فلس

/fals/

    lamina
    flake
    lamination
    scale
    small copper coin
    scale of a fish
    scab

فارسی به انگلیسی

فلس پوش
squamous

فلس دار
scaly, flaky

فلس فلس
flaky

فلس گیری کردن
scale

فلس مانند
scaly

مترادف ها

scale (اسم)
درجه، تناسب، وزن، ترازو، نسبت، اندازه، معیار، پوسته، مقیاس، پله، فلس، گام، کفه ترازو، مقیاس نقشه، خط مقیاس، هر چیز مدرج، وسیله سنجش، هر چیز پله پله، اعداد روی درجه گرما سنج و غیره، پولک یا پوسته بدن جانور

flake (اسم)
جرقه، برفک، پوسته، ورقه، فلس، تکه کوچک، برفک زدن تلویزیون

small copper coin (اسم)
فلس

squama (اسم)
پولک، فلس، ساختمان فلس مانند

پیشنهاد کاربران

افلاس: چنانچه تاجر محجور شود مشمول ورشکستگی و تصفیه می شود و چنانچه غیر تاجر باشد مشمول اعسار می گردد.
در اصطلاح حقوقی، فلس صفت شخص مفلس میباشد
مفلس به معنای ورشکسته و کسی که دارایی مثبت خود را از دست داده
سکه مسی در برابر درهم که سکه نقره ای است.
فلس ( Scale ) ’پولک‘ یا ’فلس‘ لایه محافظی است که بر روی پوست جانوران وجود دارد و از جنس استخوان است که از پوست منشاء می گیرند. ماهی های غضروفی و استخوانی اغلب دارای فلس یا پولک بر سطح بدنشان می باشند.

بپرس