گام
شهید مطهری در مورد توفی ، وفات و فوت می نویسد :
( ( قرآن " مردن " را " توفی " تعبیر میکند که ما هم الان در اصطلاح خودمان میگوییم فلانی وفات کرد . چرا ما به " مردن " میگوییم " وفات " ؟ کلمه " فوت " که ما به کار میبریم [ از این ماده نیست و ] غیر از لغت " وفات " است . بعضیها خیال میکنند کلمه " فوت کرد " با " وفات کرد " یکی است . نه ، فوت یک معنی دارد و وفات معنی دیگر ، و این معنی که عرض میکنم در لغت فوت نیست ، در لغت وفات است ، و قرآن راجع به مردن ، کلمه " توفی " را به کار میبرد که از ماده " وفات " است نه از ماده " فوت " . " فوت " معنایش از دست رفتن است . میگوییم : " نماز من فوت شد " یعنی از دستم رفت . یا میگوییم : " فلان عمل از من فوت شد " ، " فلان شخص از مکه آمد و من میخواستم به دیدن او بروم ولی در اثر گرفتاری این دیدن از من فوت شد " . " از من فوت شد " یعنی از دستم رفت . ما اگر به " مردن " کلمه فوت را اطلاق میکنیم که قرآن اطلاق نمیکند به اعتبار این است که مرده را از دست رفته تلقی میکنیم . نسبت به ما همین طور است ، یعنی کسی که میمیرد ، از دست ما میرود . وقتی میگوییم " فلانی فوت شد " یعنی از دست ما رفت . ولی قرآن مکرر کلمه " توفی " را به کار میبرد . " توفی " با " وفات " از یک ریشه است . " توفی " درست نقطه مقابل " فوت " را میرساند ، یعنی چیزی را قبض کردن و تمام تحویل گرفتن . مثلا اگر شما از کسی طلبکار باشید و طلبتان را از اوبگیرید ، میگویند استیفا کرد . " استیفا " هم از این لغت است . اگر تمام طلبتان را بگیرید نه اینکه نیمی از آن را بگیرید و نیمی را نگیرید ، میگویند توفی کرد یعنی استیفا کرد . پس " توفی " و " استیفا " به معنی از دست رفتن نیست ، برعکس ، چیزی را به تمام و کمال تحویل گرفتن است . قرآن همیشه " مردن " را " کامل تحویل گرفتن " تعبیر میکند . لهذا میفرماید : � الله یتوفی الانفس حین موتها. خدا نفوس را در وقت مردن به تمام و کمال تحویل میگیرد . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( آشنائی با قرآن ، جلد سوم ، ( تفسیر آیاتی از سورههای انفال و توبه ) ، متفکر شهید ، استاد مرتضی مطهری ، چاپ چهارم : بهار 1370 ، ناشر : انتشارات صدرا ، شهید مرتضی مطهری صص 156 - 155. )
فَوْت: از دست دادن چیزی که دسترسی دوباره به آن غیر ممکن است وقتی کسی فوت می کند آنرا از دست می دهیم دیگر برای ما قابل دسترسی نیست وقتی فوت وقت می شود از دست می رود و نمی توانیم به آن دسترسی پیدا کنیم ،
... [مشاهده متن کامل] ازبین رفتن، نابود شدن منفعت فائته یعنی منفعتی که ازدست رفته ، منفعتی که از بین رفته و نابود شده است
فوت: در کرمان به بلُف زذن، خالی بندی می گیم فوت
مثلاً: ایقَ ور ما فوت نیا ( این قدر برای ما خال بندی نکن ) . 😉
فَوت: از دست رفتن امری غیر قابل برگشت را فَوت گویند.
به تیری که از دست رها شده و دیگر قابل برگشت به کمان نیست "فُوت تیر" گویند.
به زمانی که از دست رفته و قابل برگشت نیست، "فوت وقت" گفته می شود.
... [مشاهده متن کامل]
جانی که از تن دور شده و از دست رود دیگر قابل برگشت به جسم نیست که به آن "فوت یا مرگ" گویند. لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلی ما فاتَکُمْ
"تفاوت" به معنای سپری شدن و برگشت ناپذیری در امری است: ما تَری فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ
در خلقت تمام مخلوقات خداوند علی الاطلاق فوتی صورت گرفته و خلقت آنان هرگز قابل برگشت نیست و انسان نمی تواند خلقت آنان را براساس میل خودش تغییر دهد.
( یعنی هرچه خداوند خلق کرده، از خلقت آن عبور کرده و هرگز قابل برگشت و تغییر بدست انسان نیست )
واژه فوت
معادل ابجد 486
تعداد حروف 3
تلفظ fut
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [انگلیسی: foot]
مختصات ( فُ ) [ ع . ]
آواشناسی fowt
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
لغت نامه دهخدا
nargs
در گذشته، درگذشت در آخر جمله نقش فعل رو داره یعنی فوت کرده.
در گذشتِ. . . اول جمله نقش اسم رو داره یعنی فوت
هوالعلیم
فَوت : از دست دادن؛ از دست رفتن فرصت یا زمانی که بدست آوردن ممکن نباشد
فُوتیدن = فوت شدن.
فوتیدن = فوت کردن ( شمع )
فوت = نابود شدن
از دست دادن
مثل فوت وقت
مرگ روز ( به سکون گ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)