نابودی
متضاد* هستی*
ای دل ار سیل 'فنا'بنیاد 'هستی'برکند
چون تو را نوح است کشتیبان ز توفان غم مخور🌱
فَنا
واژه ای پارسی ست و همریشه با واژه ی لاتین :
finite = پایان , کَران ، فَنات ، فَنا
infinite = بی پایان ، بی کَران ، نافَنات ، نافَنا
همین گونه همریشه با :
انگلیسی : finish
فناییدن = به فنا رفتن.
فنایاندن = به فنا دادن.
هوالعلیم
فَنا : نابودشدن ؛نیست شدن ؛هلاک شدن ؛ محو شدن ( فَناء فی الله ) . .
فِنا : درگاه ؛ پیشگاه ؛ آستان؛.
( حَلَّت بِفِنائِک : فرود آمدند در آستانِ تو )
فنا با واژه هندواروپایی neḱ به معنای نابودی خاموشی مردگی ویرانی همریشه است . لغت neḱ در اوستایی بدل به وناس ( ویناس ) winās و وناه wināh شده . واژه ی وناه wināh که گناه گفته می شود از دو قسمت : وی ( به معنی رفتن به سوی ) ناه ( به معنی نابودی و مردگی و ویرانی ) روی هم رفته به معنی رفتن به سوی نابودی و مرگ است . واژه ی فنا هم از دو قسمت : اف ( ف ) به معنی بیشتر / ناه : نابودی و هلاک پس فنا می شود نابودی و هلاک بیشتر .
... [مشاهده متن کامل]
میرایی، میرا، میرا شونده
انهدام، زوال، عدم، مردن، مرگ، موت، نابودی، نیستی، هلاک
از بین رفتن، نیست شدن.
زوال
فنا:آنچه که بنده اعمال خود رادر برابر حق نابود و پوچ انگارد
فنا متضاد ممات است. ممات تنها بر تن نازل می گردد. و انتاجش مرگِ زمان و نشرِ تَن در عالم هستی می باشد. امّا فنا نیست گشتن در وقت حیات است. فنا حالتی ست بر روح. که ممات قسمتی ازآن است. لاکن درآن بقایی فرای عالم هستی موجود است. فنا همین حالی ست که شیخ رومی در جهان امروز نشر می دهند. فنا نشر روح و اندیشه است. در فنا تولد رُخ می دهد. ابوسعید اگر اینک مرید دارد ازآن ست که روزی در وقت حیاتش در فنا می شود. فنا تنها در بی آمالی نیست. ابتدای فنا در بی آرمانی ست. چون آنکه در فنا شود تازه فهم آن سازد که پیرامونش تنها آینه است. البته آینه ای هوشمند. آینه ای که در مقابل روح است نه تن. پس ای دوست بدان؛
... [مشاهده متن کامل]
ـ هر طرفی که سَر زنی، سَر به سَرتْ می زند هر طرفی که بنگری به اَغْمَرَتْ می برد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)