واژه فقه
معادل ابجد 185
تعداد حروف 3
تلفظ feqh
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( فِ هْ ) [ ع . ]
آواشناسی feqh
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
فقه:علم به احکام شرعی
اگر از زاویه زنجیره کلمات هم ریشه یا مصدر و بن واژه این کلمه به آن نظر کنیم یعنی با فقه و تفقه و تفکر ، و انفقاق مسایل از هم ، افق کار را دیدن و تفکیک نمودن و رسیدن به حقیقت کار در عالم واقعیت در ابعاد مختلف علمی.
... [مشاهده متن کامل]
درک بهتر مطلب فوق مرتبط با تحلیل و تفسیر کلمه ی فقه و انفقاق و افق و آفاق و کلمات هم ریشه با این کلمات در متن زیر خدمت علاقمندان به مقوله ی زبان شناسی تبیین شده است ؛
پاکستان ؛ ریشه و مصدر این کلیدواژه دو حرف ( پ ک ) می باشد که در قانون و قواعد ایجاد کلمات، قابل تبدیل به حرف ( ف ق ) می باشد.
ترکیب دو حرف ( پ ک ) یا ( ف ق ) در ساختمان کلمات ، باعث ایجاد کلمات زیادی در حوزه های مختلف می شود که مفهوم منفک شدن و انفکاک را در معنی آن کلمه در ابعاد مفهومی مختلف ایجاد می کند.
پاکستان ، پکستان ، فکستان ، فغستان ، فغان ستان ، افغانستان ، افکانستان ، استان انپکاک شده یا انفکاک شده و منفک شده و مجزا
اصطلاح پاک شدن و پاک کردن نیز به لحاظ مفهومی در موقعیت های کاربردی مختلف به معنی جدا شدن و جداسازی و منفک شدن از چیزی می باشد.
در قانون و قواعد ایجاد کلمات در مورد کلمه ی پاکستان دو حرف ( پ ف ) قابل تبدیل به همدیگر می باشند مثل دو کلمه ی پارس و فارس و فراوان از این دست کلمات
فغان ؛ ناله و شیون و زاری که از جدایی و دوری و منفک شدن دو چیز از همدیگر سرداده شود.
کلمه ی فغان با ریخت فکان به مفهوم منفک شدن دارای معنا و مفهوم می باشد.
کشور افغانستان و پاکستان نیز وقتی از مام وطن از آغوش ایران بزرگ، منفک و جدا شد نامگذاری شد.
کلمه ی فغان با ریخت فکان مرتبط با کلماتی مثل انفکاک و منفک و فک صورت و تفکیک و فکر و . . . می باشد.
کلمه ی افغانستان و پاکستان هر دو کلیدواژه به لحاظ مصدر و بن واژه مرتبط با کلمه ی فک و فکان و اُفق و آفاک و انفکاک می باشد.
درک بهتر مطلب فوق مرتبط با تحلیل و تفسیر کلمه ی افق در متن زیر خدمت علاقمندان به مقوله ی زبان شناسی تبیین شده است ؛
افق ؛ فلسفه ی پیدایش و ایجاد این کلمه در قانون و قواعد ایجاد کلمات به صورت جمع آفاق می باشد.
کلمه ی آفاق با ریخت آفاک که به کلمه ی کرانه در زبان فارسی ترجمه و برگردان شده است به معنی مرز و محدوده ی منفک شده که چشم قادر به کار کردن جهت دیدن دارد دارای معنا و مفهوم می باشد .
کلمه ی آفاق در قانون و قواعد ایجاد کلمات قابل تبدیل به کلمه ی آفاک می باشد.
کلمه ی آفاک نیز در خط افق به معنی مرز قابل تفکیک و انفکاک شده جهت مشخص شدن محدوده ی دیدن و نادیدن در کرانه ی چشم و در پهنه ی زمین به علت انحنایی که در سطح زمین وجود دارد می باشد.
کلمات هم خانواده و هم ریشه با کلمه ی افق در قانون و قواعد ایجاد کلمات در پهنه ی واژگان و دریای لغات عبارتند از ؛ ( فَک فکر انفکاک انفقاق انفاق نفقه نفاق منافق افغانستان فغان فاکتور فکت فکشن و. . . )
درک بهتر مطلب فوق مرتبط با مطلب تحلیل شده در متن زیر خدمت علاقمندان به مقوله ی زبان شناسی تبیین شده است ؛
نفقه ؛ انفاق نمودن و انفقاق و انفکاک بخشی از مال جهت انجام امورات زندگی به زن
در ادامه ی مطلب، کلمات مرتبط با کلمه ی نفقه و منافق و انفاق در متن زیر خدمت علاقمندان به مقوله ی زبان شناسی جهت درک بهتر این کلیدواژه تحلیل و تبیین گردیده است؛
منافق ؛ کلمه ی منافق و انفاق دو کلیدواژه ای هستند که از یک ریشه و بن واژه و یک مصدر با دو موقعیت کاربردی مختلف می باشند.
در قانون و قواعد ایجاد کلمات حرف ( ق ) به دلیل نزدیکی محل صدور آوای آن به حرف ( ک ) از ابزارهای ایجاد آوا قرار گرفته در دهان قابل تبدیل به حرف ( ک ) می باشد مثل حرف ( ق ) در موسیقی که در کلمه ی موزیک تبدیل به حرف ( ک ) شده است.
کلمه ی انفاق نمودن با ریخت انفاک یعنی منفک نمودن مالی از خودمان جهت بخشیدن به نیازمندان.
کلمه ی انفاق با فرمول انفقاق و ریخت انفکاک ، مسیر جریان مفهوم این کلمه را برای ما نمایان می کند.
کلمه ی منافق یعنی کسی که تفکر و منش او منفک از تفکر و منش ماست و وجود او در جامعه باعث ایجاد انفقاق در جامعه است.
کلمه نفقه نیز که هم خانواده با کلمه ی انفاق و منافق می باشد به مفهوم منفک نمودن مال از اموال مرد به زن در مسایل زندگی می باشد.
همچنین کلمه ی فک در صورت و دهان انسان نماد منفک بودن با قابلیت انفکاک نمودن غذا در اندام انسان است.
کلمه ی افغانستان نیز به مفهوم سرزمین منفک شده از سرزمین مادری خود، ایران زمین دارای معنا و مفهوم می باشد.
کلمه ی فغان سر دادن نیز در یک موقعیت کاربردی دیگر به مفهوم فریادی که از درد جدایی و منفک شدن باشد مرتبط با کلمات فوق می باشد.
اگر هم رد این کلمه را در زبان انگلیسی دنبال کنیم کلمه ی facts به معنی فکری که مجزا و جدای از دیگر تفکرات باشد دارای معنا و مفهوم می باشد.
کلمه ی factions در زبان انگلیسی ، بهترین ترجمه ای که از این کلمه برای برگرداندن آن به زبان فارسی به صورت موازی می شود کرد کلمه ی فرقه می باشد.
همچنین کلمه ی فاکتور نمودن کالا به معنی مستند نمودن کالای فروخته شده و منفک شده از دیگر کالاها دارای معنا و مفهوم می باشد.
همچنین در علم ریاضیات اصطلاح فاکتور گیری کلمه ی گرفتن در فاکتور گیری گویای منفک نمودن یک مسیله در علم ریاضیات جهت پرداختن به آن به صورت جداگانه می باشد.
کلمه ی factory نیز با ترجمه و برگردان کارخانه به زبان فارسی از جهت منفک شدن محصول جهت فروش از محصولات کارخانه می باشد.
فکر ؛ در قانون و قواعد ایجاد کلمات از یک زاویه کلمه ی فکر از انفکاک و تفکیک نمودن و انفقاق ایجاد گردیده است.
کلیدواژه ی فکر، قوه ای از قوای انسان می باشد که این امکان را به انسان می دهد تا مسایل را بتواند از هم تفکیک کند و جداگانه به مسائل بپردازد.
بر همین مبنا در حوزه ی علم فقه ، کلیدواژه ی فقه و فقیه و تفقح نیز بر مبنای تحقیق و پژوهش جهت تشخیص دادن و تفکیک نمودن مسایل به صورت علمی دارای معنا و مفهوم می باشد.
اگر از زاویه زنجیره کلمات هم ریشه یا مصدر و بن واژه این کلمه به آن نظر کنیم یعنی با فقه و تفقه و تفکر ، و انفقاق مسایل از هم ، افق کار را دیدن و تفکیک نمودن و رسیدن به حقیقت کار در عالم واقعیت در ابعاد مختلف علمی
کلمه ( فقه ) به معناى آن است که فهم ، یعنی همان صورت ذهنی را بپذیرد، و در پذیرش و تصدیق آن مستقر شود.
علم احکام شرعیه، علمی است که از فروع عملی احکام شرع بحث می کند. مبنای این علم بر استنباط احکام است از کتاب و سنت و به سبب همین استنباط محل اجتهاد است.
علم به حکم شرعی فرعی
فقه عبارت از دانش عمیق به یک موضوع که ریشه ادراکی آن از علوم مرتبط منتج شده است ، و پاسخ منطقی و علمی � چرایی� یک موضوع را می دهد
فقه دانش بدست آوردن احکام شرعی فرعی بوسیله روش های معینی از منابع فقه است. [۱]
محتویات [نمایش]
توضیح [ویرایش]
احکام شرعی دو دسته هستند:
احکام اصلی: باورهایی که یک فرد مسلمان از طریق استدلال عقلی آنها را بدست می آورد. این باورها را مسلمانان در دانش عقائد بررسی می کنند.
... [مشاهده متن کامل]
احکام فرعی:بخش عمدهٔ آن نحوه انجام مناسک دینی و مناسبات اجتماعی است و بخش دیگر آن که احکام فقهی نام دارد به هر کاری یکی از پنج حکم فقهی را نستب می دهد. که مسلمانان آن را در دانش فقه بررسی می کنند. [۲]
برای بدست آوردن احکام ( اعم از اصلی و فرعی ) به کار گیری علوم مختلفی لازم است، که از آنها به عنوان مقدمات اجتهاد نام می برند. [۳]
واژه شناسی [ویرایش]
واژه فقه به معنی درک کردن ِ و فهمیدن عمیق است [۴][۵] اما از آنجا که مسلمانان علم و فهم از دین را شریفتر از سایر علوم می دانسته اند، فقط فهم دین را فقه نامیده اند و اینگونه بود که اصطلاح علم فقه به وجود آمد. [۶]
منابع فقه [ویرایش]
منابع فقه اسلامی عبارتند از مجموعه گزاره هایی ( اعم از آنکه عقل به این گزاره ها پی برده باشد یا فقط توسط شارع بیان شده باشد ) که فرد آگاه به علوم لازم ( مثل فقه، اصول فقه، علم الحدیث و. . . ) می تواند با استفاده از آنها احکام شرعی فرعی را بدست آورد. [۷]
از دیدگاه فقهای شیعه، این منابع در اصل دو عددند و عبارت اند از نقل و عقل ما به طور سنتی و برای مقایسه پذیرتر شدن با سایر مذاهب اسلامی به صورت چهار دسته شمرده شده اند: کتاب، سنت، عقل و اجماع[۸].
فقهای مذاهب اهل سنت، ( از جمله حنفیان ) ، قیاس و استحسان را نیز از جملة منابع استنباط دانسته اند ( اما عقل را از جمله منابع فقه محسوب نکرده اند ) . [نیازمند منبع]
احکام فقهی [ویرایش]
در فقه به هر عمل اختیاری که انسان می تواند انجام دهد، یک حکم فقهی را نسبت می دهند[۹]. روش تقسیم احکام فقهی از این قرار است:
جائز: کارهایی که یک مسلمان اجازه دارد انجام دهد که خود سه دسته اند:
مباح: انجام دادن و انجام ندادن آن کار از نظر دین مانعی ندارد.
مکروه: ترک کردن آن کار مناسب است ولی انجام دادن آن نیز اجازه داده شده.
مستحب: انجام دادن آن کار مناسب است اما ترک آن نیز اجازه داده شده.
واجب: باید آن کار انجام شود.
غیر جائز: که حرام نامیده می شود: نباید آن کار انجام شود. [۱۰]
بنابر این یک فقیه علاوه بر بدست آوردن روش انجام مناسک شرعی از منابع فقه، باید حکم هر کاری را نیز مشخص کند. اما اگر بعد از آنکه در منابع فقهی جستجوی لازم را انجام داد در حرام بودن چیزی شک کرد، با برقراری شرایط اصل برائت اعلام می شود که مسلمانان می توانند آن کار را انجام دهند. [۱۱]
تاریخ فقه [ویرایش]
در سال های نخستین ظهوراسلام، علم فقه معنای مصطلح فعلی را که در کنار سایر علوم حکمت و تفسیر و کلام قرار می گیرد نداشته است. [نیازمند منبع]
قرآن مؤمنان را دعوت می کند تا به مراکز فرهنگی وارد شوند تا در اصول و فروع دین فقیه شوند[۱۲]. این فقاهت شامل عقاید و اخلاق و حقوق بوده است. [۱۳]
از آنجا که اهل سنت باب تفقه را بر روی خود بستند، تاریخ فقه را در نزد آنها باید از زاویه ای دیگر نگریست. اما در بین شیعیان فقه ادامه یافت، لذا می توان دوره های فقه را درعناوین زیر خلاصه کرد:
دوره اول : اختصاص به شیوه نقل عین روایات با ذکر اسناد دارد. این شیوه که از آن به " فقه مستند" نیز یاد می شود، حتی در زمان حضور ائمه معصومین - علیهم السلام - نیز وجود داشت. امااز نظر گستردگی، روش جمع آوری و تنظیم آنها، در مقایسه با کتب فقهی بعد از غیبت، در سطحی بسیار پایین و محدود قرار داشت: شیوه بیان فقه در قالب الفاظ روایات و با ذکر اسناد، تازمان نگارش کافی معمول بوده و از آن زمان به بعد به ندرت در آثار فقهاء به چشم می خورد. بنابراین چهره معروف این شیوه، شیخ کلینی است.
دوره دوم: شیوه بیان احکام با عبارات خود احادیث و با حذف اسناد بوده است. این شیوه از اوایل قرن چهارم هجری و در عصر شیخ کلینی پدید آمد. علی بن بابویه پدرشیخ صدوق و صاحب کتاب شرایع از اولین کوشندگان در این زمینه محسوب می شود. او نخستین بار کتاب فقهی مجرد از سند روایت و مانند اثر مخصوص به مولف و نشان دهنده فتوی و نظر مولف را تالیف کرد. شیخ صدوق، ابن ابی عقیل، ابن جنید، شیخ مفید، سید مرتضی، سلار، ابوالصلاح حلبی و ابن براج از دیگر فقهایی هستند که در این دوره می زیسته اند.
دوره سوم: اختصاص به شیوه بیان احکام در قالب عباراتی شخصی خود مجتهد دارد. این شیوه که به "فقه مستنبط" نیز خوانده می شود، توسط محمد بن حسن بن علی الطوسی معروف به شیخ طوسی بنیان نهاده شد، او با نگارش کتاب المبسوط شیوه جدیدی را در تبیین و تدوین مسائل فقهی بوجود آورد و برخلاف گذشتگان که فتاوی خود را درقالب الفاظ احادیث ( با ذکر یا حذف سند ) بیان می کردند، با عبارات خودش به ایراد فتوی پرداخت و شیوه نقل فتوی به دور از جمود بر الفاظ روایت و باعبارات شخصی مجتهد را درتدوین کتب فقهی تاسیس کرد. این شیوه راهگشای چگونگی تالیف کتب فقهی بعد از شیخ گشت که تا به امروز نیز ادامه دارد.
دوره های جدید فقهی که در آن نقش اجتهاد پر رنگ تر شد و تکیه فقها بر تعقل بیشتر. اما بعد از مدتی همزمان با افول عقل گرایی در غرب جریانی در بین شیعیان نفوذ کردند که عقل را بر زمین گذاشتند. تا آنکه شیخ انصاری بار دیگر موفق شد تعقل را با صحنه برگرداند و عصر طلائی اجتهاد را آغاز کرد. [۱۴]
ساختار کتاب های فقهی [ویرایش]
ساختار کتاب های فقهی بطور معمول به دو قسمت اصلی تقسیم شده است[۱۵][۱۶][۱۷]:
عبادات
معاملات ( عام )
سپس هر کدام از این دو قسمت اصلی به چندین بخش که معمولا آن را باب و یا کتاب می نامند تقسیم می شود. مثلا باب القضاء زیر مجموعه ای از معاملات ( عام ) است که در آن به احکام قضاوت پرداخته می شود. باب های . . .