فلات

/falAt/

    highland
    plateau
    wold
    extensive and waterless desert
    tableland

فارسی به انگلیسی

فلات ایران
iran

فلات زیر اب
shelf

فلات قاره
continental shelf, continentel shelf

مترادف ها

plateau (اسم)
زمین مسطح، فلات

fiord (اسم)
فلات، ابدره

fjord (اسم)
فلات، ابدره

table land (اسم)
فلات، زمین هموار و مسطح

پیشنهاد کاربران

فلات ؛ تعریفی که این کلمه از خودش بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات برای ما دارد به معنی ؛ پهنه ی بسیار وسیع و برتر و بلندمرتبه و مرتفع به نسبت دیگر پهنه ها می باشد.
کلمه ای که از این کلمه به صورت بسیار مرتبط برای انسانهای سطح بالا و دانا و حکیم و بلندمرتبه که دائما در حال دریافت بار علمی به نسبت دیگر انسان ها هستند، و در حال استفاده می باشد کلمه ی افلاطون می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه کلمه ی فلات کلمه ی فل با ریخت بسیار نزدیک وَر و ریخت دیگر آن پَل می باشد.
کلمه ی پل به معنی دارای سطح می باشد.
سطحی که منتخب و گزینش شده و دارای یک مزیت و برتری به نسبت دیگر سطوح باشد.
نزدیکترین کلماتی که به صورت مستقیم مرتبط با ریشه ی فلات می باشد عبارتند از ؛پُل ، پله ، پلان ، پلیت ، پالت ، پلتفرم ، پلته ، فیتیله ، فلود ، فلوت ، پیله و. . .
کلمه ی فلات و فلوت به معنی بارگیر و بارریز یک تعریف بسیار دقیق در مفهوم این دو کلمه می باشد.
حرف ( او ) در کلمه ی فلوت که معنی ریزش و بارریزی را در مفهوم این کلمه ایجاد می کند نماد وجود جریان در دو جهت بالا و پایین در مفاهیم کلمات می باشد مثل رود صعود فرود سود سوت خروش جوش و. . .
حرف ( ف ) در کلمه ی فلات قابل تبدیل به حرف ( و ) می باشد و حرف ( ل ) که نماد انرژی و نیرو و توانمندی و ثروت در ساختمان کلمات می باشد قابل تبدیل به حرف ( ر ) می باشد.
کلمه ی وَر در کلمه ی فلات نیز که مستتر در مفهوم این کلمه می باشد به معنی ورآمده و برآمده و ورزیده دارای معنا و مفهوم می باشد.
ذات آوایی حرف ( ف ) در کلمه ی فلات یک ذات بدون انرژی و گرماگیر و سرد می باشد.
حرف ( ف ) که از بیرونی ترین ابزارهای کلامی در دهان قابل صادر شدن است در کلماتی مثل فوت و پوف نماد یک عمل سرمایشی و گرماگیر و محافظت گونه می باشد.
موقعیت صدور آوای حرف ( ف ) برخلاف محل صدور آوای حرف ( ه ح ) که از عمق و انتهای حلق به همراه یک انرژی و گرمای درونی و گرما دهندگی صادر می شود دارای یک آوای سرد کننده در ذات حروف می باشد.
به گونه ای که حرف ( ف ) در کلمه ی برف به معنی وجود یک بار سرد دارای معنا و مفهوم می باشد.
یعنی کلمه ی فلات با حروفی خاصی که ساختمان این کلمه را ایجاد نموده است دارای یک مفهوم دارای سطح مرتفع و دارای برتری به نسبت دیگر سطوح که قابلیت جذب بار در یک فضای سرد را در خود داشته باشد مفهوم می رساند.
از زاویه قانون تغییر ریخت حروف و قانون قلب ها کلماتی مثل ؛ برات ، برتری ، برادر ، باروت ، بار ، باران، بلیت ، بلوط ، بله ، بال ، بالا ، ورد ، اوراد ، وارد ، پرده و. . . دارای یک مفهوم مشترک در ابعاد کاربردی مختلف می باشد.
حرف ( آ ) در ساختمان کلمه ی فلات با مدل آوایی که از خود ایجاد می کند نماد تعالی بخشی و برتری بخشی در مفهوم کلمه ی فلات می باشد.
حرف ( ف ) در کلمه ی فلات در قانون و قواعد ایجاد کلمات قابل تبدیل به حروفی مثل ( پ ب و ) می باشد.
حرف ( ل ) در قانون و قواعد ایجاد کلمات که نمادی از وجود انرژی و نیرو و قدرت و ثروت و توانمندی در مفهوم کلمات می باشد قابل تبدیل به حرف ( ر ) می باشد.
حرف ( ت ) در کلمه ی فلات که باب خروج کلمه می باشد و غالب این کلمه با حرف ( ت ) بسته شده است با توجه به نزدیکی محل صدور آوای آن از ابزارهای کلامی واقع شده در دهان قابل تبدیل به حرف ( د ) می باشد.
زبان فارسی و طراحی نگارش حروف در سی و دو حرف زبان فارسی به همراه حقایقی که در پشت این حروف در چیدمان و ساختمان کلمات نهفته است اونقدر حکیمانه و دقیق و منطبق با واقعیت و عالم ماده می باشد که واقعاً شگفت انگیز و تحسین برانگیز می باشد.
تا حدی شگفت انگیز که بعید به نظر می رسد که این طراحی و این میزان دقت در طراحی از جانب بشر بوده باشد.
اگر هم از جانب بشر بوده باشد حتماً از جانب کسی بوده که دستی در مخزن علم الهی دارد. والا غیر ممکن است این طراحی از جانب یک انسان معمولی بوده باشد.

" بِنار . بِناری ":فلات. نجد.
فلات=بیدا
فلات: در فرهنگ عربی - فارسی لاروس، الفلا ( بیابان بی آب و گیاه ) و فَلاه ( با ت گرد ) بخشی از آن بیابان را گویند. هضبه hazba به معنی رشته کوه، تپه و پشته است. النجد زمین بلند و برآمده را گویند.
در سنسکریت پره ستهه prastha به معنی فلات است که بی شک اروپاییان از آن پلاتو را ساخته اند زیرا در زبان های هند و اروپایی و آریایی، ( ر ) با ( ل ) جایگزین می شود؛ مانند اروند با الوند و پاردم با پالدم، کاچار با کاچال و. . .
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین در سنسکریت بجز پره ستهه، سانو sānu نیز به معنی فلات است.
پس می توان گفت که فلات عربی شده از پلاتو می باشد؛ زیرا اگر پلاتو از عربی گرفته شده بود، همان فلات یا فلاتو گفته می شد و نه پلاتو.
ولی از آن جایی که فلات در عربی به کار می رود، این واژه را برای آنها می گذاریم و واژه ی زیبای سنسکریت سانو را به کار می بریم.

واژه فلات یک واژه با استفاده غلط است، آن مفهوم جغرافیایی که در انگلیسی Plateau نامیده می شود ربطی به واژه فلات ندارد، در عربی به آن هضبه و در پارسی به آن پشته می گویند.
دوستانی که میگویند فلات پارسی است و عربها هضبه میگویند برادر من فلات از بیخ پارسی نیست یک واژه عربی است به معنی بیابان و مترجمین انرا به جای پلاتو نهادند در عربی به پلاتو هضبه و نجد میگویند و در پارسی
...
[مشاهده متن کامل]
بدان پشته میگویند پشته از روزگار پیشین بود و در پارسی واژه فلات نبود این واژه را مترجمین در همین صد سال اوردند - اگر پیشتر واژه فلات در پارسی بود و انرا برابر پشته اورده بودند انگاه سخن شما درست بود - پارسی پلاتو پشته است - حتی چیزی که بدان میز میگوییم نیز نام درستش پشته است و این وازه میز از میزد به معنی. مهمانی گرفته شده وگرنه نام اصلیش پشته است. پشت/پشن/پثن/پهن همه به معنی پهن است و همه با هم همخانواده و از یک ریشه هستند - پلاتو نیز با پشته همخانواده است در زبان اریان ش /ل به هم میگردند مانند هلم هشتم هلی هستی هلد هشت - همه چیز را زور چپانی و با نادانی نگویید. اگر پیشتر وازه فلات در پارسی بود و به چم پشته بود و عربها نیز انرا به چم پشته به کار میبردند انگاه میتوانستید بگویید عربها از ما گرفتند اما همه چیز را با زور چپانی نمیتوان گفت

فلات برخلاف ترجمه دهخدا بلند نیست بلکه فلاتflat -
plateau بمعنی پهن ومسطح و صاف است البته جوانان دل میسوزانند ومیخوان معادل فارسی بیارن ولی در تاریخ همیشه کلمه روان مارو عربا گرفتند وما باز دوباره کلمه سخت را ساختیم تا صدهاسال بعد روان بشه
پلات که معرب آن فلات یا خشکی ربع مسکون زمین است که سر از آب بیرون درآورده مانند فلات آتشفشانی که بصورت جزیره هنوز هم در حال رویش است و بخاطر پراکندگی آن در سرتاسر سیاره زمین که تا کنون تنها سیاره منظومه
...
[مشاهده متن کامل]
شمسی است که سه چهارم آن را آب فرا گرفته و وقتیکه سیاره ای از یخ به فرمان پروردگار خود را بزمین سرخ مذاب زد ضمن اینکه آن را سرد نمود استارت و سویچ حیات را زد و قرآن مجید در سوره انبیاء آیه 30چه زیبا فرموده وجعلنا من الماء کل شی حی ما حیات را از آب آفریدیم پس پلات همان خشکی های پراکنده است

فلات - معرب پلات است و پلات به معنی وسیع و گسترده است و هنوز کار برد دارد پرت، وپلا یعنی پراکنده و واژه پراکنده هم پلاکنده است و معنی پخش هم میدهد پس فلات نیست و پلات اایران است، هنوز هم میگوییم پخش و پلا کن
زمین هموار ومسطح. دشت بیابان
واژه فلات کاملا پارسی است چون در عربی می شود هضبة این واژه یعنی فلات صد درصد پارسی است.
Plateau : فلات ( پلَ تُ )
Plato : افلاطون ( پلِی تُ/دُ )
بُلَنددَشت
بُلَندَشت
بالادَشت
فَرازدَشت
بُلَندتَخت
بالاتَخت
فَرازتَخت
شَوَند ( دلیل ) : فلات به چمِ جایی است هموار و تخت ( مسطح ) و "دشت مانند"، که در یک "بلندی" جای گرفته.
بیدا
برزگاه ( بضم با )
بالستان ( بالا ِ ستان )
فراپهنه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)