در زبان انگلیسی پسوند یونانی تبارِ plegia - برای اشاره به فلجی به کار می رود.
ممکنه میان این پسوند و واژۀ فلج پیوندی ریشه شناختی وجود داشته باشه؟
پیشنهاد واژه "اَگار" برای این واژه.
اَگار در زبان پهلوی برابر "ناتوان، از پا افتاده، کسی که نمی تواند فعالیت کند" است و می تواند برابر شایسته ای برای این واژه تازی/عربی باشد.
ولی شاید کمی خرده هایی هم بپذیرد که از شما کاربران گرامی می خواهم آنها را بگویید تا این دیدگاه را جایگزین کنم تا داده نادرستی داده نشود.
... [مشاهده متن کامل]
بدرود!
لمس
فَلَج: زمینگیر، ناتوان، ازکاراُفتاده
واژه فلج
معادل ابجد 113
تعداد حروف 3
تلفظ falaj
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم، اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( فَ لَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی falaj
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
لَش، لَس،
لش و لس به چم بی حس، ناتوان، فلج، بی حرکت.
لاش و لاشه نیز به این فرنود این گونه نامیده شده که یک بدن بی حس و بی حرکت ( بیجان ) است.
به جای فلج واژگان ناکنش را بی کنش پیشنهاد می شود
فریبرز پارسی
تهران
اندیشه ناکنش یا ناکنشی
فرستاده فریبرز پارسی تهران
فلج عربی است - و پالسی انگلیسی -
در پارسی شیشله گویند
دستهایم شیک گردد پایهایم شیشله
این واژه هند و ارو پایی است و در انگلیسی palsy بکار می رود
کردی کرمانجی و سورانی: پالسی
پلگ
لگ
چه بسا که این واژه ایرانی باشد
unable to move
زمین گیر
افلیج، زمینگیر، معلول، لمس
نمیدونم واژه ی فلج اربی ست یا نه و بهتر است ریشه یابی پَرسون تری ( دقیق تری ) شود ولی در پارسی پهلوی آرمِشت همتای فلج است.
ناکار، توان خواه، توان مان،
ناکنشی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)