا را از کاخ خویش لخت و بی حجاب به باغ اِدِن روانه داشتیم که شما هارا یکی پس از دیگری تولید نمایند و آنگاه شما ها یکی پس از دیگری ( و یا بطور سته جمعی ) به کاخ های ما رجعت نمایید، باید همان طور بسان جد پاکیزه و برهنه خویش به سوی این کاخها برهنه و پا پتی بر گردید.
برگردیم به کاخهای نیمه مقدس یعنی کاخ های فوتونی طبیعی و عادی. هر کدام از این کاخ های کروی شکل که قطر آنها برابر با ارتفاع موج
( یا طول موج ؟؟؟ ) منحصر بفرد می باشد از دو فضای یک رنگ ساخته شده اند که همیشه در حال انقباض و انبساط به سر میبرند، یکی از این فضاها در اطراف مرکز به سمت جلو می چرخد و دیگری به سمت پهلوی چپ و راست. یکی عمود بر سطح انتشار و دیگری در عرض آن. این میدان را میتوان بسان دو چرخ دندانه دار تصور کرد که در حین تازیدن در دل خلاء یکی از چرخها کوچک میشود تا حد ماقبل صفر ( به احتمال زیاد تا حد طول پلانک ) و پس از آن شروع به بزرگ شدن میکند و دیگری که لحظه ای بسیار کوتاه منتظر مانده بود تا که چرخ همزادش صغارت و کوچکی خویش را تجربه کند، شروع به انقباض و یا کوچک شدن میکند. در حین قلتیدن به جلو و به پهلو و همراه کوچک و بزرگ شدن ، چپ شدن کجاوه و کالسکه در حد اندازه پستی و بلندی موج ( یا طول موج ؟؟ ) از بیمه مسافرتی بر خوردار است که طبق این بیمه کالسکه موجی - مکانیکی شرودینگر از شاهراه خارج نخواهد شد. مراکز ساچمه ای این دو چرخ دنده موجی شکل روی یک محور نقطه ای ( احتمالا چندین برابر حجم پلانک ) قرار داند که فقط در چهارچوب حجم میتوانند از هم دور شوند، لذا هرگز نمیتوانند از مرز سطح حجم پا فراتر نهند و کالسکه را متلاشی نمایند و احیانا خدای ناخواسته شرودینگر به زمین خلاء بخورد و انگشتاش خاکی بشوند و یا خون از دماغش بیاید. این دو میدان چرخ فام و چرخ وار فقط دارای رنگ مخصوص خود می باشد. زمانیکه در بین راه بطور شاخ به شاخ یا در یکی از زوایای ۳۶۰ درجه به یک الکترون بر خورد کند، یا بطور کامل سقوط کرده و در مرکز محور به یک ذره انرژی نزول کرده و توسط الکترون نوش جان می شود ( الکترون هم دارای دو فضای نیمه مقدس و دو چرخ رنگی خاص خود میباشد ) و یا اینکه بخشی از این کجاوه به کالسکه الکترون ملحق میشود و بخش دیگر آن به کالسکه ای دیگر و با حجم و رنگی دیگر نزول یا صعود کرده و
شرودینگر به سفر زیارتی خود ادامه می دهد. این نوع تقسیم کالسکه و کجاوه ای را اثر کامپتون می نامند. بر خلاف سیستم و یا سامانه اطلاع رسانی چاپار باستان، قاصدک های موجی شکل شرودینگر درای دو ( پار ) یا دو چرخ می باشند. کوروش و کریشنا در عصرهای خویش حتی در خواب و روئیا نتوانستند خواب این دو پار های نیمه مقدس را ببینند. بر خلاف دو چرخه و سه چرخه و چهار چرخه تقلیدی انسان از طبیعت این دو چرخه ها ، چرخایشان نه پشت سر همند و نه در کنار هم بلکه در درون هم . اما در طی سفر مجازند تا حدی معین به چپ و راست از هم دور شوند بدون اینکه بطور کامل از هم جدا شوند و دچار درد مجردی و تجرد گردند، زیرا بدون همدیگر نمی توانند وجود داشته باشند. دو تا از این کجاوه ها در طی سفر پیامک رسانی می توانند در هم تداخل نمایند و به یک کجاوه تبدیل شوند، آنگاه این قاصدک جدید رنگ و حجم جدیدی به خود میگیرد که شدت رنگ آن ادغام دو رنگ کژاوه های قبلی می باشد و حجم آن دو برابر حجم آنها. و دو شرودینگر کوچولو بیک شرودینگر بزرگتری تبدیل میشوند.
سیمرغ طپیده در آشیانه رایانه ای و سامانه ای خویش بر برج قلعه یا دژ سپید در نواحی بالایی سمنگان شهر مرزی بین سرزمین باستانی ظلمانی تورانیان و سرزمین باستانی نورانی ایرانیان، در حین چرت زدن در مدار خیالات و اوهامات همه چیز و همه کس را روئیا و پندار میبیند. در خواب و روئیا با خود می اندیشد که نکنه این باور راست باشد که هندوان باستان به آن باور داشتند که این زندگی یک خواب و روئیا بیش نیست به نام
... [مشاهده متن کامل]
مایا و هر کس از این خواب بیدار شود به زندگی حقیقی و واقعی خواهد رسید. تااینکه پرواز یک قوش سهل انگار بر فرار آشیانه اورا از آن روئیا ی شیرین جدا نمود. در حین چرت زدن صحنه و سناریوی بازی ریسمان و حلقه و چاله را فراموش کرده بود. یادش رفته بود که مُغان و عارفان و سرایندگان بزرگ پیشدادی، میدان الکتریکی و مغناطیسی عصر خویش را میادین روشنایی و تاریکی می پنداشتند و دوقلو های همزاد که ناف مرکزی آنها از عالم مینوَی روی هم تنیده زِ دل و بافته زِ جان شده بود که هرگز همدیگر را ترک نکنند و از شدت درد فراغ هجر بسوزند و هر کدام در گوشه و کناری بریده زِ هم در غم و اندوه فرو روند و احیانا به فکر لشکر آرائی و هجوم بردن به زادگاهای واحدی خود بیفتند و خنجر را بر سینه همدیگر فرود آورند و پس از رویئت بازو بند های همدیگر و واقف شدن از اصل یکی بودن گهر خویش، ریش های خود را بکنند و از سیمرغ خیال و دیو سپید تمنای آوردن شیشه حاوی نوشدارو را بنمایند. و آنگاه از فرمانروایان سرزمین نور و سرزمین ظلمت به نام کیکاووس و افراسیاب پاسخ " نه و یا خیر " را دریافت نمایند و به سیمرغ و دیو سپید به عنوان قاصد کان شفا و نجات، امر نمایند که آن دو دلاورِ میدان دار میدانهای کار زار روشنایی و ظلمت با پای خود به دربار فرمانروایان تشریف آورند و نوشدارو را دریافت نمایند. ما به آنها امر ننمودیم که پس از ملاقات همدیگر را تیکه پاره کنند، گویا آن دلاوران اوامر شاهانه مارا فراموش کرده اند که به آنان گوش زد نمودیم پس از رسیدن به همدیگر دو باره همدیگر را در آغوش بکشند و ناف های خودرا دو باره در مرکز میدان های رزم در هم ببافند و غم و درد هجر را شفا بخشند. و بجای نمایش زور بازو ، نیروی فکری خودرا به نمایش در آورند و به کمک آن نیرو که قوه تفکر نامیده میشود، طول و عرض و عمق میدان خودرا اندازه بگیرند و ابزار و وسایل اندازه گیری دَم دستشان نبود، از محاسبات محض استفاده نمایند. که هم فرمانروای سرزمین ظلمت و تاریکی و هم کیکاووس فرمان روای سرزمین نور و روشنایی از دست زور بازو و زور تفکر و خیال آنان راضی باشند و هم اهورا مزدا و اهریمن که هرکدام از آن فرمان رویان در مرکزیت فرمان روایی خود در کاخ های مجلل خویش بر پهنه ارض و زمین، تصاویر آنان را در پشت سر خود و تخت های مجلل داوودی خویش با دو میخ آهنی زرفام آویزان کرده اند، خشنود و راضی شوند.
از اینکه آنها مسولیت این محاسبه را ( یعنی محاسبه حجم فوتون و پس از آن محاسبه فاصله بین مراکز میدان روشنایی و ظلمت که امروزه آن میادین را الکتریکی و مغناطیسی مینامند ) که پس از آن، محاسبه نیروی گرانشی کوانتایی از طریق فرمول جاذبه نیوتون مقدور خواهد شد و سپس با ضرب نمودن مقدار آن نیرو در ضریب تناسب ثابت جاذبه نیوتون و انشتین ، میتوان اندازه آن مقدار را از دیدگاه نسبیت عام بطور ظریف تنظیم نمود، از طوق رنگین کمان سیمرغ و شانه های دیو سپید ( با موهای بلوند ) را بر داشته و به دست خود قهرمانان سپرده است، پوزش می طلبد.
در حالی که سیمرغ در حین خماری پس از پریدن اثر آن مَی ناب و گوارای خیالی شاهد آن ماجرای کوانتمی در دامنه کوه قاف افسانه ای بود و حرکت پریودی با بسامدی سر به فلک کشیده ریسمان باز یا الف شکل را در حلقه با شدت بی حد و حصر شَک کوانتایی ملاحظه می فرمود، رستم و سهراب مچ بندهای چرمی خودرا که گاهی در حین شکار جایگاه سیمرغ بود، کنار گذاشته بودند و در سایه خنک دیوار های دژ سپید در خواب فرورفته و خواب دلاوری را در میدان کار زار علم و صنعت می دیدند میدند و در خواب و روئیا آرزو می نمودند که به فکر بر اندازی کیکاووس و افراسیاب پسر گرشاسب و اتحاد سرزمین نور و تاریکی یا روشنایی و ظلمت و تحت سلطه خویش در آوردن آن دو سرزمین نباشند، بلکه در نزدیکی های شهر باستانی سمنگان و دژ سپید مقداری پایین تر از سر زمین طوس و مقداری بالا تر از سرزمین زابل ستان نیروگاهی ایجاد کنند که به کمک آنها بتوانند نیروی بازوی وزشی باد را به انرژی برق تبدیل نمایند که ساده ترین؛ سالم ترین و کم هزینه ترین تکنولوژی تولید انرژی میباشند و از آن طریق هزاران هزار بیکار را مشغول کار نمایند که هم کیکاووس و هم افراسیاب و هم اهریمن و هم اهورامزدا و هم سیمرغ و هم دیوان سپید و سیاه از مشاهده آن عمل نیک و پندار زیبا و آن گفتار شیرین رستم و سهراب خوش کام شوند و رخش هم در کنار نقش هژیر در چمن زار اطراف دژ سفید ( کا. . . ) به چریدن مشغول.
... [مشاهده متن کامل]
مایا و هر کس از این خواب بیدار شود به زندگی حقیقی و واقعی خواهد رسید. تااینکه پرواز یک قوش سهل انگار بر فرار آشیانه اورا از آن روئیا ی شیرین جدا نمود. در حین چرت زدن صحنه و سناریوی بازی ریسمان و حلقه و چاله را فراموش کرده بود. یادش رفته بود که مُغان و عارفان و سرایندگان بزرگ پیشدادی، میدان الکتریکی و مغناطیسی عصر خویش را میادین روشنایی و تاریکی می پنداشتند و دوقلو های همزاد که ناف مرکزی آنها از عالم مینوَی روی هم تنیده زِ دل و بافته زِ جان شده بود که هرگز همدیگر را ترک نکنند و از شدت درد فراغ هجر بسوزند و هر کدام در گوشه و کناری بریده زِ هم در غم و اندوه فرو روند و احیانا به فکر لشکر آرائی و هجوم بردن به زادگاهای واحدی خود بیفتند و خنجر را بر سینه همدیگر فرود آورند و پس از رویئت بازو بند های همدیگر و واقف شدن از اصل یکی بودن گهر خویش، ریش های خود را بکنند و از سیمرغ خیال و دیو سپید تمنای آوردن شیشه حاوی نوشدارو را بنمایند. و آنگاه از فرمانروایان سرزمین نور و سرزمین ظلمت به نام کیکاووس و افراسیاب پاسخ " نه و یا خیر " را دریافت نمایند و به سیمرغ و دیو سپید به عنوان قاصد کان شفا و نجات، امر نمایند که آن دو دلاورِ میدان دار میدانهای کار زار روشنایی و ظلمت با پای خود به دربار فرمانروایان تشریف آورند و نوشدارو را دریافت نمایند. ما به آنها امر ننمودیم که پس از ملاقات همدیگر را تیکه پاره کنند، گویا آن دلاوران اوامر شاهانه مارا فراموش کرده اند که به آنان گوش زد نمودیم پس از رسیدن به همدیگر دو باره همدیگر را در آغوش بکشند و ناف های خودرا دو باره در مرکز میدان های رزم در هم ببافند و غم و درد هجر را شفا بخشند. و بجای نمایش زور بازو ، نیروی فکری خودرا به نمایش در آورند و به کمک آن نیرو که قوه تفکر نامیده میشود، طول و عرض و عمق میدان خودرا اندازه بگیرند و ابزار و وسایل اندازه گیری دَم دستشان نبود، از محاسبات محض استفاده نمایند. که هم فرمانروای سرزمین ظلمت و تاریکی و هم کیکاووس فرمان روای سرزمین نور و روشنایی از دست زور بازو و زور تفکر و خیال آنان راضی باشند و هم اهورا مزدا و اهریمن که هرکدام از آن فرمان رویان در مرکزیت فرمان روایی خود در کاخ های مجلل خویش بر پهنه ارض و زمین، تصاویر آنان را در پشت سر خود و تخت های مجلل داوودی خویش با دو میخ آهنی زرفام آویزان کرده اند، خشنود و راضی شوند.
از اینکه آنها مسولیت این محاسبه را ( یعنی محاسبه حجم فوتون و پس از آن محاسبه فاصله بین مراکز میدان روشنایی و ظلمت که امروزه آن میادین را الکتریکی و مغناطیسی مینامند ) که پس از آن، محاسبه نیروی گرانشی کوانتایی از طریق فرمول جاذبه نیوتون مقدور خواهد شد و سپس با ضرب نمودن مقدار آن نیرو در ضریب تناسب ثابت جاذبه نیوتون و انشتین ، میتوان اندازه آن مقدار را از دیدگاه نسبیت عام بطور ظریف تنظیم نمود، از طوق رنگین کمان سیمرغ و شانه های دیو سپید ( با موهای بلوند ) را بر داشته و به دست خود قهرمانان سپرده است، پوزش می طلبد.
در حالی که سیمرغ در حین خماری پس از پریدن اثر آن مَی ناب و گوارای خیالی شاهد آن ماجرای کوانتمی در دامنه کوه قاف افسانه ای بود و حرکت پریودی با بسامدی سر به فلک کشیده ریسمان باز یا الف شکل را در حلقه با شدت بی حد و حصر شَک کوانتایی ملاحظه می فرمود، رستم و سهراب مچ بندهای چرمی خودرا که گاهی در حین شکار جایگاه سیمرغ بود، کنار گذاشته بودند و در سایه خنک دیوار های دژ سپید در خواب فرورفته و خواب دلاوری را در میدان کار زار علم و صنعت می دیدند میدند و در خواب و روئیا آرزو می نمودند که به فکر بر اندازی کیکاووس و افراسیاب پسر گرشاسب و اتحاد سرزمین نور و تاریکی یا روشنایی و ظلمت و تحت سلطه خویش در آوردن آن دو سرزمین نباشند، بلکه در نزدیکی های شهر باستانی سمنگان و دژ سپید مقداری پایین تر از سر زمین طوس و مقداری بالا تر از سرزمین زابل ستان نیروگاهی ایجاد کنند که به کمک آنها بتوانند نیروی بازوی وزشی باد را به انرژی برق تبدیل نمایند که ساده ترین؛ سالم ترین و کم هزینه ترین تکنولوژی تولید انرژی میباشند و از آن طریق هزاران هزار بیکار را مشغول کار نمایند که هم کیکاووس و هم افراسیاب و هم اهریمن و هم اهورامزدا و هم سیمرغ و هم دیوان سپید و سیاه از مشاهده آن عمل نیک و پندار زیبا و آن گفتار شیرین رستم و سهراب خوش کام شوند و رخش هم در کنار نقش هژیر در چمن زار اطراف دژ سفید ( کا. . . ) به چریدن مشغول.
بر اساس اصل دوبروی در مورد ذرات دو حالت ذره ای و موجی در نظر گرفته می شود، که البته این خاصیت در دنیای میکروسکوپی بیشتر مورد مطالعه است. به عنوان مثال، اگر ذره ای به جرم یک گرم که با سرعت معمولی در حال حرکت است، در نظر بگیریم طول موج منتسب به این ذره چنان کوچک خواهد بود که اصلاً قابل ملاحظه نیست، اما در مورد ذراتی مانند الکترون این طول موج قابل توجه است. بنابراین با توسل به این اصل می توان تابش الکترومغناطیسی را نیز متشکل از ذراتی دانست که این ذرات را فوتون می گویند. فوتون دارای اسپین یک است، یعنی از لحاظ ذره ای بوزون به حساب می آید.
... [مشاهده متن کامل]
محتویات [نمایش]
واقعیت کوانتوم های نور [ویرایش]
بسته موجی
نظریه پلانک در ارتباط با بسته های انرژی تابشی تا اندازه ای مبهم بود و فقط به عنوان مبنایی برای توزیع آماری انرژی میان طول موجهای مختلف در طیف الکترومغناطیسی بکار می رفت. پنج سال بعد از پلانک، آلبرت اینشتین توانست این مفهوم را به صورت مشخص تری بیان کند. انیشتین مفهوم کوانتومی نور را برای توجیه اثر فوتوالکتریک بکار برد. بر این اساس فوتونها که دارای انرژی معینی هستند، بعد از برخورد با الکترونهای اتم، انرژی خود را به آنها داده و خود از بین می رود. این امر می تواند به عنوان یک مسئله برخورد میان دو ذره با استفاده از نظریه برخورد توضیح داده شود.
بعد از برخورد، فوتون از بین می رود و الکترون با انرژیی که از فوتون می گیرد، از ماده جدا می شود و سبب ایجاد یک جریان فوتوالکترونی در مدار خارجی می گردد. مقدار جریان در مدار خارجی بسته به تعداد فوتونهایی که بر سطح ماده موجود در کاتد تابیده می شود، متفاوت خواهد بود.
تائیدی دیگر بر وجود فوتون [ویرایش]
نمایی از چگونگی انجام آزمایش پدیده کامپتون.
آزمایش دیگری که توانست وجود فوتونها را به صورت تجربی به اثبات رساند، مربوط به آزمایش است که توسط کامپتون انجام شد. این آزمایش که بعدها نام اثر کامپتون را بر خود گرفت، به این صورت بود که تابش الکترومغناطیسی یا فوتونها توسط مواد مختلف پراکنده می شود. به بیان دیگر، در این آزمایش فوتون بعد از تابش مقداری از انرژی خود را به یک الکترون تقریباً آزاد منتقل می کرد و خود با انرژی کمتر در راستای دیگر منحرف می شد. نتایج این آزمایش که با استفاده از مفهوم کوانتومی نور صورت می گرفت، با نتایج تجربی کاملاً تطابق داشت.
جرم فوتون [ویرایش]
در نظریه ذره ای نور، نور از ذراتی بنام فوتون تشکیل شده که با سرعت ۲۹۹، ۷۹۲، ۴۵۸ متر بر ثانیه یا c در خلا منتشر می شوند.
برای هر فوتون اندازه حرکتی ( momentum ) معادل p = h/λ معرفی شده که در آن h ثابت پلانک و λ طول موج فوتون است. در این نظریه فوتون جرم ندارد و جرم سکون آن صفر است، اما جرم معادل با انرژی آن برابر است: m = E/c2 = hν/c2 = h/λc
منابع [ویرایش]
Photons and Atoms: Introduction to Quantum Electrodynamics by Claude Cohen - Tannoudji, Jacques Dupont - Roc, and Gilbert Grynberg, Publisher: Wiley, 1997
Quantum Physics by Stephen Gasiorowicz, Publisher: Wiley, 2003
[نهفتن]
ن • ب • و
ذرات بنیادی در فیزیک
ذرات بنیادی اولیه
فرمیون ها: کوارک ها: u • d • s • c • b • t • لپتون ها: ν
e • ν
e • ν
μ • ν
μ • ν
τ • ν
τ • e - • e+ • μ - • μ+ • τ - • τ+
بوزون ها: بوزون های تبادلگر نیرو: γ • g • W± • Z0
دیگر: ارواح
ذرات ترکیبی
هادرون ها: باریون ها ( فهرست ) /هیپرون/هسته: p • n • Δ • Λ • Σ • Ξ • Ω • Ξb • مزون ها ( فهرست ) /کوارکونیوم ها: π • K • ρ • J/ψ • Υ
رده های صفحه: فوتون ها فیزیک نوین فیزیک نور فیزیک ذرات بنیادی
از ویکی پدیا
قس عربی
الفوتون ( بالإنجلیزیة: Photon ) هو الجسیم الأولی المسؤول عن الظواهر الکهرومغناطیسیة والوحدة الأساسیة للضوء وجمیع أشکال الاشعاع الکهرومغنطیسی الأخرى. یحمل الفوتون موجات کل أشکال الإشعاع الکهرومغناطیسی کما أنه ناقل القوة للقوة الکهرومغنطیسیة. ویختص بکونه معدوم کتلة السکون، ومعدوم الشحنة الکهربائیة، بالإضافة لکونه یتنقل فی الفراغ بسرعة الضوء.
إن المفهوم الحدیث للفوتون کان قد طور تدریحیا من قبل البرت اینشتین لما لاحظ من التجارب وجود اختلاف عن النموذج الکلاسیکی للموجة کان من أهمها اعتمادیة طاقة الضوء على تردد الفوتون، اتزان المادة والاشعاع حراریا وخواص اشعاع الجسم الأسود.
أما فی النموذج المعیاری الحدیث لفیزیاء الجسیمات، فإن الفوتونات تمثل نتاجا هاما للقوانین الفیزیائیة التی لها تماثل معین فی کل نقطة من الزمکان.
لقد قاد مفهوم الفوتون إلى تقدم مفاجئ فی الفیزیاء النظریة والتجریبیة مثل اللیزر، نظریة الحقل الکمی، وإحصاء بوز - آینشتین. فی الوقت الحاضر هناک دراسات حول الفوتونات کعناصر لحواسیب الکم والتطبیقات المعقدة فی الاتصالات الضوئیة مثل علم التشفیر الکمی.
کبقیة الجسیمات فی میکانیکا الکم، یتصرف الفوتون على أنه موجة أو جسیم ( مثنویة موجة - جسیم ) ، وهو یختزن کمًا محددًا من الطاقة حسب المعادلة:
،
حیث هو ثابت بلانک، و سرعة الضوء، و طول الموجة.
محتویات [أخف]
1 تطور تاریخی
1. 1 اکتشاف الفوتون
2 الفوتون فی الفراغ
3 کیف ینشأ الفوتون
4 التسمیة
5 الخصائص الفیزیائیة
5. 1 الکتلة
6 انظر أیضاً
7 وصلات خارجیة
8 ملاحظات
9 المصادر والمراجع
[عدل]تطور تاریخی
النموذج العیاری لفیزیاء الجسیمات
النموذج العیاری
[أظهر]الخلفیة
[أظهر]الأسس
[أظهر]التقییدات
[أظهر]العلماء
عرض • نقاش • تعدیل
مقال تفصیلی :ضوء
أظهرت تجربة الشق المضاعف لتوماس ینغ فی 1805 أن الضوء یمکن أن یتصرف مثل الموجة, مساندة بذلک فی هزیمة نظریات الجسیم المبکرة للضوء.
کانت أغلب النظریات حتى القرن الثا . . .
... [مشاهده متن کامل]
محتویات [نمایش]
واقعیت کوانتوم های نور [ویرایش]
بسته موجی
نظریه پلانک در ارتباط با بسته های انرژی تابشی تا اندازه ای مبهم بود و فقط به عنوان مبنایی برای توزیع آماری انرژی میان طول موجهای مختلف در طیف الکترومغناطیسی بکار می رفت. پنج سال بعد از پلانک، آلبرت اینشتین توانست این مفهوم را به صورت مشخص تری بیان کند. انیشتین مفهوم کوانتومی نور را برای توجیه اثر فوتوالکتریک بکار برد. بر این اساس فوتونها که دارای انرژی معینی هستند، بعد از برخورد با الکترونهای اتم، انرژی خود را به آنها داده و خود از بین می رود. این امر می تواند به عنوان یک مسئله برخورد میان دو ذره با استفاده از نظریه برخورد توضیح داده شود.
بعد از برخورد، فوتون از بین می رود و الکترون با انرژیی که از فوتون می گیرد، از ماده جدا می شود و سبب ایجاد یک جریان فوتوالکترونی در مدار خارجی می گردد. مقدار جریان در مدار خارجی بسته به تعداد فوتونهایی که بر سطح ماده موجود در کاتد تابیده می شود، متفاوت خواهد بود.
تائیدی دیگر بر وجود فوتون [ویرایش]
نمایی از چگونگی انجام آزمایش پدیده کامپتون.
آزمایش دیگری که توانست وجود فوتونها را به صورت تجربی به اثبات رساند، مربوط به آزمایش است که توسط کامپتون انجام شد. این آزمایش که بعدها نام اثر کامپتون را بر خود گرفت، به این صورت بود که تابش الکترومغناطیسی یا فوتونها توسط مواد مختلف پراکنده می شود. به بیان دیگر، در این آزمایش فوتون بعد از تابش مقداری از انرژی خود را به یک الکترون تقریباً آزاد منتقل می کرد و خود با انرژی کمتر در راستای دیگر منحرف می شد. نتایج این آزمایش که با استفاده از مفهوم کوانتومی نور صورت می گرفت، با نتایج تجربی کاملاً تطابق داشت.
جرم فوتون [ویرایش]
در نظریه ذره ای نور، نور از ذراتی بنام فوتون تشکیل شده که با سرعت ۲۹۹، ۷۹۲، ۴۵۸ متر بر ثانیه یا c در خلا منتشر می شوند.
برای هر فوتون اندازه حرکتی ( momentum ) معادل p = h/λ معرفی شده که در آن h ثابت پلانک و λ طول موج فوتون است. در این نظریه فوتون جرم ندارد و جرم سکون آن صفر است، اما جرم معادل با انرژی آن برابر است: m = E/c2 = hν/c2 = h/λc
منابع [ویرایش]
[نهفتن]
ن • ب • و
ذرات بنیادی در فیزیک
ذرات بنیادی اولیه
فرمیون ها: کوارک ها: u • d • s • c • b • t • لپتون ها: ν
e • ν
e • ν
μ • ν
μ • ν
τ • ν
τ • e - • e+ • μ - • μ+ • τ - • τ+
بوزون ها: بوزون های تبادلگر نیرو: γ • g • W± • Z0
دیگر: ارواح
ذرات ترکیبی
هادرون ها: باریون ها ( فهرست ) /هیپرون/هسته: p • n • Δ • Λ • Σ • Ξ • Ω • Ξb • مزون ها ( فهرست ) /کوارکونیوم ها: π • K • ρ • J/ψ • Υ
رده های صفحه: فوتون ها فیزیک نوین فیزیک نور فیزیک ذرات بنیادی
از ویکی پدیا
قس عربی
الفوتون ( بالإنجلیزیة: Photon ) هو الجسیم الأولی المسؤول عن الظواهر الکهرومغناطیسیة والوحدة الأساسیة للضوء وجمیع أشکال الاشعاع الکهرومغنطیسی الأخرى. یحمل الفوتون موجات کل أشکال الإشعاع الکهرومغناطیسی کما أنه ناقل القوة للقوة الکهرومغنطیسیة. ویختص بکونه معدوم کتلة السکون، ومعدوم الشحنة الکهربائیة، بالإضافة لکونه یتنقل فی الفراغ بسرعة الضوء.
إن المفهوم الحدیث للفوتون کان قد طور تدریحیا من قبل البرت اینشتین لما لاحظ من التجارب وجود اختلاف عن النموذج الکلاسیکی للموجة کان من أهمها اعتمادیة طاقة الضوء على تردد الفوتون، اتزان المادة والاشعاع حراریا وخواص اشعاع الجسم الأسود.
أما فی النموذج المعیاری الحدیث لفیزیاء الجسیمات، فإن الفوتونات تمثل نتاجا هاما للقوانین الفیزیائیة التی لها تماثل معین فی کل نقطة من الزمکان.
لقد قاد مفهوم الفوتون إلى تقدم مفاجئ فی الفیزیاء النظریة والتجریبیة مثل اللیزر، نظریة الحقل الکمی، وإحصاء بوز - آینشتین. فی الوقت الحاضر هناک دراسات حول الفوتونات کعناصر لحواسیب الکم والتطبیقات المعقدة فی الاتصالات الضوئیة مثل علم التشفیر الکمی.
کبقیة الجسیمات فی میکانیکا الکم، یتصرف الفوتون على أنه موجة أو جسیم ( مثنویة موجة - جسیم ) ، وهو یختزن کمًا محددًا من الطاقة حسب المعادلة:
،
حیث هو ثابت بلانک، و سرعة الضوء، و طول الموجة.
محتویات [أخف]
1 تطور تاریخی
1. 1 اکتشاف الفوتون
2 الفوتون فی الفراغ
3 کیف ینشأ الفوتون
4 التسمیة
5 الخصائص الفیزیائیة
5. 1 الکتلة
6 انظر أیضاً
7 وصلات خارجیة
8 ملاحظات
9 المصادر والمراجع
[عدل]تطور تاریخی
النموذج العیاری لفیزیاء الجسیمات
النموذج العیاری
[أظهر]الخلفیة
[أظهر]الأسس
[أظهر]التقییدات
[أظهر]العلماء
عرض • نقاش • تعدیل
مقال تفصیلی :ضوء
أظهرت تجربة الشق المضاعف لتوماس ینغ فی 1805 أن الضوء یمکن أن یتصرف مثل الموجة, مساندة بذلک فی هزیمة نظریات الجسیم المبکرة للضوء.
کانت أغلب النظریات حتى القرن الثا . . .