officious
فضول در حقوق مدنی به معنای کسی است که برای عین متعلق به دیگری معامله می کند و سوءنیت ندارد. معامله برای غیر ( مالک )
فضول بار منفی داره و گوینده عمداً این واژه رو به کار می بَره. ولی کنجکاو بار مثبت و ادبی داره و گوینده واسه مخاطبائی که احترام زیادی واسه شون قائله به کار می بَره.
خاله زنک
صفت :
Nosy, Prying, Meddling, Snooping
اسم :
Prier, Busybody, Snoop, Snoopy, meddler
سَرَککِش؛ کُنجکاو؛ پادَرمیان
فضول: مداخله کردن، وسط حرف پریدن، حرف های مفت زدن و حرف پوچ گفتن. . .
کلمه ( فضول ) مانند کلمه فضل به معنای زیادی است ، با این تفاوت که فضل به طوریکه گفته اند زیادی در مکارم و کارهای ستوده است ، و فضول ، به معنای زیادی در ناستوده است
پوزول ( بر بنیادِ پیشنهاد بسیار خوبِ کاربری به نام اشکان در بالا )
از واژه های برابرِ یاد شده در بالا، � گستاخ�، �یاوه گو� و �پس مانده�، هر سه نادرست هستند و واژه ی �کنجکاو� را تیز حتا با چشم پوشی درخور نمی توان بجای واژه ی دگردیسیده ی �فضول� ( بازگویی آموزنده ی اشکان در بالا ) نشاند؛ زیر ا این واژه به آرش � کنجکاوی بیش از اندازه� است و چون هر واژه یا دربرگیرنده تر: هر پدیده ی دگردیسه شده ای، سرشتی دگرگونه با بنیاد خود یافته است:
... [مشاهده متن کامل]
�. . . و اگر خدای ناکرده، آدم بیش از اندازه کنجکاوی ( همانا فضول بزبان آمیخته به عربی ) از میان خودشان، پایش را از گلیم دراز کند . . . �
برگرفته از یادداشتی در پیوندِ زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/05/blog - post_76. html
Rubberneck
ملا محمد فضولی ( فوزلی یکی از شهرهای جمهوری آذربایجان است ) متولد 1483. و فوت 1556 میلادی می باشد. بعد از اینکه شصت سال از فوت ایشان می گذشت. صائب تبریزی بدنیا آمده است. 1621میلادی ( 1000هجری شمسی ) .
... [مشاهده متن کامل] یعنی معلمی که یک جمع و تفریق ساده را بلد نیست. چطور می تواند. راهنمای بچه هایمان باشد. باز اگر می گفت که صائب شعرهای تورکی ، محمد فیزولی را به فارسی ترجمه می کرده است. قابل قبول بود. . . . . . . . ولی مرده ایی بعد از شصت سال از قبر بیرون بیایید. و شعرهای صائب را ترجمه کند. به قولی دزد ناشی به کاهدان زده. وحسابی کاه خورده است ) . . . . . . . جالبتر اینکه مجری هم از کارشناس بی سوادتر است. و حرفهای اونو تصدیق می کند. . . . عدو شود. سبب خیر اگر خدا خواهد.
در معامله به آن کسی که معامله میکند ، فضول میگویند .
"سرمفتش"
[ضم م ]
[ فتح ف ]
[کسر ت ]
busy body
فضول واژه ایرانی است :
واژه فضول یا پوزول ( پوز ئول ) ساخته شده از پوز به معنای دم ودهان - نوک - پوزه و پسوند ئول که نشانگر دارندگی یا فراوانی است مانند زاغول ( دارنده چشم زاغ ) و زردول ( دارنده چهره زرد ) . ازینرو معنای پوزول ( فضول ) کسی است که به همه جا سرک میکشد و پوز خود را برای بوکشیدن به هرکجا وارد میکند همانطورکه در گویش گیلکی آنرا پلـِفوس pilifus ( پل=بزرگ فوس=پوز ) میخوانند.
... [مشاهده متن کامل]
Inquisitive
noisy
blabber
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)