فلاکت

/felAkat/

    adversity
    curse
    desolation
    evil
    misery
    plight
    ruin
    squalor
    tragedy
    trouble
    woe
    wretchedness

فارسی به انگلیسی

فلاکت بار
calamitous, desolate, sore, unhappy, woebegone, wretched, miserable, deplorable

فلاکت زده
affected, desolate, downfallen, squalid, woebegone

فلاکت زده کردن
desolate

فلاکت فلک زدگی
[word coined in the arabic fashion from]

مترادف ها

calamity (اسم)
سانحه، سختی، فلاکت، بدبختی، مصیبت، بلاء، فاجعه، بیچارگی

adversity (اسم)
سختی، فلاکت، بدبختی، مشقت، ادبار و مصیبت، روز بد

catastrophe (اسم)
فلاکت، مصیبت، فاجعه، بلای ناگهانی

پیشنهاد کاربران

فلاکت: وضعیت ناراحت کننده با ماهیت فیزیکی، مادی یا اخلاقی که باعث ترحم می شود.
( https://www. cnrtl. fr/definition/misere )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ژورتیا žurtyā ( پشتو )
بژاخوت bežāxut ( سغدی: bežāxutyā )
درماندگی
واژه ی پارسیِ �درماندگی� را در اینجا بجای واژه ی ساخته و پرداخته ی �فلاکت� که از �فلک زدگی� گرفته شده ( دهخدا ) نشانده ام؛ گرچه بگمانم �بداَختری�، باریک ترین واژه ی پارسی همترازِ آن باشد. ب. الف. بزرگمهر ۲۷ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸
برگرفته از یادداشتی نیمه کاره برجای مانده
نکس
در کنارِ بدبختی، بیچارگی، تیره بختی، شوربختی و تا اندازه ای خواری، تیره روزی و درماندگی، تهیدستی و بداختری را نیز می توان افزود. اینجانب بر بنیادی سرشتی ( غریزی ) ، واپسین سه واژه و در میان این سه واژه
...
[مشاهده متن کامل]
نیز بداختری را همترازتر با واژه ی ساخته و پرداخته شده ی فلاکت به آرش فلک زدگی ( در واژه نامه ی دهخدا و از آنِ خود شما ) می بینم.

نکبت

بپرس