فهرست

/fehrest/

    appendix
    canon
    enumeration
    list
    register
    roll
    index

فارسی به انگلیسی

فهرست اسامی
checklist

فهرست اشیا
checklist

فهرست اعضا
enrollment, enrolment

فهرست اعضای پیشنهاد شده برای ژوری
panel

فهرست اعلام و لغات
concordance

فهرست افراد
roster

فهرست اموال
inventory

فهرست امکانات
menu

فهرست بازیگران نمایش
dramatis personae

فهرست برگه ای
card index

فهرست پستی
mailing list

فهرست تایید شده
indenture

فهرست توضیحات
glossary

فهرست حقوق بگیران
payroll

فهرست خوراک
menu, bill

فهرست دانشجویان برجسته
deans list

فهرست دروس
curriculum

فهرست راهنما در اخر کتاب
index

فهرست رسمی
indenture

فهرست رسمی دولتی
blue book

مترادف ها

index (اسم)
راهنما، نما، فهرست، شاخص، فهرست راهنما، علامت، سبابه، نمایه، جاانگشتی، راهنمای موضوعات، فهرست مواد

file (اسم)
صف، صورت، خط، پرونده، فهرست، ضبط، سوهان، اهن سای، دسته کاغذ های مرتب، قطار

roll (اسم)
تمایل، گردش، صورت، توپ، لوله، نورد، فهرست، ثبت، غل، چرخش، طومار، فرد، غلتک، نان ساندویچی، چیز پیچیده

list (اسم)
کنار، صورت، ریز، نرده، سیاهه، فهرست، جدول، کجی، شیار، سجاف، فرد، میدان نبرد

inventory (اسم)
سیاهه، صورت کالا، فهرست، فهرست موجودی، فهرست اموال، دفتر دارایی

schedule (اسم)
صورت، برنامه، فهرست، جدول، برنامه زمانی، جدول زمانی، فرانما

registry (اسم)
دفتر، فهرست، دفتر ثبت اسناد

table (اسم)
لوح، فهرست، جدول، میز، سفره، کوهمیز، لیست

catalog (اسم)
کاتالوگ، فهرست، کتاب فهرست، فهرست نامه، فهرست مدون

repertory (اسم)
انبار، مخزن، کاتالوگ، فهرست

roster (اسم)
صورت، فهرست، سیاهه وظایف، سیاهه نامه ها

concordance (اسم)
موافقت، هم اهنگی، فهرست، مطابقت، کشف اللغات، تطبیق نامه، هم شیبی، راهنمای مطالب و موضوعات کتاب

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

فهرستفهرستفهرستفهرست
واژه �فهرست� ریشه ای فارسی🇮🇷 دارد. این واژه از زبان پهلوی ( میان دوره ساسانی ) گرفته شده و از بن به چهر �فهریست� یا �فه رست� یا �پهرست� به کار می رفته است. بخش �فه� به چم نوشتن یا برگه و �رست� به چم چیدمان یا نهش ( قرار دادن ) هست. در آمیغ ( ترکیب ) ، �فهرست� به چم چیدمانی از نوشته هاست.
سیاهه، صورت، لیست
حمید رضا مشایخی - اصفهان
نمایهء کوتاه:فهرست مختصر.
نمایه ونمونا. فهرست واعلام .
واژه فهرست
معادل ابجد 745
تعداد حروف 5
تلفظ fehrest
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از پهلوی: pehrest، جمع: فهارس]
مختصات ( فِ رِ ) ( اِ. )
آواشناسی fehrest
الگوی تکیه WS
...
[مشاهده متن کامل]

شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

پهرست= فهرست، لیست= نمایه، سپارش، پردوس، سیاه، سورت
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده :
#مسعودلشکر نجم آبادی امیرمسعودمسعودی
...
[مشاهده متن کامل]

#آسانیک گری
#چیلو
#chilloo
#asaniqism
#امیرمسعودمسعودی
# آسانیکا
#asaniq
#مهدی - اباسلط
#فرشید - سرباز - وتن - رشید
#ضیا - همایون
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

نمایه
Contents ، roster، schedule، list
همگی به معنای فهرست ، صورت و لیست میباشند اما Contents ، roster معنای نزدیک تری به فهرست دارند.
HE WROTE A ROSTER FOR SHOPPING
او یک فهرست برای خرید نوشت.
درود
این واژه پارسی پهلوی و
پهرست
بوده است که در گویش تازی شده
پ با ف
واگشته است گونه ی
پردوس
یا
سپارش
که به واژگان
فردوس و سفارش
واگشته است.
فهارس ، جمع فهرست
سیاهه، لیست
لیست؛ سیاهه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس