فلاکت

/felAkat/

    adversity
    curse
    desolation
    evil
    misery
    plight
    ruin
    squalor
    tragedy
    trouble
    woe
    wretchedness

فارسی به انگلیسی

فلاکت بار
calamitous, desolate, sore, unhappy, woebegone, wretched, miserable, deplorable

فلاکت زده
affected, desolate, downfallen, squalid, woebegone

فلاکت زده کردن
desolate

فلاکت فلک زدگی
[word coined in the arabic fashion from]

مترادف ها

calamity (اسم)
سانحه، سختی، فلاکت، بدبختی، مصیبت، بلاء، فاجعه، بیچارگی

adversity (اسم)
سختی، فلاکت، بدبختی، مشقت، ادبار و مصیبت، روز بد

catastrophe (اسم)
فلاکت، مصیبت، فاجعه، بلای ناگهانی

پیشنهاد کاربران

واژگان کتیچی
در گویش کتیچی، زاجرات zājerāt می گویند.
کسی به زاجرات داشتن: کسی را در فلاکت و بدبختی نگه داشتن.
به زاجرات بورن: در فلاکت، فقر و نداری به سر بردن
به فلاکت در گویش کتیچی، زاجرات zājerāt می گویند،
فلاکت ؛ فلسفه ی ایجاد این کلیدواژه بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
فَلَک ؛ چرخش ، گردش ، دَوَران ، حرکت ، جهش ، پرش ، پِلکیدن
تعاریف فوق برای کلمه ی فَلک بر مبنای قابل تبدیل بودن کلمه ی فلک به فَرک به معنی فِر خوردن و قابل تبدیل بودن فلک به پَلک به معنی پِلکیدن و پِر خوردن می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی یک حرکت دورانی و مارپیچی و رو به جلو برای تعریف کلمه ی فلک در اصطلاح رایج چرخ فلک و فلکه و شیر فلکه و افلاک در مفهوم این کلمه وجود دارد.
اصطلاح پلک چشم نیز بر مبنای قابل پلکیدن و پلک زدن این عضو از اعضای بدن می باشد.
حرف ( ل ) در میان ساختمان کلمه ی فلک که در قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف ( ر ) نیز می باشد نماد وجود یک جریانی از انرژی لطیف و سیال و درونی در مفهوم کلمات می باشد.
اصطلاح فلاکت و فلاکت بار با تعریف موازی و غیرانطباقی بدبختی و نکبت نیز که دارای بار منفی در مکالمات روزمره می باشد بر مبنای به دور خود چرخیدن و درجا زدن و پیشرفت نکردن می باشد.
مصداق این تعریف در اعجاز کتاب قرآن با جمله ی ( کُلٌّ فی فلک ) برای تعریف عالم هستی از جانب خداوند متعال در قانون بازخوانی و بازچینی حروف معکوس برای پی بردن به کاربری کلمات و یا ایجاد بار مخالف در مفهوم کلمات به راحتی می توان این مفهوم را درک نمود.
یعنی جمله ی ( کل فی فلک ) را اگر از چپ به راست یا از راست به چپ بخوانیم همین جمله قابل تکرار است.

فلاکت: وضعیت ناراحت کننده با ماهیت فیزیکی، مادی یا اخلاقی که باعث ترحم می شود.
( https://www. cnrtl. fr/definition/misere )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ژورتیا žurtyā ( پشتو )
بژاخوت bežāxut ( سغدی: bežāxutyā )
درماندگی
واژه ی پارسیِ �درماندگی� را در اینجا بجای واژه ی ساخته و پرداخته ی �فلاکت� که از �فلک زدگی� گرفته شده ( دهخدا ) نشانده ام؛ گرچه بگمانم �بداَختری�، باریک ترین واژه ی پارسی همترازِ آن باشد. ب. الف. بزرگمهر ۲۷ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸
برگرفته از یادداشتی نیمه کاره برجای مانده
نکس
در کنارِ بدبختی، بیچارگی، تیره بختی، شوربختی و تا اندازه ای خواری، تیره روزی و درماندگی، تهیدستی و بداختری را نیز می توان افزود. اینجانب بر بنیادی سرشتی ( غریزی ) ، واپسین سه واژه و در میان این سه واژه
...
[مشاهده متن کامل]
نیز بداختری را همترازتر با واژه ی ساخته و پرداخته شده ی فلاکت به آرش فلک زدگی ( در واژه نامه ی دهخدا و از آنِ خود شما ) می بینم.

نکبت